امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
این سخنان مصباحی مقدم نشان میدهد که جامعه روحانیت مبارز بعد از سالها تصمیم گرفته است روش سیاسی خود را تغییر دهد و به هاشمی و روحانی رجعت کند. هاشمی و روحانی از اعضای ارشد جامعه روحانیت هستند که در جلسات این نهاد شرکت نمیکنند و علت این شرکت نکردن هم اختلافات سیاسی است که در این سالها میان روحانی و هاشمی و زعمای اصولگرا ایجاد شده بود.
این اختلاف به ویژه بعد از انتخابات سال 84 خودنمایی کرد. این نهاد مذهبی- سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 از میان تمام نامزدهای انتخابات بنا بر روایت حسین ابراهیمی (از اعضای ارشد جامعه روحانیت ) از هاشمی رفسنجانی حمایت کرد و حاضر به حمایت از یک کاندیدای مکلا نشد.
ظهور احمدی نژاد باعث شد تا اعضای جامعه روحانیت به ویژه برخی از بزرگان آن در قامت حامیان رییس دولت نهم وارد صحنه سیاسی کشور شوند و عدهای دیگر مخالف سیاستهای احمدی نژاد باشند. در انتخابات سال 88 این نهاد به دو دسته تقسیم شد. برخی از اعضای شناخته شده جامعه روحانیت مانند هاشمی، روحانی، ناطق نوری و اکرمی از میرحسین موسوی حمایت کردند ولی برخی دیگر از اعضای جامعه به زعامت آیتالله مهدوی کنی از احمدی نژاد. حسین ابراهیمی در مورد تصمیم آن روزهای جامعه روحانیت میگوید: «در انتخابات ریاستجمهوری دهم در سال 88، شرایطی پیش آمد که آیتالله مهدوی کنی فرمودند بین «فاسد» و «افسد» و «بد» و «بدتر»، ما به احمدینژاد رأی میدهیم. یعنی در مقابل آن میرحسین موسوی بود که آقایان، وی را قبول نداشتند و بعدا ثابت شد که تشخیصشان درست بوده است»
در همان سال و در جریان مناظره انتخابات ریاست جمهوری، محمود احمدی نژاد شدیدترین انتقادات خود را علیه هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری دو عضو ارشد جامعه روحانیت مطرح کرد؛ سخنانی که باعث شد این دو انتظار داشته باشند جامعه روحانیت علیه وی موضع گیری کند و از اعضای خود در برابر اتهامات مطرح شده دفاع کند اما اینگونه نشد.
این عدم موضع گیری باعث شد تا هاشمی و ناطق و بعد از حسن روحانی رسما رابطه خود را با جامعه روحانیت قطع کنند و تنها لقب عضو جامعه روحانیت را به خود اختصاص دهند بدون آنکه در جلسات آن شرکت کنند.
این شکاف ایجاد شده به حدی بود که جامعه روحانیت مبارز حتی حاضر نشد از حسن روحانی به عنوان عضو رسمی خود در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 حمایت کند. سیدرضا اکرمی در مورد انتخابات 92 میگوید:« با توجه به اینکه خود جامعه روحانیت به مصداق خاصی در حمایت از کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری نرسیده است، اعضای این جامعه تکتک میتوانند کاندیدای مورد علاقه خود را انتخاب و از آن حمایت کنند»
بعد از درگذشت آیتالله مهدوی کنی و زعامت آیتالله موحدی کرمانی این نهاد به آیتالله مصباح یزدی نزدیک شد. این نزدیکی در انتخابات مجلس دهم در اسفند 94 خود را نشان داد. قرار بود با محوریت آیات یزدی، موحدی و مصباح یزدی اصولگرایان به وحدت برسند اما وقتی فهرست منتشر شد همگان دید بیشترین تعداد نامزدهای فهرست وحدت در اختیار تندروها و نیروهای نزدیک به مصباح یزدی است.
حاصل وحدت با مصباح یزدی این شد که آنها نتوانستند در تهران به مجلس راه پیدا کنند و هر 30 نامزد با رای منفی مردم روبرو شدند.
بعد از جدایی از هاشمی، روحانی و ناطق جامعه روحانیت شکستهای متعددی را تجربه کرده است. انتخابات ریاست جمهوری 92 و مجلس دهم و حتی خبرگان پنجم نمونه بارز این معناست. به نظر میرسد آنها حالا به این نتیجه رسیدهاند که برای احیای سیاسی خود مجبور به بازگشت به هاشمی و روحانی هستند.
در این میان شاید بتوان گفت اعضای جامعه روحانیت این سوال را نیز از خود میپرسند که چگونه است جریان رقیب یعنی مجمع روحانیون مبارز اصلی ترین حامیان روحانی و هاشمی در انتخابات گوناگون هستند و ما از آنها حمایت نمیکنیم؟
تجربه انتخابات گذشته برای اعضای جامعه روحانیت درس بزرگی بود برای آینده سیاسی آنها. این روحانیون به این نتیجه رسیدهاند که سبد رای هاشمی و روحانی در این روزهای ایران بیش از هر سیاستمدار دیگری است.