«30 سال میشود دنبال حق و حقوق هستم اما دستانم خالی مانده تا تکلیفم مشخص نشود دستبردار نیستم
مادر چهار بچه قد و نیم قد بود که یک بازیگر سینما هوویش شد و حالا 25 سال میشود میهمان همیشگی راهروهای دادگاه خانواده است.
به گزارش ایران، «30 سال میشود دنبال حق و حقوق هستم اما دستانم خالی مانده تا تکلیفم مشخص نشود دستبردار نیستم، شوهرم خیال کرده طلاق بگیرم میروم، از ترسش معلوم نیست کجا قایم شده است.» اینها حرفهای باورنکردنی زن سالخوردهای است که با در دست داشتن برگههای دادگاه در راهرو قدم میزد و این سو و آن سو میرفت.
زن 63 ساله که چهره شکستهای دارد با لرزش روی نیمکت دادگاه خانواده ونک نشست.
وی در شرح جریان زندگیاش به خبرنگار شوک گفت: 40سال پیش وقتی سر سفره عقد نشستم و به درخواست ازدواج ابوالقاسم جواب بله دادم هرگز گمان نمیکردم روزگارم سیاه شود و همیشه تنها خواهم ماند. بعد از 15 سال زندگی با شوهرم که برجساز بود و یک شرکت تأسیساتی هم داشت متوجه شدم ابوالقاسم با یکی از زنان بازیگر ازدواج کرده است. باورم نمیشد خانم بازیگر 5 سال است که هوویم است و من بی خبرم. ازدواج دوم، ابوالقاسم را حسابی هوایی کرده بود و دیگر به فکر من و سه پسر و تک دخترمان نبود، او ما را تنها گذاشت و رفت و من با سختی توانستم با ارثیه پدریام خانهای بخرم و سرپناهی داشته باشیم. با کارگری بچههایم را به تنهایی بزرگ کردم تا اینکه چند سال بعد دوباره متوجه شدم شوهرم زن سوم گرفته است اما بعد از مدتی زن شمالیاش نیز بر اثر بیماری کشندهای درگذشت.
این زن سالخورده ادامه داد: از همان سالها ابوالقاسم میخواست طلاقم بدهد اما من راضی به طلاق نیستم، او باید همه حق و حقوق و سختیهایی را که در این همه سال کشیدم بپردازد و بعد طلاق میگیرم. بچههایم هیچ محبتی از پدرشان ندیدند از 14 سالگی پا به پای من کار کردهاند تا زندگیمان را بگذرانیم هر چند که امروز همه فرزندانم تحصیل کردهاند و برای خودشان زندگی و کار موفقی دارند اما هنوز که هنوز است هیچ کداممان سختیها را فراموش نکردهایم.
همسرم چند ملک خریده است و به خاطر اینکه هیچ اموالی به ما ندهد با شناسنامههای جعلی سند را به نام زده است. حالا او با زن چهارمش که از وی دو فرزند هم دارد زندگی میکند و از 5 سال قبل که به خاطر نپرداختن مهریه به زندان افتاد دیگر خبری از او ندارم، حالا باز هم به دادگاه آمدهام تا شوهرم را پیدا کنم چرا که او وقتی از زندان به مرخصی رفته است دیگر برنگشته و خبری از او نداریم.