شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۳۶۳۶۰
تاریخ انتشار: ۰۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۶:۴۹
سر سریال «میوه ممنوعه» خیلی گروه ما اذیت شد چرا که این مجموعه تلویزیونی همزمان با پخش، تولید و ساخته هم می‌شد و مرتب از کار ایرادگیری‌های زیادی می‌شد به طوری‌که ما واقعاً اذیت شدیم و ناراحتی کشیدیم. مرتب می‌گفتند فلان چیز را بگو، فلان چیز را نگو. به نظر من این دخالت‌ها خیلی به کار کارگردان لطمه می‌زند.
علی نصیریان هنرمند برجسته و کهنه کار کشور از معدود پیشکسوتان بازیگری است که در میان همنسلی‌های خود در عرصه سینما و تئاتر کشور هنوز در اوج قرار دارد و مخاطبان همچنان در فیلم‌های سینمایی و مجموعه‌های نمایشی مختلف شاهد درخشش او هستند. بازیگر 82 ساله سینمای ایران با بازی در فیلم سینمایی گاو  و چند فیلم دیگر در اواسط دهه 40 شمسی به همراه تعدادی دیگر از سینماگران جوان گام‌های نخست را در مسیر سینمای جدید ایران برداشت و موجی  نو در سینمای ایران در برابر فیلم فارسی به راه انداخت.

به گزارش ایران، او در سال‌های بعد از انقلاب هم با حضور در فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی «سربداران»، «هزاردستان»، «بوی پیراهن یوسف»، «کفش‌های میرزانوروز» و... نقش‌های متفاوت و به یادماندنی را از خود به جا گذاشت. نصیریان اما این روزها بار دیگر با سریال شهرزاد خود را در دل و ذهن مخاطبان ایرانی جای داده است و این بار شبکه نمایش خانگی عرصه درخشش او بود. مجموعه شهرزاد که داستان عاشقانه‌ای را بر بستر تاریخ و حوادث بعد از کودتای 28 مرداد در تهران قدیم روایت می‌ کرد، با بازی درخشان نصیریان در نقش «بزرگ آقا» توانسته فصل جدیدی را پیش روی بخش خصوصی در سریال‌‌سازی بگشاید. 

چهره ماندگار سینمای ایران که بازی او در نقش‌های متعدد و تأثیرگذار، نامش را در خاطره جمعی چند نسل حفظ کرده، به طور قطع بخشی از آمادگی این ایام خود را وامدار نظم و ترتیب مثال زدنی و حضور مستمر در عرصه نمایش و صحنه‌های تئاتر می داند.
اما او با بیش از شش دهه فعالیت مداوم و مؤثر در صحنه تئا‌تر، سینما و تلویزیون ایران همچنان  انگیزه‌های فراوانی دارد تا برای سال ها در این عرصه حضوری فعال داشته باشد کما اینکه خودش معتقد است که انسان تا زنده است باید دست از کار و تلاش برندارد  و هیچ علاقه‌ای ندارد بنشیند و تنها نظاره‌گر کار دیگران و وقایع جاری سینما و عرصه نمایش کشور باشد. وقتی برای انجام گفت و  گو با او وعده ملاقات را هماهنگ می‌کنیم،فضای باز یکی از بوستان‌های پایتخت را  برای این کار ترجیح می‌دهد. استاد در حین گفت‌وگو همچنانکه با اشاره و روی خوش به محبت‌های رهگذران پاسخ می‌دهد با حوصله و دقت خاصی درباره گذشته و حال خود و سینما و تئاتر کشور به سؤالات ما پاسخ می‌دهد.

استاد با وجود بالا رفتن سن همچنان فعال و پرکار هستید و در اوج قرار دارید، برای آغاز بحث از راز این ماندگاری برایمان بگویید؟


البته این‌ها همه لطف خداوند است و من دخالتی در این موضوع ندارم جز اینکه من معمولاً بایدها و نباید‌ها و پرهیزهایی را در زندگی‌ام رعایت می‌کنم که به نظرم برای کار بازیگری لازم است. همواره سعی می‌کنم در رژیم غذایی و سایر موضوعات مواردی را در نظر بگیرم و از چیزهای مضر دوری کنم مثل سیگار کشیدن، چون من تا 20 سال پیش سیگار و پیپ می‌کشیدم اما ترک کردم و سعی می‌کنم سالم زندگی کنم.   البته ناگفته نماند من هم در طول زندگی با  درد و بیماری مواجه شدم و حتی به دلیل گرفتگی رگ‌ها و عارضه قلبی زیر تیغ جراحی رفتم و بیماری‌های دیگری را هم تجربه کردم اما به هر حال انسان برای اینکه بتواند از مواهب این دنیا و بودن در کنار دوستان و خانواده بیشتر بهره‌مند شود باید تلاش کند سالم باشد و برای این منظور سلامت زندگی کردن بسیار اهمیت دارد.

حتماً همسر خوبی هم دارید، کمی درباره خانواده تان توضیح دهید و اینکه یک روز از زندگی آقای نصیریان در سن 82 سالگی بیشتر چگونه می‌گذرد؟


بله. من سه فرزند پسر دارم که در امریکا به سر می‌برند و من اینجا با همسرم تنها زندگی می‌کنیم. البته همسرم مقداری کسالت دارد و هر روز یک مقدار از وقتم را صرف کمک به ایشان می‌کنم؛  دارو و دوایش را می‌دهم و غذا را آماده می‌کنم و کارهایی از این دست انجام می‌دهم. اگر کار خاصی نداشته باشم وقتم را به مطالعه و کارهای دیگر اختصاص می‌دهم اما در این بین مطالعه و کتابخوانی را بیش از هر چیز دیگری دوست ‌دارم.

نقش تئاتر را در حفظ آمادگی تان چه در عرصه بازیگری و چه سلامت خودتان تا چد حد مؤثر می‌دانید؟


بسیار مؤثر است  چرا که ما بنیاد تعلیمات تکنیکی، یادگیری و اصول کاری را در تئاتر فرا گرفتیم. فعالیت در گروه‌های تئاتری نظم و ترتیب و آیین‌های کاری خاصی را طلب می‌کند که در سایر فعالیت‌ها هم به مدد انسان می‌آید. از طرفی در زمینه بازیگری هم در گروه‌های تئاتر بستر تمرین و اتود کردن بیشتر فراهم است و بازیگر مجال و فرصت بیشتری نسبت به پروژه‌های سینمایی و فیلمسازی برای تجربه کردن و ایفای نقش پیدا می‌کند.

نمی‌توان درباره شما صحبت کرد و به فیلم گاو اشاره ای نداشت، فیلمی که به گواه نظرسنجی‌ها چند بار به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران برگزیده شد، ابتدا می‌خواستم بپرسم چطور می‌شود یک فیلم تا این حد اوج می‌گیرد در حالی که خیلی از فیلم‌ها با امکانات و هزینه بسیار بیشتر هم به جایی نمی‌رسند؟


در زمینه درخشش فیلم گاو چند عامل مؤثر بود. نخستین عامل به خود قصه برمی گردد چراکه بسیار بکر بود و تازگی داشت؛  مسأله استحاله شدن یک آدم که حالا بر اثر عوامل عاطفی و اقتصادی و غیره رخ می‌دهد برای اجرا در یک پروژه سینمایی در آن زمان موضوع بدیعی محسوب می‌شد.

عامل دیگر هم این بود که کارگردان و گروهی که به ساخت این فیلم کمک کردند از عمق وجود و با  خواست باطنی برای انجام این پروژه گرد هم جمع شدند. وقتی به ما گفته شد آقای داریوش مهرجویی قصد دارد فیلم گاو را بسازد و از ما برای حضور در این پروژه دعوت شد کل مجموعه با کمال میل پذیرفتند و ما با یک شور و هیجان خاصی بر سر کار رفتیم. یعنی می‌خواهم بگویم کل مجموعه انگیزه شخصی قوی‌ای برای حضور در پروژه داشتند و بی‌صبرانه منتظر ساخته شدن و اکران آن بودند. لذا ما صرفاً به دلیل علاقه و میل شخصی و بدون هیچ قرارداد و هیچ پرداختی کار را جلو بردیم. به نظرم شور و انگیزه ما برای کار یکی از دلایل موفقیت فیلم بود و معتقدم کار هنر بدون این ویژگی‌ها خیلی سست و بی‌رمق از آب در می‌آید.

ضمن اینکه قبلاً هم این نمایش را کار کرده بودید؟


بله این نمایش را ما قبلاً در تلویزیون اجرا کرده بودیم منتها نه به این گستردگی که در فیلم بود.در حقیقت  فیلم کار را گسترده تر کرد و در این میان هم آقای مهرجویی که فیلم گاو  جزو نخستین کارهایش بود حقیقتاً با وسواس و دقت خاصی پروژه را پیش برد.

تا قبل از انقلاب در هفت فیلم بازی کردید که تقریباً همگی آنها تحت عنوان موج نو و سینمای روشنفکرانه معروف هستند، حضور شما در این گونه فیلم‌ها به تیپ بازیگری شما بر می‌گشت یا انتخاب خودتان بود؟  


تقریباً همه کسانی که برای بازی در فیلم هایشان به من رجوع می‌کردند کسانی بودند که من دوست داشتم با آنها کار کنم مثل آقای داریوش مهرجویی،خسرو هریتاش و فریدون گله. در حقیقت آنها من را برای کارهای خود انتخاب می‌کردند و من هم دوست داشتم با آنها کار کنم.

به یک شکل دیگر می‌پرسم یعنی اگر فیلمی که تحت عنوان فیلمفارسی بود از سوی کارگردان معروفی به شما معرفی می‌شد حاضر بودید آن را قبول کنید؟


 خیر اصلاً چنین درخواستی مطرح نمی‌شد برای اینکه اصلاً روال کاری من با آنها جور نبود. آنها سراغ هنرپیشه‌هایی می‌رفتند که بتواند فروش گیشه آنها را تأمین کند و من جزو آنها نبودم.

با آنکه حرکت سینمای نوی ایران از همان دوران پیش از انقلاب آغاز شد اما موفقیت‌های سینمای ما در عرصه جهانی بیشتر معطوف به بعد از انقلاب است، چرا؟ این در حالی است که پیش از انقلاب سینماگران ما به ظاهر محدودیت‌های کمتری داشتند.

البته پیش از انقلاب هم فیلم‌هایی مثل گاو و برخی آثار سینمایی دیگر در عرصه بین المللی به موفقیت‌هایی دست یافتند.


آن فیلم‌ها مانند بسیاری از فیلم‌های بعد از انقلاب  به ارزش‌های بومی اشاره داشت و هم دارای فضای ایرانی بود و موضوعات مهم و در خور توجهی را مطرح می‌کرد اما سینمای ایران بعد از انقلاب به رشد و پیشرفت خود ادامه داد و فیلم‌های دیگری توسط  عباس کیارستمی و اصغرفرهادی ساخته شد که آثار بسیار خوبی بودند و توانستند جوایز بسیار ارزنده ای را از نگاه و بعد بین المللی به دست آورند. به نظر می‌رسد نوع نگاه کارگردان‌های ایرانی در سال‌های اخیر بیشتر مورد پسند سینمای دنیا قرار گرفته و شاید این نگاه متفاوت باعث شده سینمای ما جوایز بیشتری بگیرد و مورد اقبال جهانی قرار گیرد.

با توجه به روند فعلی سینما و در نظر گرفتن اینکه سینمای ایران مورد توجه دنیا قرار گرفته، آینده سینمای ما را چطور ارزیابی می‌کنید؟


به نظرم نگاه ما برای ساخت فیلم و پروژه‌های سینمایی باید یک نگاه بومی و یک نگاه ایرانی باشد. در حقیقت نگاهمان در فیلمسازی به داخل باشد یعنی فیلمی برای جامعه خودمان بسازیم آن وقت اگر آن فیلم ابعاد جهانی هم پیدا کرد و مورد پسند جاهای دیگر هم قرار گرفت چه بهتر اما اینکه ما فیلمی را به قصد حضور در فستیوال‌ها و جشنواره‌های خاصی بسازیم تا آن فیلم باب طبع هیأت ژوری‌های خارجی قرار بگیرد کار درستی نیست. من فکر می‌کنم ما هر چقدر به خودمان فکر کنیم و از خودمان بسازیم بهتر است و در عرصه جهانی هم به جایگاه بهتری دست خواهیم یافت.

آیا رد پای موفقیت‌های فیلم‌های هنری ما را در سینمای داخلی هم می‌توان جست‌وجو کرد، یعنی این نوع فیلم‌ها روی سطح فیلمسازی و سلیقه مخاطب ما تأثیر گذاشته و یا سینمای هنری و سینمای گیشه ما هر کدام راه خودشان را می‌روند؟


نه نمی‌توانیم بگوییم راه آنها کاملاً جداست. به هر حال وقتی یک فیلم از یک کارگردان که دارای امتیازات جهانی است ساخته می‌شود،  در ایران هم اکران شده و توسط مردم ما هم دیده می‌شود و مردم و سینماگران ما آن را می‌بینند و روی کل فضای هنری و فکری جامعه تأثیر می‌گذارد و لذا این دو بدون تأثیر و جدا از هم نمی‌توانند باشند که بگوییم سینمای عمومی یک چیزی است و سینمای هنری  چیز دیگر و اینها متقابلاً روی هم تأثیر می‌گذارد. در همین فیلم‌های اخیری که در سینمای کشور ساخته شده خیلی موارد را می‌توان مشاهده کرد که از فیلم‌های موفق ما در عرصه بین المللی تأثیر پذیرفته‌اند.

پیش از انقلاب به نوشتن نمایشنامه روی آوردید و در سال 1336 با نوشتن «بلبل سرگشته» جایزه نخست نمایشنامه نویسی را می‌گیرید، در این زمینه توضیح دهید و چرا دیگر به نوشتن ادامه ندادید؟
من آن زمان بیشتر روی کارگردانی و بازیگری تئاتر متمرکز بودم و نه نویسندگی. نویسندگی تئاتر را به دلیل نبود متن برای کارهایم شروع کردم چراکه آن دوره هنوز نمایشنامه نویسانی همچون اکبر رادی، بهرام بیضایی و غلامحسین ساعدی پا به میدان نوشتن در عرصه نمایش نگذاشته بودند و ما نوشته ای از آنها ندیده بودیم. در نتیجه چون متن مناسب کارهایی که ما آرزو داشتیم اجرا کنیم وجود نداشت من با الهام گرفتن از آثار صادق هدایت نوشتم و در نتیجه حدود ده، دوازده متنی را نوشتم که همه آنها بعد‌ها دستمایه‌های کاری خودم در اجراها قرار گرفت.

نخستین نمایشنامه «افعی طلایی» بود و بعد بلبل سرگشته و سیاه را نوشتم.  من در سال 1340 سیاه بازی و مطرب‌های رو حوضی دسته‌های شادی در عروسی‌ها را در دل تئاتر روشنفکرانه جای دادم و نمایشنامه سیاه را نوشتم که به نوعی  روی صحنه و پشت صحنه مطرب خوانی‌ها را نشان می‌داد.

سپس «لونه شغال» را نوشتم و بعد « بنگاه تئاترال» را نوشتم که یک متن کامل شده کار تخت حوضی من بود و آن را در جشن هنر شیراز روی صحنه بردم که از اجراهای خیلی ناب و درست کار تخت حوضی محسوب می‌شود. نمایشنامه‌های نگار، رویا، آدم خوابش می‌گیره و بازیگر و زنش از دیگر نوشته‌های من در این دوران است که همه آنها را خودم کارگردانی و بازیگری کردم. با این حال بیشترین تمایل من در تئاتر بازیگری است و در سینما هم اصلاً وسوسه کارگردانی و نوشتن ندارم و در سینما فقط به بازیگری علاقه دارم.

استاد دوست ندارید دوباره دست به قلم شوید. شاید تجربیات شما در این سال‌ها در عرصه نمایش و سینما بتواند به دیگران کمک کند و یا در عرصه نمایشنامه نویسی بتوانید رویکرد جدید و نگاه تازه ای را وارد سینما کنید؟

شاید این کار را کردم ولی آنچه می‌خواهم بگویم این است که الان جوان‌هایی به کار نویسندگی و نوشتن نمایشنامه وارد شدند و در کار تئاترسازی و کارگردانی فعالند که بسیار کارآمد هستند. آنها از ویژگی روزآمدی و جوانی برخوردارند و نوشته‌های درجه یک و خیلی خوبی دارند.

البته در این بین اگر فرصتی پیش بیاید من هم تلاش خودم را خواهم کرد چراکه الان متمرکز روی نوشتن نیستم. نویسندگی خودش یک کار تمام وقت و کامل است و برای نوشتن می‌بایست همه چیز را کنار گذاشت و فقط نوشت. مثلاً «محمود دولت آبادی» که در آن ایام در فیلم گاو همبازی ما بود و بازیگری می‌کرد برای نویسندگی، تئاتر را کنار گذاشت و روی نوشتن متمرکز شد و الان یک نویسنده درجه یک است و نوشته‌های خیلی خوبی دارد. لذا نوشتن تمرکز می‌خواهد و باید از بسیاری کارهای دیگر فارغ شد و من که فعلاً قصد ادامه کار در زمینه بازیگری را دارم نمی‌توانم تمرکز لازم روی نوشتن بگذارم.

وقتی روند کاری شما را بررسی می‌کنیم چه قبل از انقلاب که در هیچ فیلمفارسی بازی نکردید و چه بعد از انقلاب که در فیلم‌هایی مثل شکارچی شنبه حضور پیدا کردید و بازی در این نقش را ذخیره آخرت می‌دانید نگاه خاصی استخراج می‌شود که جنبه ارزشی و مذهبی دارد، کمی در این باره توضیح دهید چقدر این موضوعات در انتخاب نقش برای شما اهمیت دارد؟


البته وقتی من سناریوی فیلم شکارچی شنبه را خواندم دو چیز برایم خیلی اهمیت داشت، یکی خود نقش که نقش پیچیده ای بود  چرا که من نقش‌هایی را دوست دارم که پیچیدگی داشته و از زیر و بم و فراز و نشیب برخوردار باشد و این نقش حایز چنین ویژگی‌هایی بود و به من این امکان را می‌داد که در این نقش بتوانم خوب حرکت کرده و مانور کنم.

از طرفی مضمون فیلمنامه برایم مهم بود چراکه هم از یک زاویه مسأله فلسطین و مسأله ظلم و بیدادی که به مردم آن تحمیل شده را بیان می‌سازد و از طرفی دیگر به مسأله تعصب دینی اشاره می‌کند. در این فیلم به تعصب دینی از زاویه دین یهود پرداخته اما این تعصب در ادیان دیگر هم دیده می‌شود و بسیار خطرناک است و همین تعصب است که امروز در دنیا شاهد آن هستیم که گروه‌های افراطی از جمله داعش می‌آیند و با انجام اقدامات انتحاری و تروریستی یک عده مردم بی‌گناه را به دامان مرگ می‌کشانند.

این به نظر من یک تعصب خشک و بی‌منطق و بی‌جا و نامطلوبی است که در دنیای امروز خریدار ندارد و این خاخام یهودی که من نقش آن را بازی کردم یک چنین فردی بود که تشکیلاتی برای خودش درست کرده بود و تفنگچی و نفراتی داشت و سرخود هر جنایت و شقاوتی انجام می‌داد و البته از سوی رژیم اسرائیل پشتیبانی می‌شد.

با توجه به آنکه فرزندان شما در امریکا زندگی می کنند و هنگام حضور در این فیلم از سوی لابی صهیونیستی در آمریکا تهدید شدید که گرین کارت تان باطل می‌شود و به شما ویزا داده نخواهد شد چطور این نقش را پذیرفتید؟


اولاً در ابتدای پروژه چنین موضوعی مطرح نشد بعدها بود که چنین حرفی به من زده شد. از طرفی من هم علاقه ای به رفتن به امریکا ندارم برای اینکه بچه هایم مرتب به ایران می‌آیند و من را می‌بینند و هیچ لزومی ندارد من بروم آنجا و لذا اجازه ورود به من هم داده نشود برایم اهمیتی ندارد.

یعنی اگر از ابتدا این موضوع را می‌دانستید بازی در این فیلم را قبول می‌کردید؟


بله به همان دلایلی که پیشتر برشمردم باز هم این کار را می‌کردم و کاری به این حرفها نداشتم.

به حضور شما در مجموعه شهرزاد می‌رسیم؛ چطور بازی در این مجموعه را پذیرفتید و چقدر به موفقیت آن امیدوار بودید.  با توجه به اینکه خیلی از سریال‌های شبکه خانگی تا آن زمان نیمه کاره رها شدند و حضور شما در چنین پروژه‌های نیمه تمامی امکان داشت به اعتبار بازیگری شما لطمه بزند؟


من همان بخش‌های ابتدایی فیلمنامه شهرزاد را که خواندم بسیار خوشم آمد و فهمیدم که قصه برای یک مجموعه جذاب از ظرفیت‌های لازم برخوردار است. از طرفی حسن فتحی کارگردان مجموعه شخصی است که مطمئن بودم وسط کار آن را نیمه تمام رها نمی‌کند. از قبل کاملاً با اخلاق و منش او آشنایی داشتم و مطمئن بودم کار را به انتها می‌رساند. از طرفی قصه کشش لازم را داشت و در حالی که خیلی‌ها در ابتدای کار در زمینه موفقیت پروژه تردید داشتند من از اول مطمئن بودم که این کار توفیق پیدا خواهد کرد. البته تصورم از موفقیت مجموعه به این حدی که الان می‌بینم  نبود چراکه مردم استقبال خیلی خوبی از آن داشتند که از حد تصور ما فراتر رفت.

با توجه به اینکه مجموعه سازان برای کار در شبکه خانگی اکثراً سراغ ساخت سریال‌های سرگرم‌کننده و بعضاً خنده دار می‌روند چطور یک سریال جدی که به وقایع تاریخی اشاره دارد آنقدر گل می‌کند، آن هم در شرایطی که سریال‌های تاریخی که هم اینک با هزینه‌های بیشتر در تلویزیون تهیه شده  به این حد از استقبال دست پیدا نمی‌کنند؟


 ایرانی‌ها مردمان خیلی زیرکی هستند. بعضی‌ها می‌گویند مردم به خیلی از مسائل کاری ندارند و فقط می‌خواهند بخندند و سرگرم شوند اما من این طور فکر نمی‌کنم، مردم ما قوه تشخیص و تمیز دارند و  کار خوب را از بد تشخیص می‌دهند. مردم وقتی می‌بینند یک کاری جدی گرفته شده طبیعی است که از آن استقبال می‌کنند.

شما ببینید این مجموعه از همان قسمت اول با فضاهایی که جلوی چشم بیننده به تصویر کشید نشان داد کار جدی ای است. در خصوص کار دکور و صحنه پردازی‌ها، تمام آن محوطه‌ها ساخته شده مثلاً باغی که منزل من در آن قرار دارد عمارت در آن بوده ولی سایر بخش‌ها از فضای بیرون و داخل و گلکاری‌ها، فواره‌ها و سایر موارد ساخته شده است.لذا مردم وقتی فضای مجموعه را مشاهده می‌کنند و می‌بینند قصه مجموعه خوب و پرکشش و پای کار زحمت کشیده و هزینه شده است متوجه می‌شوند که این کار صرفاً جنبه سرگرمی ندارد و پروژه جدی و خوبی است و آن را دوست دارند و دنبال می‌کنند.  حقیقتاً مردم از مجموعه شهرزاد حمایت کردند و  این اتفاق خیلی خوبی است زیرا من دوست داشتم بخش خصوصی در زمینه مجموعه‌سازی توفیق پیدا کند تا زمینه برای انجام کارهای متعدد و متنوع دیگری هم توسط بخش خصوصی فراهم شود زیرا با وجود آنکه تلویزیون رسانه ملی و کارآمدی است اما متأسفانه یک سری آیین نامه‌ها و قوانین و مقرراتی در آن حاکم است و سیاستگذاری‌های افراطی دارد که  مانع می‌شود بعضی موضوعات و بعضی از اجراها کار خودش را درست انجام دهد.

 در حقیقت ایرادگیری‌ها و بکن نکن‌های زیادی در تلویزیون وجود دارد که در شبکه خانگی نیست و برای بخش خصوصی فضای بازتر و راحت تری برای کار فراهم است و چنانچه مجموعه‌سازی توسط بخش خصوصی حمایت و دنبال شود به نظر من کار فیلمسازی و مجموعه‌سازی ما رونق خواهد گرفت.

به نظر شما اجازه پخش به این سریال با این شکل و کیفیت در تلویزیون داده نمی‌شد؟


نمی دانم اما آخر ببینید سر سریال «میوه ممنوعه» خیلی گروه ما اذیت شد چرا که این مجموعه تلویزیونی همزمان با پخش، تولید و ساخته هم می‌شد و مرتب از کار ایرادگیری‌های زیادی می‌شد به طوری‌که ما واقعاً اذیت شدیم و ناراحتی کشیدیم. مرتب می‌گفتند فلان چیز را بگو، فلان چیز را نگو. به نظر من این دخالت‌ها خیلی به کار کارگردان لطمه می‌زند. در حقیقت دخالت کردن در خلاقیت یک هنرمند به نظر من اشتباه بزرگی است. برای اینکه هنرمندان ما کار خودشان را بلدند و به حدود آشنایی دارند.

من نمی‌خواهم بگویم صدا و سیما خطوط قرمزی که دارد را بشکند و خیلی هم حد و حدود‌ها به هم ریخته شود چراکه می‌دانم آنها هم با یک سری مشکلات و موانعی مواجه هستند ولی معتقدم در تلویزیون افراط  و زیاده روی نباید انجام شود برای اینکه تلویزیون رسانه ملی است و برای مردم است. چرا نباید یک سریال به جای اینکه یک تا دو میلیون بیننده داشته باشد 60 تا 70 میلیون بیننده و مخاطب داشته باشد و این میزان بیننده در تلویزیون امکان پذیر است و لذا فکر می‌کنم تلویزیون این مسائل را می‌بایست در نظر بگیرد.

به عنوان سؤال آخر آیا شبکه خانگی می‌تواند رقیبی برای تلویزیون باشد به طوری که حتی باعث ارتقا و تغییر رویکردها در رسانه ملی شود؟


بله در صورتی که کارهای جدی و خوب ادامه پیدا کند چنین چیزی قابل انتظار است و من فکر می‌کنم شبکه خانگی می‌تواند روی تلویزیون تأثیر بگذارد و به عنوان رقیب جدی آن به شمار آید.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار