شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۴۰۶۶۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴ تير ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۱
به مناسبت روز قلم
 کیوان لطفی

اجازه دهید قلم را با یکی از متضاد‌هایش تعریف کنیم: سلاح. ابزاری که وقت و بی‌وقت با صفیری جانخراش، گوشِ جهان را کَر می‌کند. اسباب‌بازی قدرتمندان جهان که از قرار، فروش خوبی هم دارد. سلاح، نماد خودخواهی خشنی است که مظاهر آن در تمام کوچه پس کوچه‌های جهان یافت می‌شود. مشتری، دارا و ندار نمی‌شناسد. 

حتی اگر نان سر سفرۀ مردمان یک سرزمین نباشد، اسلحه‌های گرانقیمت، بیخ گوش‌‌ همان مردم انبار می‌شود. ربطی به سرانه ملی ندارد و همیشه خریداری برای آن هست. جهانِ کم حوصله، فقط مشتاق فست‌فود نیست.

در درک و فهمِ «غیر» هم، عجول است. چرا باید قالب‌های خود را کِنار بگذارد؟ چه پناهگاهی بهتر از پیش فرض‌های وهم‌آلود و معیوب؟ هر کس مثل او نیست،‌‌ بهتر که نباشد. اسلحه همیشه به کار می‌آید. غریبه باید از دم تیغ بگذرد. مرز و جغرافیا هم نمی‌شناسد. ایزدی در عراق باشد یا مسلمان ساکن میانمار. اسلحه، پرفایده است و در شکل‌های گوناگون به خدمت گرفته می‌شود. 

گاهی موشک یک ناو می‌شود و کودک مسافر یک هواپیمای مسافربری را به اعماق خلیج‌فارس می‌فرستد و گاهی بمب می‌شود و جان مسافران فرودگاه بروکسل یا استانبول را می‌گیرد. مظاهر و مصادیق فراوانی دارد. 

هر جا مدارا نیست، بر صدر می‌نشیند. چرا باید تفاوت‌ها را پذیرفت، وقتی می‌توان نگاه متفاوت را ترور کرد؟ همنشینی به چه کار می‌آید، وقتی می‌توان به نام یک آرمان حتی پوشالی سرزمینی را به هم ریخت؟ قایق هم حتی می‌تواند اسلحه شود، هنگامی که غریبه‌ها ناچارند با آن به دل اقیانوس بزنند. اسلحه، همه کارایی است. چرا نباشد؟ مگر نه این‌که پیشتر‌ها، مردمان با جی‌تی‌ای کشته شده‌اند؟

گفت‌وگو، فانتزی روشنفکرانی است که عادت کرده‌اند در میانۀ زندگی یأس‌آلود خود، حرف‌هایشان را با هم قسمت کنند. اندیشه، آرمانشهر ترسوهایی است که جرأت میدان‌داری ندارند و خواندن، دغدغه آوارگانی است که از سر سیری، با پرسش درگیر می‌شوند. نوشتن هم، گویا مهارتِ درماندگانی است که توان سیاستمدار شدن نداشته‌اند. امروز، بسیاری مذاکره را متروک می‌شناسند نمی‌خواهند ماه‌ها و حتی سال‌ها وقت بگذارند تا یکدیگر را متقاعد کنند. ساعت‌ها وقت صرف نمی‌شود تا وجوه اشتراک متفاوت‌ترین نگاه‌ها، شناسایی شود. راحت‌تر است با یک شلیک، کار را تمام کرد. وقت، طلاست.

 برخی آنقدر مهلت نمی‌دهند تا ظرایف و پیچ و خم‌های فرهنگی و اجتماعی یکدیگر را بازشناسند. در نگاه آنان، حقوقدانان نباید یکسره بحث حق و مسئولیت را تکرار و نسبت آنها را با هم یادآوری کنند. می‌گویند نمی‌شود دو طرف حق داشته باشند. می‌گویند کار باید یکسره شود؛ ندَری، می‌دَرند.

قلم... مترادف‌هایی هم بسیار دارد که غریبند. همنشینانی هم دارد که گمنامند. سکوت می‌خواهد. آرامش لازم دارد. باید جا گرفت. باید مثل یک پروانه نشست. آرام و بی‌صدا. دیرپا و بی‌ریا. نتیجه گفت‌وگوست. در تعامل و برابری رخ می‌کَشد. فرصت می‌خواهد تا رنگین کمان تنوع و تکثر را، از زیر‌ترین تا بم‌ترین صدا، به نمایش بگذارد.

برچسب ها: کیوان لطفی
comment
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
comment
comment
معتمدنیا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۲۳ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۲
comment
0
0
comment نگارنده محترم!
کاش به جای اینهمه بداهه گویی و توصیف بی [...]سلاح و کارآمدی های آن میدانستی که روز قلم، روز قلم است!
با شلاق ، از روبرو آمده ای!
می شد از زاویه مثبت هم بنگری و وصف قلم را میکردی.
همان قلمی که در قرآن،به آن قسم یاد شده است، نه آن قلم خشن و دریده ای که دریده اش کردی تا تو را ندرد!
مثبت باشیم.
قلم، هیچ مانند سلاح هم نیست.
همان که گفت: قلم، توتم من است...
بگذرم ... بهتر است حتی لحظه ای هم وقت صرف نشود، تا وجوه اشتراک متفاوت‌ترین نگاه‌ها، بهتر شناسایی شود. راحت‌تر است با یک شلیک، کار را تمام کرد. وقت من بیش از طلاست!
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار