شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۵۰۵۰۷
تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۵
یکی از مهمترین نوشته‌های باقیمانده از آل‌احمد، همین سفرنامه‌هاست. کتاب «سفر فرنگ» هم یکی از آنهاست که البته شرح سفر او به اروپاست در سال ۱۳۴۱ شمسی، ولی او سفر دیگری هم به اروپا داشت در سال ۱۳۳۶ همراه با همسرش، سیمین دانشور.
فردا هجدم شهریورماه و مصادف با چهل وهفتیمن سالمرگ جلال آل‌احمد، نویسنده، روزنامه‌نگار و منتقد ادبی سرشناس ایران است. خبرگزاری مهر در آستانه این روز، یادداشتی از جلال آل‌احمد که به گزارش بازدید وی از موزه واتیکان اختصاص دارد را برای نخستین بار منتشر می‌کند.

این یادداشت از مجموعه نفیس دست‌نوشته‌های روزانه جلال آل‌احمد انتخاب و برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده شده است.

لازم به یادآوری است در جریان واگذاری منزل مسکونی زنده‌یادان جلال‌ آل‌احمد و سیمین دانشور، این یادداشت‌ها پس از بیش از چهار دهه، کشف و در حال حاضر در اختیار خانواده آل‌احمد قرار گرفته است.

جلال بسیار اهل سفر بود


محمد حسین دانایی خواهرزاده جلال درباره متن این یادداشت که برای نخستین بار منتشر می‌شود به خبرنگار مهر می‌گوید: زنده‌یاد جلال آل‌احمد خیلی اهل سفر بود. قبل از سفر ابدی‌اش که در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ آغازشد، تقریباً تمام ایران را دیده بود، حتی گاهی پیاده و دِه به دِه و قهوه‌خانه به قهوه‌خانه. سفرهای خارجی هم زیاد داشت، هم به اروپا و امریکا و هم به روسیه که در آن روزها «پشت پرده آهنین» نامیده می‌شد. او به سفر حج هم رفت و حاصلش سفرنامه‌ای شد به نام «خسی در میقات».

دانایی افزود: روی هم رفته، یکی از مهمترین نوشته‌های باقیمانده از آل‌احمد، همین سفرنامه‌هاست. کتاب «سفر فرنگ» هم یکی از آنهاست که البته شرح سفر او به اروپاست در سال ۱۳۴۱ شمسی، ولی او سفر دیگری هم به اروپا داشت در سال ۱۳۳۶ همراه با همسرش، سیمین دانشور.
 
 

وی درباره گزارش بازدید از موزه واتیکان که برای نخستین بار منتشر می‌شود هم توضیح داد: این بازدید مربوط به اولین سفر سفر آل‌احمد به اروپاست که از روز ۱۰ تیر ۱۳۳۶ شمسی با پرواز ایرفرانس به بغداد شروع شده و پس از دیدن شهرهای بیروت، رم، پاریس، زوریخ و وین در ۴ مهر ۱۳۳۶ به پایان رسیده‌است.

دانایی ادامه داد: طبق یادداشت‌های آل‌احمد، او و همسرش برای این سفر ۱۷ هزار تومان پول تهیه دیده‌ بودند، از طریق گرو گذاشتن فرش و نقره‌آلات در بانک رهنی و اجاره‌دادن خانه شمیران و پیش‌خورکردن حقوق‌هایشان و مقداری هم قرض و قوله از فامیل و دوستان.

آنچه جلال از موزه واتیکان دید و ثبت کرد


جلال آل احمد گزارش بازدید از موزه واتیکان را اینگونه شروع می‌کند (رسم الخط متن، مطابق با اصل دستنوشته زنده‌یاد آل احمد است) : صبح رفتیم موزۀ واتیکان. اطمینان ندارم که توانسته باشیم همه‌اش را بگردیم. ۹:۳۰ رفتیم و یک بیرون آمدیم. راستش اینکه سمت روم و یونانش چندان چنگی بدل نمی‌زد و قسمت مصری آن هم از بس تاریک بود و بد اکسپوزه شده‌ بود، آدم را بیاد امامزاده‌های خودمان می‌انداخت. در همین قسمت، جالب‌ترینش مُهرهای اسامی بود که پشت آنها را اغلب بصورت سوسک‌های مختلف درآورده بودند و رویش نقش و نوشته‌هایش بود. ۲۴تائی هم مُهرهای بزرگ انگ مانند، بشکل گوشکوب دیدیم که حتماً بدرد «هوشنگ» {هوشنگ دانشور، برادر همسر جلال که به صنعت چاپ علاقه داشت} خواهد خورد. از اولی‌ها هم سی- چهل‌تائی بود، ظریف و روی سنگ‌های رنگین.

 
 
جلال در ادامه گزارش خود می‌نویسد: هنر عهد اسلامی را بلافاصله پس از مصر، یعنی در آخرین اطاق موزه مصری در یک گنجه خلاصه کرده بودند و آنهم فقط به عرضه داشت دویست‌تائی تیله شکستۀ لعاب‌دار و کاشی‌کاری‌شده قناعت کرده بودند. نمی‌شود گفت که عمدی درین قسمت بکار نرفته بود. در مرکز مسیحیت وقتی بخواهند از اسلام ذکری کنند، ناچار باید در کوچکترین اطاق قسمت مصری و آنهم فقط در یک گنجه و آنهم فقط تیله شکسته‌ها را بگذارند، نه از قالی‌ها، نه از پارچه‌ها، نه از شیشه‌ها، نه از برنزها، نه از مینیاتورها. چرا، در قسمت کتابخانه در ضمن سایر کتب خطی که همه‌اش البته تورات و انجیل بود، سه نسخۀ فارسی و دو- سه نسخۀ عربی وجودداشت، با مینیاتور و جالب. دست کمی از آنهای دیگر نداشت. و آن سه نسخه فارسی، سه دیوان شعر بود که نفهمیدم از که‌ها بود.

عظمت کارها آدم را می‌گرفت نه اصالت آن‌ها


جلال در بخشی دیگر از این گزارش می‌نویسد: طاق سیستین، یعنی مراحل مختلف خلقت و نیز روز قیامت را و دیگر تابلوها را البته از دور و آن فاصله‌ای که ما و همه بودیم، درست نمی‌شد دید، یعنی جزئیات امر از چشم پوشیده می‌ماند و باین طریق، آنچه در نظر اول آدم را می‌گرفت، عظمت کارها بود، نه اصالت آنها، وگرنه یک کراواجّو  (Cravaggio) { Caravaggo  (۱۶۱۰- ۱۵۷۱ میلادی) یکی از هنرمندان ایتالیایی شاخص در سبک باروک}  بنظر من، خیلی بهتر است تا این همه آب و تابی که بجناب ایشان و طاقشان می‌دهند. و راستش، اغلب نقاشی‌های درودیوار آنجا مرا یاد شمایل‌های خودمان می‌انداخت، با ظرافتی اندکی بیشتر و اغراقی اندکی کمتر. اما در قسمت  Pinacoteca  آنجا، اعنی مجموعۀ نقاشی‌هایش که از قرن ۱۰-۱۱ شروع می‌شد و به قرن ۱۷ ختم می‌شد- در حدود ۱۶۵۰- اکثریت با کارهای مسیحی بود، حق هم همین است، موزۀ واتیکان است. اغلب کارهای نقاش‌هایی که دربارۀ کتب مذهبی و قصص آن کاری کرده‌اند، رافائیل و کراواجو و چندتائی دیگر جالب بودند. بقیه همان شمایل‌های خودمان. قسمت جواهرات را هم که ما ندیدیم.

 
 
در ادامه این گزارش می‌خوانیم: اما مومیائی‌ها که حتی از گربه و سگ و عقاب مقدس هم بود. من تا بحال خیال می‌کردم اقلاً چیزی شبیه بآنچه در تالارهای تشریح می‌بینیم، از جسد باقی می‌ماند، ولی برعکس، چیزی که از جسد باقی مانده بود، بیشتر شبیه بود به ذغال نیم سوخته‌ای از جسد که در آن فقط قسمت‌های استخوانی مثل دندان و ناخن و موها سالم مانده بود و هنوز می‌شد همین اسامی را بآنها اطلاق کرد. یک جا هم دل و رودۀ یک جسد را درآورده بودند پایین پایش ریخته بودند.

تعمدی که غرب دارد و شرق ندارد

جلال در جمع‌بندی بازدید خود از موزه واتیکان می‌نویسند: تا اینجا هرچه فکر می‌کنم، می‌بینم باز هم همان شرق با تمدن آرام و خالی از جوش و خروشش، با مجسمه‌های راست ایستاده یا آرام نشسته و خالی از پز و افاده‌اش و با مشغلۀ مرگی که سراپای آنرا گرفته، نه این غرب هیاهوگر با ژست‌های مصنوعی و رنگارنگ و پرنقش و نگارش. مسئله‌ای که شرق را مشغول کرده، ابدیت و عظمت آن و غرقه شدن در آن بوده است و خود را بصورتی بوصال آن رساندن و قسمتی از خلود را دریافتن، و غرب درست بعکس، گرچه نتیجۀ هر دو یکی است، ولی گویا شرق عمد بسیار کمتری در قضیه دارد و غرب متعمد است که خلق هنر می‌کند و بخود می‌بالد و اسم می‌گذارد و امضا می‌کند و افتخار و مباهات و وسیلۀ ارتزاق، اما هنوز کسی نمی‌داند که مهندس اهرام کی بوده است، یا معابد هندی یا هرجای دیگر شرق، یا مارپیچ قدیم بابل. روی این مطلب باید فکر کرد، چون هنوز هم که هنوز است، دنیا دچار همین دوگانگی است.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار