امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان/امیرحسین ناصری: من از سرزمینی کهن با شما سخن می گویم، من اهل ایرانم، فرزند گرما از سرزمین شرجی، سرزمین دردهای بی پایان، سرزمین فراموش شده از بهشتی به نام ایران، سرزمینی که همه چیز دارد و هیچ ندارد، پر از نفت، پر از آب، سرشار از هر آنچه که قدرت و شوکت را برای متصدیان قدرت به ارمغان می آورد و این شرحی کوتاه بود از دیار مدفون شده در خاک من خوزستان.
در دل حرفی دارم: مدت هاست از حال و احوال مردم خود خبری ندارید، خاک و گرد و غبار کشورهای دوست بیشتر از شما به ما سر می زنند، تقریبا چند سالی است که میهمان خانه و کاشانه ما شده اند، هر چند میهمان حبیب خداست اما نمی دانم چرا نفس من از حضور این میهمان تنگ می شود!
شاید هم ایراد از من است، اگر بدن خود را مقاوم تر کنم ممکن است خبری نشود، اما افسوس که ناتوانم همانگونه که پدرم ناتوان بود و دیروز جانش بی نفس شد، او رفت و در زیر خاک مدفون شد.
خاک جزیی از زندگی من است، اینجا در جنوب غربی ترین نقطه ی ایران استانی به نام خوزستان در زیر خروار خروار خاک دفن شده است. سهم من از نفت نه، سهم من از نفس را بدهید! آرزوی من تنها این است صبح دم زمانی که آوای گنجشکان فضا را آکنده می کند،
دستان خود را بگشایم و از صمیم جان و از کنه وجود خویش نفس بکشم. و چه تلخ این بازی درد در گذر زمان می گذرد، کار ما از چشیدن آب بی کیفیت آشامیدنی و قضاوت درباره آن مدت هاست که گذشته است.
شاید شعار زیبایی برای رسیدن به بهارستان جایی که هم به راحتی می توان نفس کشید و هم به آسانی می توان آب نوشید باشد، اما بدون شک راه حلی برای آب شرب ما نیست! در این شهر چه می گذرد؟ آیا فریاد رسی نیست؟ آقای رییس جمهور من هنوز زنده ام! من نفس می کشم! در زیر این همه خاک رهایم نکنید... سهم من از نفت نه... سهم من از نفس را بدهید.
خیلی متن تاثیر گذار و جالبی بود آفرین بر درود و شرف نویسنده این متن