امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
1) از اوایل سال گذشته که ناآرامی ها در سوریه شروع شد و پس از رویارویی نظام اسد با معترضین که در اوایل کار به دلیل ماهیت زرهی ارتش به خونریزی کشیده شد - ماهیت زرهی و سنگین ارتش از این بابت که خود را همیشه در تعارض با رژیم صهیونیستی می دید و شاید فکر نمی کرد که زمانی با معترضین در خیابان های دمشق مواجه شود - بلافاصله عقلای دولت سوریه با راهنمایی های مشفقانه دوستان ایرانی خود به صرافت اصلاحات در کشور افتادند. این اصلاحات عبارت بودند از لغو حالت فوق العاده، انحلال نظام تک حزبی بعثی، تصویب قانون انتخابات، اصلاح قانون اساسي و قوانين شوراهاي محلي و ... که همگی در جای خود بسیار ارزشمند بوده و چه بسا که خواسته ملت تلقی می شد که نظام دیر به باور و پذیرش آنها تن در داده بود. هنگامی که مشاور مطبوعاتی دکتر بشار اسد که یک خانم بود در اوایل بحران سوریه چنین مطالبی را عنوان می داشت برای آگاهان به وضعیت این کشور بسیار ناباورانه بود اما مخالفین دیگر بنای آرام شدن نداشتند و سقف خواسته های آنان این بار سقوط و اسقاط نظام حاکم بود .
اصلاحات دیرهنگام نوش داروی پس از مرگ سهراب است همچون اصلاحات مد نظر شاه در دوره به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی در سال 57 مثل انحلال ساواک و به زندان بردن هویدا و کارهای بی نتیجه نخست وزیرانی مانند شریف امامی و بختیار در حالی که رژیم مغرور پهلوی آخرین نفس های سرطانی اش را می کشید. ...
به هر حال ایران همواره طرفدار اصلاحات در سوریه بوده و به عنوان مشوق الگوی ایرانی و آزموده شده اصلاحات را پیشنهاد داده و می دهد که چه بسا اگر اسد به موقع این نسخه را بکار می بست امروز به چنین مشکلاتی برنمی خورد و امیدواریم که این نسخه اصلاحی شفابخش و موثر بوده و قبل از اینکه کار از کار گذشته باشد مثمر ثمر واقع شود.
2) سه رییس جمهور گذشته و حال کشور یعنی آقایان هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد هر کدام کارویژه خود را داشته اند و ماموریت های مهمی را برای نظام جمهوری اسلامی ایران به انجام رسانیده اند. صرفنظر از انتقادهای وارده آقای هاشمی رفسنجانی در دو دولت مشهور به «سازندگی» خود پس از جنگ به نوسازی کشور همت کرد و با کمک متخصصین و میدان دادن به تکنوکرات ها طرح های بزرگی را در جهت استقلال اقتصادی و بلند کردن کشور از خاکستر و ویرانه های جنگ به انجام رسانید. از دل دولت هاشمی در 2 خرداد 76 سید محمد خاتمی با گفتمان «اصلاحات و ایجاد جامعه مدنی» رای اکثریت ملت ایران را بدست آورد و دولت خود را دولتی برآمده از نخبگان، جوانان و زنان می دانست و به نوسازی بنیان های کشور اعتقاد داشت و اصل مغفول و مسکوت قانون اساسی یعنی شوراها را در واگذاری اداره شهرها به منتخبین مردم اجرایی کرد که از دل این گفتمان در 3 تیر 84 دولت محمود احمدی نژاد شهردار محبوب و پرتلاش آن هنگام پایتخت و منتخب شورای شهر دوم آبادگران تهران به پاستور راه یافت تا برای دو دوره متوالی رییس جمهور باشد. این بار اما احمدی نژاد و طیف همراه تنها راه رای آوردن را نقد جدی 16 سال گذشته می دانستند تا شکاف بوجود آمده بین مردم و دولت را بر اثر آنچه مدیریت از مابهتران و کارگزاران می دانستند پر کنند و دو دولت نهم و دهم به این ترتیب ایده «مهرورزی و عدالت گستری» را سرلوحه کار خود قرار داده و احمدی نژاد با عملیاتی کردن طرح پربار سفرهای استانی و مسکن مهر و اعطای یارانه به ایرانیان و ساماندهی نظام اقتصادی و ... به اجرای این مهم همت کرد.
3) با نگاهی به دولت های آقایان هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد می توان دریافت که با لحاظ کردن تفاوت رویکردها اما هر 6 دولت توالی منطقی هم و با درک شرایط دوره و روزگار و نیازهای مردم تشکیل شده و همه رای قابل ملاحظه ای از مردم گرفتند و چه بسا افرادی از جمهور که در 6 دوره رای گیری در ابتدا به آقای هاشمی بعد به خاتمی و سپس به احمدی نژاد رای دادند چرا که این رای را به کسانی می دادند که رویکردهای آنان و برنامه های مطرح شده توسط آنها را متناسب با نیاز کشور می دانستند و هر سه رییس جمهور منتخب نیز آرای بالایی را از ملت کسب کردند. انتخابات نفسگیر دوره دهم ریاست جمهوری و موارد مطرح شده اما به گونه ای رقم خورد که گویا دولت منتخب نه توالی منطقی دولت های پیشین که نافی عملکرد، دستاوردها و حتا شخصیت روسای جمهور قبلی بود که اوج این رویکرد و مواجهه در فتنه 88 ظهور و بروز پیدا کرد و موجب بهم ریختگی پایتخت شد که با تدبیر مقام معظم رهبری و نیروی نرم افزاری بسیج و نیروی انتظامی، کشور مجدد روی آرامش به خود گرفت و بحران را پس زد و برخلاف خواسته دشمنان و سرمایه گزاری فراوان آنها به سرنوشتی مانند سوریه امروز دچار نشد که بخشی از این ظرفیت سازی البته محصول عملکرد سه دولت آقایان هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد در سه گفتمان بهم پیوسته و متوالی و مکمل سازندگی، اصلاحات و مهرورزی بود و در این میان افراد تند و نامتعادل در لباس وفادار و دوست تلاش بسیاری داشتند که دو رییس جمهور قبل از احمدی نژاد را به هر ترتیب حذف کرده و از قطار نظام پیاده کنند که البته این تلاش ها تا هم اکنون ادامه دارد و جالب اینکه سیر انتقادات و نگاه حذفی متوجه خود آقای احمدی نژاد هم شده است اما مگر عاقلانه است که ما در کشور هر سه رییس جمهوری را که 24 سال به اداره امور اجرایی کشور پرداخته اند و نماینده ایران در مجامع بین المللی بوده اند را افرادی منحرف و فتنه گر و بریده و خدای نکرده ضد ولایت فقیه بدانیم؟ حال آنکه این سه رییس جمهور هر کدام با 8 سال اداره کشور مخزنی از اسرار و تجربیات و ارتباطات گسترده داخلی و خارجی بوده و هستند و در دلسوزی و تعهد آنها شکی نیست و هر سه دولت مورد حمایت جدی رهبر معظم انقلاب بوده اند.
4) خاطرنشان ساختن این نکته اهمیت بسیار دارد که هر سه گفتمان فوق الذکر در اداره کشور علیرغم تفاوت های ظاهری و ماهوی اما گفتمان هایی ضروری و بهنگام و پیوسته و مفید به حال ایران بوده اند و چه بسا حتا اگر گفتمان اصلاحات بجای سال 76 در انتخابات آتی سال 92 مطرح می شد از سوی جامعه مورد پذیرش قرار نمی گرفت و یا پس زده می شد و فاقد کارکرد بود. نکته دیگر آنکه هر سه رییس جمهور نمادی از تفکری مدیریتی و گنجینه ای از تجربیات ناب هستند که حذف هر کدام از صحنه اجتماع و سیاست نتیجه ای بجز خسران ندارد و قرار نیست ما تجربه همسایه شمالی شوروی را در بکارگیری حذف رهبران و مدیران جامعه پس از مسئولیت بکار گیریم که نتیجه رویکرد غلط شوروی ها لاجرم فروپاشی بود و عبرت آور و شعار نه شرقی و نه غربی ملت ایران در انقلاب اسلامی بهترین دلیل و ردیه بر چنین رویکردهایی است هر چند که بسیاری به ظاهر دلسوز و کاسه داغ تر از آش پس از تحویل دادن مسئولیت رییس جمهوری تمام تلاش خود و رسانه های خود را برای حذف مدیران ارشد اجرایی کشور بکار می بستند که می بایست در این رفتارها دقیق تر شد که منشاء آنها چیست؟ آیا واقعن دلسوزی است یا تلاش برای حذف رقیب؟ یا دشمن تراشی و برادرکشی و خودزنی و یا اجرای توطئه ای شوم که از طرف بدخواهان ایران و عالم تشیع به دوست نمایان و دلسوزوارگان دیکته و القا گردیده است؟
5) آقایان خاتمی و هاشمی در حال حاضر هر دو بالای 65 سال سن دارند و برگشت آنان به قدرت اجرایی کشور به عنوان رییس جمهور توجیه ندارد چرا که رییس قوه مجریه می بایست از فعالیت و جنب و جوش و نشاطی بالا برخوردار باشد لذا می توان این دو بزرگوار را به عنوان نیروهای ارشد نظام در جمعی سه نفره به عنوان مشاور و یاری رسان رییس جمهور آینده - هر که و از هر تفکری که باشد - استفاده کرد و مجوز ورود نسخه گفتمانی بازسازی شده و بروز آنها به انتخابات آینده را داد اما آقای احمدی نژاد هنوز جوان است و می تواند بخشی از امور اجرایی کشور را به پیش ببرد که به نظر می رسد مناسب ترین عرصه برای این طیف در نظام - صرفنظر از بخش هایی از دولت فعلی که در دولت آینده احتمالن ماندگار خواهند شد - عرصه ای باشد که از آن برآمده اند یعنی عرصه شورا و شهرداری ها چرا که تحرک بالا و اعتقاد به کار میدانی که در این طیف وجود دارد مفید به حال اداره شهرها خواهد بود و در این الگو استانداران و فرمانداران و مدیران ارشد دولت فعلی می توانند در صورت رای آوردن طیف های همراه به عنوان روسای شورا و یا شهرداران شهرهای مهم کشور حضور داشته و تجربیات خوب اجرایی دولت فعلی که با 8 سال کار فشرده به دست آمده را بار دیگر با نوسازی در عرصه ای آشنا بکار گیرند و نگذارند که شوراهای چهارم کشور همچون اکثر شوراهای سه دوره گذشته در اجرا به هرز بروند به طوری که استانداران ناماندگار در دولت یازدهم مثلن بتوانند شهردار مراکز استان ها در شورای چهارم شوند.
اما الگوی مناسب برای آقایان هاشمی و خاتمی نه حذف یا خانه نشینی بلکه مشارکت دادن و مشورت گرفتن از آنها در اداره امور جامعه و سیاست بین الملل است به عنوان افرادی که صرفنظر از رویکردها مظهر تجربه و تدبیر و معتمد مردم و نظام اند چنان که می بینیم در ایالات متحده نیز روسای جمهوری مانند «کارتر و کلینتون و بوش» یا افرادی نخبه مانند «هنری کسینجر وزیر خارجه نیکسون و زبیگنیو برژینسکی ژئواستراتژیست و مشاور امنیت ملی دولت جیمی کارتر» هیچ گاه پس از مسئولیت پرت داده نمی شوند یا حذف نمی گردند بلکه در نظام تصمیم گیری باقی می مانند و حرف شان خریدار دارد و طرف مشورت و تصمیم گیری اند و در نظام سیاسی امریکا کسی متعرض آنها نمی شود و به نظر می رسد وقتی رقیب، افرادی مانند مشاور امنیت ملی رییس جمهور و یا وزیر خارجه را قدر می داند ما نمی بایست با روسای جمهور خود از در نامهربانی وارد شویم هرچند که برخی مواضع آنها را نپسندیم یا قابل بکارگیری در ایران امروز نباشند که همان طور که نمی توان بر برخی مواریث فرهنگی و طبیعی کشور مثل تخت جمشید یا مثنوی معنوی قیمتی گذاشت بر برخی سرمایه های تجربی و مدیریتی کشور نیز نمی توان ارزش مادی قائل شد که به طور مثال و و به شکل عینی، بی دلیل نیست که کتاب خاطرات هر رییس جمهوری در دنیا پس از کناره گیری از قدرت میلیاردها قابلیت فروش دارد.
در هر صورت مجمعی متشکل از آقایان هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد تحت هر عنوان و ساز و کاری که باشد در آینده نظام تصمیم گیری کشور بسیار اثر گذار خواهد بود و بجاست اگر وفاداران به این نظام و آب و خاک قدر ثروت ها و سرمایه های انسانی و تجربی کشور را بدانند و اجازه ندهند گفتمان نامتعادل و تندرو با آسیب های نابجا و هجمه های غیرمنصفانه تیشه بر ریشه بزنند.
فراموش نکنیم که اتحاد در داخل لازمه هر نوع رویارویی احتمالی با بیرون متشتت است که خیر و خوبی برای این کشور نمی خواهد و در این مسیر می توان از توان رییس جمهور فعلی و دو رییس جمهور سابق و اسبق بهره جست.
در سوریه بوده و به عنوان مشوق الگوی ایرانی و آزموده شده اصلاحات را پیشنهاد داده و می دهد که چه بسا اگر اسد به موقع این نسخه را بکار می بست امروز به چنین مشکلاتی برنمی خورد و امیدواریم که این نسخه اصلاحی شفابخش و موثر بوده و قبل از اینکه کار از کار گذشته باشد مثمر ثمر واقع شود.
2) سه رییس جمهور گذشته و حال کشور یعنی آقایان هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد هر کدام کارویژه خود را داشته اند و ماموریت های مهمی را برای نظام جمهوری اسلامی ایران به انجام رسانیده اند. صرفنظر از انتقادهای وارده آقای هاشمی رفسنجانی در دو دولت مشهور به «سازندگی» خود پس از جنگ به نوسازی کشور همت کرد و با کمک متخصصین و میدان دادن به تکنوکرات ها طرح های بزرگی را در جهت استقلال اقتصادی و بلند کردن کشور از خاکستر و ویرانه های جنگ به انجام رسانید. از دل دولت هاشمی در 2 خرداد 76 سید محمد خاتمی با گفتمان «اصلاحات و ایجاد جامعه مدنی» رای اکثریت ملت ایران را بدست آورد و دولت خود را دولتی برآمده از نخبگان، جوانان و زنان می دانست و به نوسازی بنیان های کشور اعتقاد داشت و اصل مغفول و مسکوت قانون اساسی یعنی شوراها را در واگذاری اداره شهرها به منتخبین مردم اجرایی کرد که از دل این گفتمان در 3 تیر 84 دولت محمود احمدی نژاد شهردار محبوب و پرتلاش آن هنگام پایتخت و منتخب شورای شهر دوم آبادگران تهران به پاستور راه یافت تا برای دو دوره متوالی رییس جمهور باشد. این بار اما احمدی نژاد و طیف همراه تنها راه رای آوردن را نقد جدی 16 سال گذشته می دانستند تا شکاف بوجود آمده بین مردم و دولت را بر اثر آنچه مدیریت از مابهتران و کارگزاران می دانستند پر کنند و دو دولت نهم و دهم به این ترتیب ایده «مهرورزی و عدالت گستری» را سرلوحه کار خود قرار داده و احمدی نژاد با عملیاتی کردن طرح پربار سفرهای استانی و مسکن مهر و اعطای یارانه به ایرانیان و ساماندهی نظام اقتصادی و ... به اجرای این مهم همت کرد.
3) با نگاهی به دولت های آقایان هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد می توان دریافت که با لحاظ کردن تفاوت رویکردها اما هر 6 دولت توالی منطقی هم و با درک شرایط دوره و روزگار و نیازهای مردم تشکیل شده و همه رای قابل ملاحظه ای از مردم گرفتند و چه بسا افرادی از جمهور که در 6 دوره رای گیری در ابتدا به آقای هاشمی بعد به خاتمی و سپس به احمدی نژاد رای دادند چرا که این رای را به کسانی می دادند که رویکردهای آنان و برنامه های مطرح شده توسط آنها را متناسب با نیاز کشور می دانستند و هر سه رییس جمهور منتخب نیز آرای بالایی را از ملت کسب کردند. انتخابات نفسگیر دوره دهم ریاست جمهوری و موارد مطرح شده اما به گونه ای رقم خورد که گویا دولت منتخب نه توالی منطقی دولت های پیشین که نافی عملکرد، دستاوردها و حتا شخصیت روسای جمهور قبلی بود که اوج این رویکرد و مواجهه در فتنه 88 ظهور و بروز پیدا کرد و موجب بهم ریختگی پایتخت شد که با تدبیر مقام معظم رهبری و نیروی نرم افزاری بسیج و نیروی انتظامی، کشور مجدد روی آرامش به خود گرفت و بحران را پس زد و برخلاف خواسته دشمنان و سرمایه گزاری فراوان آنها به سرنوشتی مانند سوریه امروز دچار نشد که بخشی از این ظرفیت سازی البته محصول عملکرد سه دولت آقایان هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد در سه گفتمان بهم پیوسته و متوالی و مکمل سازندگی، اصلاحات و مهرورزی بود و در این میان افراد تند و نامتعادل در لباس وفادار و دوست تلاش بسیاری داشتند که دو رییس جمهور قبل از احمدی نژاد را به هر ترتیب حذف کرده و از قطار نظام پیاده کنند که البته این تلاش ها تا هم اکنون ادامه دارد و جالب اینکه سیر انتقادات و نگاه حذفی متوجه خود آقای احمدی نژاد هم شده است اما مگر عاقلانه است که ما در کشور هر سه رییس جمهوری را که 24 سال به اداره امور اجرایی کشور پرداخته اند و نماینده ایران در مجامع بین المللی بوده اند را افرادی منحرف و فتنه گر و بریده و خدای نکرده ضد ولایت فقیه بدانیم؟ حال آنکه این سه رییس جمهور هر کدام با 8 سال اداره کشور مخزنی از اسرار و تجربیات و ارتباطات گسترده داخلی و خارجی بوده و هستند و در دلسوزی و تعهد آنها شکی نیست و هر سه دولت مورد حمایت جدی رهبر معظم انقلاب بوده اند.
4) خاطرنشان ساختن این نکته اهمیت بسیار دارد که هر سه گفتمان فوق الذکر در اداره کشور علیرغم تفاوت های ظاهری و ماهوی اما گفتمان هایی ضروری و بهنگام و پیوسته و مفید به حال ایران بوده اند و چه بسا حتا اگر گفتمان اصلاحات بجای سال 76 در انتخابات آتی سال 92 مطرح می شد از سوی جامعه مورد پذیرش قرار نمی گرفت و یا پس زده می شد و فاقد کارکرد بود. نکته دیگر آنکه هر سه رییس جمهور نمادی از تفکری مدیریتی و گنجینه ای از تجربیات ناب هستند که حذف هر کدام از صحنه اجتماع و سیاست نتیجه ای بجز خسران ندارد و قرار نیست ما تجربه همسایه شمالی شوروی را در بکارگیری حذف رهبران و مدیران جامعه پس از مسئولیت بکار گیریم که نتیجه رویکرد غلط شوروی ها لاجرم فروپاشی بود و عبرت آور و شعار نه شرقی و نه غربی ملت ایران در انقلاب اسلامی بهترین دلیل و ردیه بر چنین رویکردهایی است هر چند که بسیاری به ظاهر دلسوز و کاسه داغ تر از آش پس از تحویل دادن مسئولیت رییس جمهوری تمام تلاش خود و رسانه های خود را برای حذف مدیران ارشد اجرایی کشور بکار می بستند که می بایست در این رفتارها دقیق تر شد که منشاء آنها چیست؟ آیا واقعن دلسوزی است یا تلاش برای حذف رقیب؟ یا دشمن تراشی و برادرکشی و خودزنی و یا اجرای توطئه ای شوم که از طرف بدخواهان ایران و عالم تشیع به دوست نمایان و دلسوزوارگان دیکته و القا گردیده است؟
5) آقایان خاتمی و هاشمی در حال حاضر هر دو بالای 65 سال سن دارند و برگشت آنان به قدرت اجرایی کشور به عنوان رییس جمهور توجیه ندارد چرا که رییس قوه مجریه می بایست از فعالیت و جنب و جوش و نشاطی بالا برخوردار باشد لذا می توان این دو بزرگوار را به عنوان نیروهای ارشد نظام در جمعی سه نفره به عنوان مشاور و یاری رسان رییس جمهور آینده - هر که و از هر تفکری که باشد - استفاده کرد و مجوز ورود نسخه گفتمانی بازسازی شده و بروز آنها به انتخابات آینده را داد اما آقای احمدی نژاد هنوز جوان است و می تواند بخشی از امور اجرایی کشور را به پیش ببرد که به نظر می رسد مناسب ترین عرصه برای این طیف در نظام - صرفنظر از بخش هایی از دولت فعلی که در دولت آینده احتمالن ماندگار خواهند شد - عرصه ای باشد که از آن برآمده اند یعنی عرصه شورا و شهرداری ها چرا که تحرک بالا و اعتقاد به کار میدانی که در این طیف وجود دارد مفید به حال اداره شهرها خواهد بود و در این الگو استانداران و فرمانداران و مدیران ارشد دولت فعلی می توانند در صورت رای آوردن طیف های همراه به عنوان روسای شورا و یا شهرداران شهرهای مهم کشور حضور داشته و تجربیات خوب اجرایی دولت فعلی که با 8 سال کار فشرده به دست آمده را بار دیگر با نوسازی در عرصه ای آشنا بکار گیرند و نگذارند که شوراهای چهارم کشور همچون اکثر شوراهای سه دوره گذشته در اجرا به هرز بروند به طوری که استانداران ناماندگار در دولت یازدهم مثلن بتوانند شهردار مراکز استان ها در شورای چهارم شوند.
اما الگوی مناسب برای آقایان هاشمی و خاتمی نه حذف یا خانه نشینی بلکه مشارکت دادن و مشورت گرفتن از آنها در اداره امور جامعه و سیاست بین الملل است به عنوان افرادی که صرفنظر از رویکردها مظهر تجربه و تدبیر و معتمد مردم و نظام اند چنان که می بینیم در ایالات متحده نیز روسای جمهوری مانند «کارتر و کلینتون و بوش» یا افرادی نخبه مانند «هنری کسینجر وزیر خارجه نیکسون و زبیگنیو برژینسکی ژئواستراتژیست و مشاور امنیت ملی دولت جیمی کارتر» هیچ گاه پس از مسئولیت پرت داده نمی شوند یا حذف نمی گردند بلکه در نظام تصمیم گیری باقی می مانند و حرف شان خریدار دارد و طرف مشورت و تصمیم گیری اند و در نظام سیاسی امریکا کسی متعرض آنها نمی شود و به نظر می رسد وقتی رقیب، افرادی مانند مشاور امنیت ملی رییس جمهور و یا وزیر خارجه را قدر می داند ما نمی بایست با روسای جمهور خود از در نامهربانی وارد شویم هر چند که برخی مواضع آنها را نپسندیم یا قابل بکارگیری در ایران امروز نباشند که همان طور که نمی توان بر برخی مواریث فرهنگی و طبیعی کشور مثل تخت جمشید یا مثنوی معنوی قیمتی گذاشت بر برخی سرمایه های تجربی و مدیریتی کشور نیز نمی توان ارزش مادی قائل شد که به طور مثال و و به شکل عینی، بی دلیل نیست که کتاب خاطرات هر رییس جمهوری در دنیا پس از کناره گیری از قدرت میلیاردها قابلیت فروش دارد.
در هر صورت مجمعی متشکل از آقایان هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد تحت هر عنوان و ساز و کاری که باشد در آینده نظام تصمیم گیری کشور بسیار اثر گذار خواهد بود و بجاست اگر وفاداران به این نظام و آب و خاک قدر ثروت ها و سرمایه های انسانی و تجربی کشور را بدانند و اجازه ندهند گفتمان نامتعادل و تندرو با آسیب های نابجا و هجمه های غیرمنصفانه تیشه بر ریشه بزنند.
فراموش نکنیم که اتحاد در داخل لازمه هر نوع رویارویی احتمالی با بیرون متشتت است که خیر و خوبی برای این کشور نمی خواهد و در این مسیر می توان از توان رییس جمهور فعلی و دو رییس جمهور سابق و اسبق بهره جست.