شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۴۵۵۴
تاریخ انتشار: ۲۲ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۷:۳۲

جلسات محفلی که شبانه در محله ها برگزار می شود و جمعی از پا به سن گذاشته ها از سر بیکاری دور هم می نشینند و گپ می زنند و دل خودرا به این شبها خوش می دارند، گاهی از درون شان سوژه ای خارج می شود که در مسیر مورد نظر تحولات بسیاری را در افراد ایجاد می نماید ! این جلسات به دلیل شخصیت حاضرین و شرایط سنی آنها عمدتا" مبتنی برنگاههای نوستالوژیک به پدیده ها و قیاس درمسائل اجتماعی استوار هستند اگر انچه را که در آن بازتعریف محفلی درونش قرار گرفته ایم را بشکافانیم هسته ای محکم را خواهیم یافت که می توان با آن هسته تحولات بسیار و سرمایه ای عظیم با ظرفیتی نامحدود ایجاد نمود . من نیز به اقتضای دوران بازنشستگی ملزم به حضور در این محفلهای شبانه ای در محله شده ام که گاهی می گویم کاش از خیلی پیشتر می آمدم تا تجاربی که می اندوزم در روند کاری ام مورد استفاده قرار گیرند .هرشب بنا بر مقتضیات و شرایط اجتماعی ، سوژه ای به دست اعضا می افتد تا بوسیله آن شب را سپری کنیم و به تاریکی اش نیندیشیم و با صرف چای همراه با رطب که می گویند برای سن و سال ما اگر به جای قند مصرف شود بهتر است گذشته ها را مرور کنیم ،در یکی از این شبها فردی که مهمان یکی از اعضای ثابت بود خود را آرام به محفل شبانه مان رساند و پس از سلام و احوالپرسی گرم بر گلیم مفروش بر موزاییکهای جلوی حیاط نشست و از خود گفت : نامش قنبر بود و اهل دزفول و اکنون کاسبکار موفقی بود که فعالیتهای اجتماعی هم داشت سخن که آغاز نمود آن شب همه را به سکوت واداشت و تا موقع سحر نطق کرد و ما شنیدیم و در پلک زدنهایمان گوشها را به او سپردیم و نهایت داستانش را طلب می نمودیم تا بدانیم با این سختی ها چگونه در حال حاضر در عرصه خاکی مانده است ! او چهل سال زندگی را در ۳ ساعت گفت ! قنبر کودک یتیمی که در سه سالگی پدر و مادرش را از دست می دهد و سرپرستی اش به عموی نابینایش واگذار می شود و ماجرای زندگی اش چنان پیش می رود و تقدیر او را به وادی هایی ناخواسته می کشاند و با تن نحیفش تازیانه ها را بر گرده متحمل می شود و همراه گوسفندان به چوپانی می پردازد تا معاش خانه عموی نابینایش را تامین کند تا بتواند بر نداشتن چیره شود و می پنداشت که آنان والدین حقیقی او هستند و در نهایت دست سرنوشت او را با یک اتفاق به سوی آسایش و آرامش می کشاند و نگاه ترحم آمیز و دلسوزانه فردی ذینفوذ در کشت و صنعت دزفول او را به آنجا می کشاند و دست او را می گیرند و استخدام می کنند و با این استخدام پایگاه اجتماعی خویش را درمی یابد و به درون جامعه می خزد و سری بین سرها بلند می کند و برای سربلندی با همنوعان همراه می شود و با دوشی زخمی از رنجها و مرارتهای بی کسی گامهایش را استوار برمی دارد تا آقا قنبر شود و می شود!! با تغییر اوضاع و رویش انقلاب او محکم در این راه گام بر می دارد و می ایستد . آن شب گفتار همراه بابغض و گاهی قطراتی اشک که برگونه های قنبر می ریخت همه را بر خلاف شبهای دیگر خاموش نموده بود و من می گفتم : چرا بی محابا راز زندگیش را برای جمعی ناشناس برملانمود! صبح که بیشتر اندیشیدم به این نتیجه رسیدم وقتی جمعی صادقانه باهم بنشینند جوهره صداقت بسیاری از مشکلات را مرتفع می سازد و قنبر نیز احساس نمود که اینها از همان جنس محرومیت هستند که هنوز از دورهم نشستن لذت می برند و باهم بودن را دوست دارند . محفلهای محله ای موجب هم افزایی و شناخت جهت ارتباط دوسویه می گردند که در ایمن سازی و رشد فرهنگی محله و تقویت باورها و استحکام جایگاه محله در زیست شهری موثر خواهند بود.


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار