عصر ایران؛ مصطفی داننده: این روزها احمدی نژاد به واسطه طرح غیررسمی شعار یارانه 250 هزار تومانی و پاسخش به سوال یک خبرنگار بازهم تبدیل به تیتر یک رسانههای کشور شده است. طی روزهای گذشته خبری به سرعت پخش شد که احمدی نژاد میخواهد با پرداخت یارانه 250 هزار تومانی پای به عرصه انتخابات ریاست جمهوری بگذارد.
پاسخ او به سوال یک خبرنگار شایعه این حضور را پرنگ تر کرد. رئیس جمهور سابق ایران در واکنش به سوال خبرنگاری در مورد حضور در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم گفت:«انشاالله سال 96 همه همدیگر را خواهیم دید» پاسخی که البته از سوی جوانکفر مشاور ارشد احمدی نژاد تکذیب شد و شیطنت رسانهای لقب گرفت.
چه احمدی نژاد و نیروهای نزدیک به او این حرفها را زده باشند و یا نزده باشند نباید از آن به سادگی گذشت و آن را تنها یک شیطنت رسانهای دانست. احمدی نژاد قطعا برای حضور دوباره در انتخابات ریاست جمهوی مجبور به استفاده از شعارهایی مانند همین یارانه 250 هزار تومانی است.
او به دلیل اینکه نتوانسته یک جریان سیاسی منسوب به خود را در کشور نهادینه کند مجبور است برای رسیدن به قدرت به دلیل فقدان جریان اجتماعی از شعارهای مستقیم مانند همین یارانه 250 هزار تومانی استفاده کند. مردم نه به ا حمدی نژاد بلکه به آن شعار رای میدهند. یعنی اگر فرد دیگری با شعار یارانه 300 هزارتومانی پای به عرصه رقابت بگذارد میتواند سبد رای احمدی نژاد را به خود اختصاص دهد.
احمدی نژاد چگونه رای میآورد؟چرا احمدی نژاد شعار یارانه 250 هزار تومانی را مطرح میکند؟
برای مثال میشود به سبد رای مهدی کروبی در سال 84 اشاره کرد. او با شعار هر ایرانی 50 هزار تومان توانست 5 میلیون و 70 هزار و 124 رای را به خود اختصاص دهد. این در حالی بود که قبل از آغاز انتخابات خود جریان اصلاحات معتقد بود رای رئیس مجلس ششم حداکثر در خوش بینانه ترین حالت یک میلیون خواهد بود.
سبد رای مهدی کروبی در این انتخابات در سال 88 به دلیل پرداخت یارانه از سوی احمدی نژاد و عدم تکرار این شعار از سوی کروبی، رای خود را به صندوق احمدی نژاد ریخت. درست است که احمدی نژاد و کروبی از نظر سیاسی با هم متفاوت بودند اما هر دو شعارهای یکسان داشتند.
میتوان گفت که احمدی نژاد تقریبا تنها رئیس جمهوری بعد از درگذشت امام است که بعد از پایان دولتش نتوانسته یک جریان سیاسی را با خود همراه کند. 2 رئیس جمهوری سابق (سران دولت های سازندگی و اصلاحات) هر دو توانستند یک جریان مشخص را برای ادامه حیات سیاسی خود تشکیل بدهند. جریانهایی که تا به امروز با پرچم این دو رئیس جمهور فعالیت میکند.
احمدی نژاد اما به دلیل رفتارهای ویژه و منحصر به فردی که داشت بسیاری از وزرای دولتش که میتوانستند در جریان احمدی نژادی تعریف شوند از او جدا شدند و تبدیل به مخالفان درجه یک رئیس دولت نهم و دهم شدند. پورمحمدی، پرویز کاظمی، صفارهرندی، مرضیه وحید دستجردی و ... از جمله این افراد هستند.
حلقههای نزدیک به احمدی نژاد نیز از نیروهایی تشکیل شدهاند که یا پروندههای قضایی دارند مانند رحیمی و بقایی یا همچون مشایی زیر اتهامهای جدی قرار گرفتهاند و یا افرادی هستند که شناخته شده نیستند. همین معنا باعث شده احمدی نژاد نتواند با دست باز وارد انتخاباتهای گوناگون شود.
به معنای دیگر میتوان گفت احمدی نژاد نتوانسته نیروهایی شبیه به خود تربیت کند تا در زمانی که وی نتوانست به هر دلیلی در انتخابات شرکت کند آن نیروها این غیبت را جبران کنند. درست مانند حضور روحانی در انتخابات سال 92. وقتی هاشمی نیامد، روحانی آمد تا مردم به کسی رای بدهند که شبیه ترین سیاستمداران به هاشمی رفسنجانی در سپهر سیاست ایران است. یا در انتخابات مجلس دهم در اسفند 94 مردم اول به هاشمی و بعد به فهرست مورد تایید او و سران اعتدال رای دادند.
احمدی نژاد اما به نظر میرسد به تنهایی نمیتواند بخشی اعظمی از جامعه را صرفا با نام احمدی نژاد با خود همراه کند. او تنها میتواند با جنجال و شعارهای مستقیم به هدف خود برسد. در انتخابات شورای شهر چهارم (خرداد 92) که همزمان با انتخابات ریاست یازدهم برگزار شد فهرستی از نزدیک ترین افراد به رئیس دولتهای نهم و دهم مانند شیخ الاسلام ( وزیر کار دولت دهم) با نام احمدی نژاد و مشایی در انتخابات شرکت کردند اما نتوانستند آرای مردم را به خود جلب کنند و در ردههای پایین فهرست قرار گرفتند.
پس میتوان گفت که احمدی نژاد به تنهایی به صرف احمدی نژاد بودن بر عکس بخشی از سیاستمداران ایرانی، نمیتواند رای مردم را به خود جلب کند.