پرویز فتاح رئیس کمیته امداد،در مصاحبه با روزنامه شرق به سوالاتی درباره کاندیداتوریاش در انتخابات آتی،احمدینژاد،محصولی و... پاسخ داد.
بخش هایی از این مصاحبه را می خوانید:
بخشی از انتقاداتی که به آقای احمدی نژاد وارد است، بهدلیل همراهی بیش از حد ایشان با آقای مشایی بود. در چهار سال اول این درجه از وابستگی در رفتار ایشان نسبت به آقای مشایی چقدر بود؟
در دولت نهم آقای مشایی مسئولیت میراث فرهنگی را برعهده داشت. حالا آنها که دولت را میشناسند، میدانند واقعا جایگاه میراث فرهنگی در دولت چیست. اولا جزء وزیران محسوب نمیشود و در رأیگیری نمیتواند شرکت کند. دوم از مجلس رأی نمیگیرد. یک معاون است که امروز میتواند باشد و فردا هم میتواند برود. در مجلس هم نمیتواند برود و جوابگو باشد بنابراین در کل دولت تأثیرگذار نیست. {ولی این جایگاه} در دولت نهم اینگونه نبود. میراث فرهنگی مگر چقدر تأثیر دارد که بتواند همه{جا باشد} در دولت نهم اما احساس میشد {این دو}آنقدر نزدیک هستند که مثلا در سفرهای خارجی، مثل سفر به ایالات متحده برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل، مشایی همراه احمدینژاد برود یا در جاهای دیگر اکثرا ایشان حضور داشتند. این نشان میداد اینها قرابتی دارند وگرنه مثلا آن سفر اصلا شاید ربطی به میراث فرهنگی نداشت. معلوم بود آن سفر با آن هماهنگی، فراتر از آن مسئولیت است. بنده هم (با احمدینژاد) همراه میشدم، ولی جاهایی که خیلی لازم بود. من به یاد ندارم سفری با ایشان رفته باشم که به من مربوط نبوده باشد. ولی رابطه ایشان با آقای مشایی به عنوان معاون، فراتر از {سطح مسئولیت} بود. در همه سفرها اکثر سفرهای داخلی و عمده سفرهای خارجی همراه بود و وقتی که این دو نفر با هم صرف میکردند، مشهود بود که از بقیه به هم نزدیکتر هستند. ولی چون ایشان {مشایی} مسئولیتی نداشتند، مثلا مسئولدفتر نبودند، آن تأثیرگذاری عملی احساس نمیشد. اما این روند در دولت دهم شاید تشدید شد.
در دولت نهم پیش آمد که نسبت به این ارتباط به آقای احمدینژاد تذکری داده شود.
ما که نمیتوانستیم به ایشان تذکری بدهیم. ایشان رئیسجمهور بودند، ولی میدانم همکاران دولت نکاتی داشتند و بعضا متوجه چنین رابطه فرامسئولیتی میشدند؛ این تذکر داده میشد. بهویژه اواخر دولت در سال ۸۸ به نظرم، این بیشتر شده بود.
شما شب مناظره تاریخی ۱۳ خرداد را احتمالا به خاطر دارید. نظر شما درباره آن مناظره چه بود؟
شیوه مناظره یک روش است. چون هر دو طرف هرچه به دهانشان آمد، به همدیگر گفتند. طرف مقابل هم به رئیسجمهور وقت میگفت شما هرچه میگویید، دروغ است. بههرحال، دو بازیگر سیاسی بودند. درحالحاضر شما در آمریکا ببینید خانم کلینتون و آقای ترامپ چه حرفهایی به همدیگر میزنند. مردم ناظر این صحنه و مناظرهها هستند و درمجموع قضاوت میکنند. چون حرف هر دو طرف را میشنوند. اینجا هم همین اتفاق افتاد. این نبود یک طرف حرفهای خودش را زد و یکی نزد. مردم حرف هر دو را شنیدند، داور شدند و رفتند رأی دادند.
شما از دوستان نزدیک آقای صادق محصولی هستید. حتی چند انتصابی که اخیرا داشتید منتسب به دوستان ایشان هستند.
حتما نادرست است. انتصابهای ما کاملا درست است. هیچ ربطی به شخص خاصی ندارد. ممکن است من یکی را منصوب کنم که دوست کسی بوده باشد، ما در کمیته امداد، هم قبلیها را حفظ کردیم و حفظ شدند و هم یک تعداد محدود از بیرون آوردیم. حتی وقتی من خانم رهبر را که از مجلس آوردم، گفتند ایشان مؤتلفهای است. اما خداپیغمبری این در ذهن من نبود. ما خانم رهبر را آوردیم؛ ایشان جزء هسته مرکزی مؤتلفه بودند ولی گفتم هرکس که اینجا میآید، باید جناحش را کنار بگذارد. از جاهای دیگر هم همینطور. انتصابات ما کاملا مستقل است.
از اعضای جبهه پایداری چطور؟ برخی از معاونان شما از اعضای جریان پایداری هستند.
نه من خودم جزء پایداری نبودم و هرکس هم بوده، چه پایداری، مؤتلفه و هرجای دیگر، اینجا باید {آن گرایش} را کنار بگذارد. اصلا امکان ندارد ما اجازه بدهیم. چنانچه در انتخابات دیدید. شاهد ما انتخابات هفت اسفند است. ما کنترل کردیم. من از آقای وزیر کشور اقرار گرفتم، ایشان گفتند هیچ دخالتی از کمیته امداد مشاهده نشده است.
اما همین که از یک طیف دو، سه مدیر ردهبالا وارد چنین جایی شوند... .
خیر. انصافا چنین چیزی نیست. واقعا اینگونه نیست. ما سعی کردیم افرادی که مناسب اینجا باشند و همخوانی داشته باشند بیاوریم. افرادی که وظیفه خود را بدانند و فراخوری داشته باشند. چون نزدیکترین وزارتخانه به ما رفاه بود، از آنجا ما چند نفر را منصوب کردیم. خب پس چه کار میکردیم؟ از کدام وزارتخانه میآوردیم؟ به خاطر تناسب کار. باید کار کارشناسی میشد و غیر از این نبود.
الان با آقای محصولی ارتباط دارید؟ اصلا ایشان کجا هستند؟! چون ما اصلا خبری از ایشان نداریم!
بله. ایشان دوست صمیمی ما هستند. از قدیم بودند. همشهری ما هستند. رابطه ما همان دوستی است. ایشان دنبال کارهای خودشان هستند و... .
چه کار میکنند؟
کارهای شخصی خود را انجام میدهند! میتوانید وقت بگیرید و بروید نزد ایشان!
شما گفته اید که نمیخواهید در این دوره کاندیدا شوید. هرچند خیلی این ظن و گمان تقویت شده است. اگر این دوره در ذهن شما نباشد، برای سال ۱۴۰۰ که البته خیلی افق دور است چطور؟ کاندیدا میشوید؟
برو خانم، برو! من واقعا به این چیزها اصلا فکر نمیکنم... .
اگر به شما اصرار شود، چطور؟ اگر تصمیمی مبنی بر این باشد که شما باید آنجا خدمت کنید، چه؟
ببینید، یک چیزی بگویم، بخندید و تمام! همشهری من گفت برای ما فرقی نمیکند که من با یک نفر دعوا کنم یا با ٥٠ نفر. گفتم چطور؟! گفت بههرحال من فرار میکنم. نه، واقعا من در این وادیها نیستم.