شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۴۸۶۳
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۱ - ۰۹:۱۴

 

امید حلالی: قدرت کیانی. شاعری که در جوانی پرپر شد و مایملک شعری اش به خالویش حیاتقلی فرخ منش به ارث رسید. اهل قلعه تل.

هر چند از این شاعر نمونه های دیگری که بتوان با آنالیز آنها قضاوت کرد به شکل مستقل کتابی در دست نیست و نمونه ای اگر باشد پراکنده است اما این شعر به تنهایی نمونه ای کامل از «شعر اقلیم» است که نماینده واقعی آن در شعر ایران «منوچهر آتشی» است اما قدرت کیانی به خوبی در شعر کوچ عناصر بومی را وارد می کند بدون اینکه در پایان شعر نیاز به پی نوشت نویسی باشد آنگونه که در شعر - خصوصن سایر شاعران بختیاری نظیر حسن حسن زاده رهدار، حیاتقلی فرخ منش، بهرام حاجی پور، محمد نوروزی بابادی، و یا در برخی نمونه های مرید میرقاید - واژه ها حتمن برای فهم نیاز به تشریح و تبیین دارند و این طیف شاعران در برخی آثار به شکل حرفه ای و تعمدی انگار می خواهند اصالت واژگان سره خطه را به رخ کشیده یا آنها را در بافتی جدید حفظ کنند. این نوع برخورد با واژگان نیاز به قدری تامل و دقت دارد.

در شعر شاعران بختیاری منطقه مسجدسلیمان (یارمحمد اسدپور، هرمز و ...) که به ناب سرایی منجر می شود شعر بیشتر سویه های مدرن دارد و به جریان شعر جهانی متصل است اما در شعر شاعران برشمرده شده که از مناطق بختیاری غیر از مسجدسلیمان اند و فرآیند مدرنیته هنوز آنچنان در مناطق شان وارد نشده بود لاجرم واژه ها هنوز باکره و سنت ها پایدارند و چشم اندازهای طبیعی دستمایه شعر قرار می گیرند یا در شعر فرخ منش که پیوندی عمیق با این شعر قدرت کیانی دارد حسی نوستالوژیک به گذشته قومی و جنگ ها و سنت ها وجود دارد و انگار که از سروده ها قرار است سدی و سنگری ساخته شود در مقابل مدرنیته. در این میان شعر زنده یاد سیروس رادمنش حد وسط این دو نحله است. دستی به جام باده است و دستی به زلف یار. از هر دو آبشخور بر می گیرد. هم حال و هوای مناطق نفتخیز هفتکل و mis در آن وجود دارد و هم طبیعت بکر اقلیم و هم شعر با پشتوانه غنی ادبیات فارسی مرتبط است و میراث می گیرد.

شاید به این دلیل باشد که رضا بختیاری اصل، صادق کریمی و شهریار شهریاری و منصور محرابی فرد و ... با قرائت سیروس مرتبط ترند و این طیف روابط کلانشهری نیز در شعرشان نمود دارد و کنایه و استعاره و طعن کلاسیک در شعرشان به طنز تبدیل شده است.

به هر حال شعر کوچ قدرت کیانی نماینده شاخصی از طیف دوم برشمرده شده و با حال و هوای شعرهای موفق منوچهر آتشی است که انگار از دشتستان به جانکی کوچ کرده، واژه ها در جای خود خوش نشسته اند و با هم پیوندی ارگانیک دارند. شعر مهربان و صمیمی و عاشقانه است. رونده است نه ایستا. با شعر نیما نیز همسایگی دارد. بوم سرود است. هر کسی نمی تواند آن را بسراید بجز آن کس که اهل تجربه باشد و دقیقن این نماها را دیده و لمس کرده باشد.

و ادبیات ما آنگاه به شدت غنی سازی می شود که هر کس بدون اینکه تلاش کند دیگری را تکرار کند خودش را بنویسد و افشا کند ...


کوچ

زنده یاد قدرت کیانی

بر هاشورهای آبی کوه

«بغض جاری کارون»

- شرجی را

در پنج منزلی

بر جا نهاده ایم

و بستر کرفس ها

و موسیرها را

به پوزارها

وعده دادیم

برادرم

- بر کهر

حماسه ی عتیق روستایی را

تا سایه سار چترهای بلوط

از نی لبک کهنه ای

بر کوه می دمد

- سبیل های بورت، برادر

بافه های برنج «جانکی» را

اقرار می کنند.

پونه ها

در رخصت عجول نسیم رود

ایل را

تعظیم می کنند

به هنگامی که

عبوری مغشوش

گله های ساکت ماهی را

در امتداد سرد گدار می راند.

چاله را

هیمه

بیشتر باید

من تا سحر

از کتری سیاه

چای می نوشم

و اشکفت ها را

از «یار یار» لبریز می کنم

- خورجین بسته ی دل

چندی ست

از غصه لبریز است.

در بازتاب حنایی آتش

گونه هایت

- گلنار-

ترجیع بند ترانه ی کوچ است

چقدر مانده

تا زنگ صبحگاهی گله و

لرزش اهرام سینه ات

گیوه هایت را برکش

خلخال هایت را

ببند

تا آخرین قله

تاآخرین دره

تا آخرین درخت سبز

تا آن دم

که صلابت سکوت

به تبلور جویبار بسپاریم

- هنگام رفتن است.

نجوای درهم کوچ را

لب های برفی کوه

فریاد می کنند

تصویر صوتی ایل

در انعکاس آیینه ای بلند

- آهای ... آهای

کوه ... کوه

بازت ... بازت

سلام ... سلام.

 


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار