شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۲۷۷۱۴
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۹۴ - ۰۳:۱۵
اما راستی چرا در کرج و امثالهم چنین تاریخ پر از رنجی از مدیران غریبه ندارند؟این موضوع که از محتوای نوشته جناب خوش سیما رخ نشان می دهد چه دلیلی در پس پشت خود دارد؟
هادی خوش سیما: چند روزی اقامت در استان البرز برای راه اندازی دفتر روای ملت ، فرصتی دست داد تا دیدار و نشستی با استاندار و مدیرکل ارشاد این استان داشته باشم. نگاه نخبگان البرز ، عمدتا نگاهی توسعه گرا و مبتنی بر شایسته سالاری و فارغ از جغرافیای استانی ست. استاندارش از همدان آمده و مدیرکل ارشادش هم از قم بر صندلی مدیریت فرهنگی استان نشسته است ؛ بی آنکه هیاهو شود و دعوای بومی یا غیر بومی به راه افتد. 

نگاه توسعه محور ٬ بومی یا غیر بومی نمی شناسند و صرفا مبتنی بر شایسته سالاری ست. اما در خوزستان ٬ اوضاع و احوال دیگرگون است ؛ نخبگان گوشه عزلتی گزیده اند و فرجام دعوا و هیاهوی انتصابات ٬ یا یک مدیر بومی ضعیف است یا یک مدیر غیربومی ضعیف. و این حاصلِ عدم اجماع نخبگان ٬ تفکری محدود و کشاندن انتصابات در کانال هایی بجز شایسته سالاری ست. 

چندی پیش یکی از مدیران خوزستان می گفت در انتصابات شهرستانی حتا بر سر انتصاب یک مدیر اداره ٬ باید جوابگوی فلان طایفه باشیم که چرا آن مدیر از قوم و طایفه آن ها انتخاب نشده است. تا زمانی که چنین تفکری داریم و اجماعی بین نخبگان نباشد و تا موقعی که تفکر توسعه گرا در استان حاکم نباشد٬ سرانجامی بهترین از این نخواهیم داشت‌ و در همین حاشیه ها دست و پا خواهیم زد.

غلامرضا جعفری : موضوع مدیریت بومی و بی توجهی به پتانسیل محلی از جمله دردهایی است که خاصه ما مردم عرب خوزستان به خوبی آشناییم و  از سوء مدیریت نه،در واقع سوءقصد مدیران ناآشنا با جغرافیا و تاریخ منطقه چه رنج ها که متحمل نشده ایم و هنوز هم  در بر همین پاشنه می چرخد.

اما راستی چرا در کرج و امثالهم چنین تاریخ پر از رنجی از مدیران غریبه ندارند؟این موضوع که از محتوای نوشته جناب خوش سیما رخ نشان می دهد چه دلیلی در پس پشت خود دارد؟

تصور می کنم مهمترین دلیل و فرق فارق میان این دو نقطه خاصه اهواز و کرج به موضوع مهاجرت بازمیگردد،این واقعیت مشخص که کرج محصول مهاجرت شهروندان ایرانی از نقاط مختلف است مهمترین نقطه تفاوت می باشد و دیگر اینکه کرج از جمله شهرهای اقماری است و در قطار توسعه معمولا چنین شهرهایی بیش از آنی که موتور محرکه توسعه باشند،در واقع مسافر این قطار هستند و کرج از خوان پرنعمت ابر شهر تهران متنعم است حال آنکه اهواز نه تنها متولی توسعه خود است که بار شهرهای خرد و توسعه نایافته را نیز بر دوش دارد.

اضافه کنید به این جریان ،موضوع دوران دفاع مقدس و فریز شدن امر توسعه و ذوب اعتبارات و برنامه های مربوطه در فضای شهری جنگزده را  و از همه اینها بدتر،موضوع ثروت های خدادادی این نقطه از کشور است که باعث شده نوع نگاه ها را به استان و اهواز تغییر دهد،از نفت تا آب و خاک و... عناصری هستند که جریان سهم خواهی کشوری از استان را تشدید کرده و هر کدان از گروه های ذینفوذ خواهان تاثیر گذاری بر مقدرات استان هستند و برای چنین تاثیری چه بهتر از عنصری خودی و البته غیر بومی در استان که از کنار انتقال آب به سادگی بگذرد،فروش فولاد را ببیند و نتیجه آنرا که مصروف اتوبانهایی دور از جغرافیای حار استان شد نادیده بگیرد و حتی موشرات موفقیت این چنین مدیرانی را نه در استان خوزستان که در جابجایی ثروت ها به استان های دیگر باید جستجو کرد،چرا که این جماعت وظیفه خود را در استان به شکلی تعریف کرده اند که منافع فعالیت شان به توسعه روستا های شان بینجامد، حتی با هزینه مرگ شهرهای جنوب.

نتیجه چنین مدیرانی و مدرسه این مدیران امروزه کاملا مشهود شده،هور العظیم به نامی بسنده کرده و دچار عظیم فاجعه ای شده،در این میان هزینه بیماری های مختلف مردم بومی از کیسه کدام مدیر غیر بومی کاسته می شود؟اساسا چه هنگام مدیران،چه بومی چه غیر بومی،در برابر فجایعی که نتیجه تصمیمات بیخردانه آنها بوده پاسخگو بوده اند،جالب اینکه اگر مدیری پولی را از جیب دولت کش برود، همان اختلاس به مفهوم خودی،ممکن است با اطلاع دستگاه های نظارتی مجبور به پاسخگویی شود و یا حتی با امکانی به شدت پایین، جریمه و زندان را متحمل شود اما در برابر جان هایی که هر روزه کاسته می شوند چه کسی پاسخگوست؟

مردمی که با خاک ها همسفره شده اند و روزگار زندگی شان شب و روزی پر از درد سینه و ریه و حساسیت های عجیب و غریب شده، با سیل داروهایی که هزینه هر کدام شان کمرشکن است!چه کسی باید پاسخ کودکانی را بدهد که از دوران جنینی به مقبره ای آویزان از خاک و بیماری پرتاب شده اند؟آن همه مدیر غیر بومی که محصول درایت شان فاجعه زیست محیطی امروزه است در حال حاضر در کدام استان خوش آب و هوا سیر انفس می کنند؟و چرا کسی سراغی از آنان نمی گیرد؟محیط زیست  و سازمان های بهداشتی خوزستان را چه شده که حتی از گفتن حقیقت بیماری مردم در روزهای پر از بحران اکسیژن ابا دارند؟

این داستان البته مفصلتر و فاجعه آمیز تر از چیزهایی است که گفتم اما کرج و استان البرز با کدام فاجعه از فجایع ما آشناست تا ما نیز حاصل مدرسه مدیریت توسعه محورشان را آویزه گوش کنیم؟در استانی که جوانانش برای اندکی نان و خورشت مجبور به گذشتن از محیط اطلسی هستند دیگر جایی برای مدیران صرفا مدیر نیست،امروزه باید کسی بر مسند خدمت به مردم استان بنشیند که خود اولا جزئی متشکل از آفرینش فاجعه نبوده و دیگر اینکه قلبش در همین حوالی بتپد نه برای دشتهای سپاهانی و پسته های کرمانی و ...،توسعه اگر قرار است در این استان اتفاق بیفتد لاجرم باید انسان را نشانه برود و انسان امروز استان،رئیس نمی خواهد بوتیماری برای تقسیم اندوه می خواهد و پرستاری برای کاهش رنج.

والسلام
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار