اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار
آخرین اخبار
اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار
کد خبر: ۵۵۶۷۰
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۰
جلیل مقدس 

(به یاد زنده یاد دانشجوی جانباز دکتر محمد رضا عباسی مسئول ستاد مقاومت و هماهنگی خرمشهر و دیگر یاران ستاد مهر ماه 59 )

هرساله مهرماه یاد آور سال تحصیلی جدید برای دانش آموزان , دانشجویان, معلمین , اساتید و خانواده هاست. اما مهرماه سال 59 در خرمشهر و دیگر شهرهای درگیر جنگ تحمیلی، خاطرات تلخ و اندوهباری را یاد اورست.

یورش وحشیانه دشمن متجاوز به شهرمان و بمبارانان از زمین و هوا  " مهرماه" را به ماه ماتم و عزا و شهر را به  " خونین شهر" تبدیل نمود و همه آرزوها و آمال را بر باد داد. صدای آژیرهای خطر و انفجارهای حاصل از بمباران ها ، صدای دلنشین و شادی آور " زنگ مدارس "را از خاطر همه برد   و میدان رزم و مقاومت ، " کلاس درس" شد.

با آغاز جنگ تحمیلی در سی و یکم شهریورماه, " انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده اقتصاد خرمشهر" شاخه دانشگاه شهید چمران اهواز، از پیشگامان جنبش دانشجویی در ستیز با خصم زبون شد و در اقدامی خود جوش تصمیم به تشکیل ستادی تحت عنوان" ستاد مقاومت و هماهنگی خرمشهر" با مسئولیت زنده یاد دکتر محمد رضا عباسی ، "جانباز حماسه خونین شهر" شهر راست قامتان تاریخ وطن، و از دانشجویان خوشنام و فعال و مهربان انجمن اسلامی دانشکده ،نمودند.  در واقع شخصیت متین و دوست داشتنی آن زنده یاد عامل اصلی و مهم در تشکیل و تداوم کار ان ستاد بود.

شرح حال مجاهدت و احساس مسئولیت آن زنده یاد در همه عرصه های مسئولیت پذیری صادقانه و بی ریا ، فراتر از این چند سطر"یادنامه" است. آن" جانباز حماسه خونین شهر و دیگر شهدای هم رزمش" براستی مصداق این آیه شریفه قرانی  مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ ... بود.  آغازین روز مهر ماه از سال تحصیلی جدید، هنگامه نبرد و مقاومت  و میدان رزم و شهادت "کلاس درس" آن دانشجویان دلاور شد.

رسالت جنبش دانشجویی آن عزیزان در قالب تشکل " انجمن اسلامی" موجب شد این بارمسئولیت خطیری را در با تمام وجود خود در دفاع از کیان و استقلال وطن و اسلام و درخت نوپای انقلاب را بیش از پیش بردوش خود احساس کنند، و راه خونباری را در درپیش گیرند.

زمان عینیت بخشیدن به باورها و اموزه های اسلامی شان بی هیچ مزد و منت و بخشنامه ای فرا رسیده بود." لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون " در برابر ازمایش و ابتلا بزرگی از"ماندن" در " سرزمین مقدس ارمانها و اندیشه ها" و "مام وطن" ، و یا " ترک " آن , که ترک همه باورها بود، قرار گرفته بودند. کثرت و انبوه نیروی دشمن با تمام توان وقدرت نظامی در برابر قلت نیروی شان هرگز خللی در عزم واراده شان ایجاد نکرد.

" ولا تهنوا و لا تحزنوا" جوهره وجودشان شده بود. و مصیبت از دست دادن یاران خود را با همه حزن واندوهش به جان خریدند که  هنگامه نبرد همراه با"صبر" بود." واصبر علی ما اصابک "سپر روح و روانشان بود. وَ لَنَبْلُوَنّکُم بشی ء من الخوف..."

اما به عهد و وفای خویش با پروردگار و با الهام از راه آزادگی و ایستادگی امام حسین(ع) و با میل و اختیار شاگرد" مکتب شهادت" سالار شهیدان شدند. "الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا" زمزمه وجودشان در ان راه خونبار بود  و نجواهای " یا ایتها النفس المطمئنه......" قوت قلب و آرام بخش روح و روانشان در لحظه لحظه های حضور در " میدان رزم و شهادت" بود.  و با کسانی به نبرد و مقاومت برخاسته بودند که قصد نابودی وطن و  آرمانهایشان را داشتند. " وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَکُمْ"...

می توانستند با هزاران عذر و بهانه شهر را ترک کنند و راه دشمن زبون را برای رسیدن به آرزوی شوم خود باز نگه دارند . اما ندای" هيهات منا الذلة " آویزه گوش وجوشان بود. زمان دل کندن از این دنیا  و آرزوهای جوانی بود و بس .

نیک می دانستند که " به عمل کار برآید نه به سخنوری" و "دو صد گفته چو نیم کردار نیست."
و " گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سرنگون باید رفت "

مقر ستاد و یا " مقر انجمن اسلامی" جدید یک منزل مسکونی دو طبقه با ضریب امنیتی بسیار کم،درخیابانی واقع درپشت فرمانداری و نزدیک پل واقع بود. جایی بس خطرناک که همه جای شهر اینگونه بود و همه وطن در معرض خطر و نابودی.

نیروهای ستاد عمدتا متشکل از بچه های انجمن اسلامی به نام های شریف و مبارک." شهید محمود کعبی , شهید سعید غضنفری , شهید هاشیمیان ، وشهید حسین مجتهد زاده( از شهدای نخستین روزهای مقاومت) جانباز سرافراز محمود کتکتانی , دکتر خسرو نشان , برادران خلیل ابیار , صالح کاظمی , فریدون دشتی , فرهاد دشتی , زنده یاد یحیی غصبان زاده , سید جلیل ارجمند , علی....و دیگر عزیزانی که نام شریفشان در خاطرم نیست.

افزون بر بچه های مخلص انجمن , تعدادی ازدانش اموزان دبیرستانی و تیروهای حوان داوطلب مردمی وجود داشتند. سعی و تلاش زنده یاد دکتر عباسی بر ان بودکه با استفاده از تحربیات خود با حفظ روحیه کار جمعی و تشکیلاتی منظم و در راستای همکاری با سپاه خرمشهر و دیگر نهادهای نظامی  و مردمی از توان و نیروهای انجمن و دیگر جوانان شهر در ان روزهای" اتش و خون", بخشی از دفاع شهری را دوشا دوش دیگر نیروهای رزمنده در سطح شهر به نحو احسن عهده دار شوند عشق و دوستی با خدای خویش را تحقق بخشند و لباس رزم و شهادت را بر تن کنند:
" ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا..."

سازماندهی نیروها نیازمند امکانانی از قبیل اسلحه و مهمات, ذخیره اذوقه و پتو و خودرو و کمک های اولیه بود که مرحله به مرحله با تشکیل ستاد فراهم می شد. ماشین خودروی آبی رنگ اریا وسیله نقلیه ستاد در امر کمک رسانی و جابجایی بچه ها درسطح شهر و خطوط درگیری ها با دشمن بود.

انتقال بدن مطهر رها شده شهید حسین مجتهدزاده در کوی طالقانی به گلزار شهدا, با همکاری زنده یاد دکتر عباسی و دکتر خسرو نشان و دو سه نفر از دیگر بچه ها با همان ماشین آریا انجام شد.

نظم و تقسیم کاری از قبیل نگهبانی , تهیه غذا , گزارش روزانه کاری از اتفاقات جنگ ، مراقبت از اموال مردم و کمکبه انتقال مجروحین به  بیمارستان از کارهای  در ان روزهای" مقاومت و شهادت" بود. و چه روزهای سخت و خونباری بود.

صفا و صمیمیت بین  بچه ها و احترام خاص دوستان به یک دیگر ، بویژه نسبت به" زنده یاد دکتر عباسی "معنویت خاصی را بین انها ایجاد کرده بود. برادرانی که ازآخرین لحظه های واپسین ماندن خود در آن شرایط هیچ خیری نداشتند و به هنگام بازگشت به ستاد گویی خداوند عمری دوباره به انان داده بود. و شور و حالی دوباره بین  انها ایحاد می شد.

پیشروی شبانه دشمن از شلمچه تا کوی طالقانی و آتش توپخانه امکان استراحت نه خواب و نه بیدار بچه ها را  گرفته بود. که اصلا خواب واستراحت معنا و مفهومی نداشت. که هر لحظه باید "بار سفر" را با "توبوا الی الله" بست. شرایط به گونه  ای بود که دوستان ترجیح می دادند شبها را خارج از شهر بسر ببرند. که تنها  موفق شدند  شبی را در ابادان در خانه شهید محمود کعبی وشبی دگر را دردیری فارم ابادان بسر برند.

شب های ستاد براستی ترجمان این بیت شعر حافظ بود:
شب تاریک و بیم موج و کردابی چنین حائل
 کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها   .

از خاطرات بیاد مانده شب های ستاد سقوط خودم از طبقه دوم ساختمان در بیستم مهر ماه، پذیرائی از سرباز اسیر عراقی که  پیوسته گریه و خود را خیس کرده بود ونیز پذیرائی از افسر عراقی که با جیپ فرماندهی خود را تسلیم بجه های ستاد نمود، می باشند.   بیان خاطرات سی روزه  ان ستاد به قولی مثنوی هفتاد من شود. و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..
یاد آن شهدا گرامی باد


برچسب ها: جلیل مقدس
نام:
ایمیل:
* نظر:
اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار