فوتبال بار دیگر خارج از وظایف ذاتی و تعریف شده خود، موجب شرمساری و سرافکندگی شد.فوتبالی که قرار بود اسباب صلح و دوستی رنگ ها و ملت ها باشد، این بار زمینه درگیری شدید طرفداران دو تیم هموطن شده است.
به گزارش تابناک ورزشی، تصاویری که از استادیوم ملتهب اهواز به تمام ایران و شاید دنیا مخابره شده است، برگ سیاه دیگری به تاریخچه اتفاقات تلخ این پدیده فراگیر قرن افزود و کنار صفحاتی قرار گرفت که متعصب ترین هوادار فوتبال هم نمی خواهد حتی آنها را مرور کند.
آنچه دیروز در خوزستان برای دومین بار پیاپی به فاصله چندماه اتفاق افتاده و تکرار شد، آنقدر نگران کننده هست که دولت با مامورکردن تیم کارشناسی متشکل از متخصصان حوزه های مختلف به بررسی ریشه ای و البته یافتن نسخه ای فوری برای فروکش و سپس رفع آن اقدام کند.
بدون تردید عنوان «اوباش» لایق و شایسته آن دسته ای است که دیروز باران سنگ و کلوخ روانه سرو صورت هواداران تیم رقیب کردند، اما چه عواملی سبب شده که همین گروه از تماشاگران که از تعداد انگشت شمار خارج شده و دیگر لقب «تماشاگرنما» برای شان کافی نیست، با قساوت تمام هموطنان و شاید حتی اقوام و فامیل خود را که در سکوهای مجاور به تشویق تیم رقیب مشغول اند را زیر آماج سنگ بگیرند و جان آنها را تهدید کنند.
رخداد زشت و متاثرکننده ای که در استادیوم غدیر اهواز توسط عکاسان و فیلمبرداران ضبط و ثبت شد، به طور قطع یک معضل اجتماعی است. معضلی که از محیط آماده اطراف برای چنین واکنش هایی نشات می گیرد و شرایط بغرنج اجتماعی را حکایت می کند که بدین شکل در سنگ پرانی ها و حمله به همشهری ها و هم استانی ها نمود پیدا می کند و زمینه را برای میدان داری عده ای اوباش مهیا می سازد.
اما بد نیست بدانید ورزشگاه های ایران تنها نمونه های وقوع چنین حوادثی ر دنیا نبوده و نیستند و از این دست اوباشگری ها در نقاط مختلف دنیا سابقه داشته است و نام کشورهای پیشرفته نیز بین مللی که چنین چالش هایی در فوتبال خود تجربه کرده اند، دیده می شود.
سوال اینجاست که آنها چگونه با این پدیده شوم مبارزه کرده اند و موفق به کنترل و حل وفصل آن شده اند؟
بدنیست درگیری های فراگیر و دامنه دار سه دهه گذشته در فوتبال انگلیس که خود را مهد این رشته ورزشی در دنیا معرفی کرده ، را به یاد بیاوریم. زدوخوردهای شدیدی که تلفات جانی متعددی روی دست جامعه گذاشت و آشوب هایی که به بیرون از استادیوم ها کشیده شده و امنیت جامعه بریتانیا را مختل کرده بود.
واکنش دولت محافظه کار مارگارت تاچر در حالی که خطرات خارجی متعددی اقتدارش را تهدید می کرد، چه بود؟ او که شاهد گره خوردن نزاع های فوتبالی با مناقشه داخلی ایرلندی ها بود، توانست ظرف یک دهه چنان نظم و امنیتی به فوتبال انگلیس هدیه کند، که همان آدم ها بدون حصار و فنس در فاصله دومتری زمین چمن کنار یکدیگر نشسته و مسابقات را به قصد لذت بردن از ذات فوتبال تماشا کردند.
او یقینا تشویق تیم خودی و حتی کری خواندن برای هواداران رقیب را از فوتبال حذف نکرد که به طور قطع چنین امکانی وجودخارجی نداشت و اگر هم فرض محال رخ نی داد،فوتبال جذاب جایش را به ورزش و پدیده ای دیگر می داد.
مصوبات ضد هولیگانیسم دولت بریتانیا شامل «قانون امنیت زمین های ورزشی» مصوب سال ۱۹۷۵ ، «قانون رویدادهای ورزشی» مصوب۱۹۸۵ ، قانون «مبارزه با بی نظمی عمومی» مصوب ۱۹۸۶ ، قانون «امنیت آتش سوزی و اماكن ورزشی» مصوب سال ۱۹۸۷ ، قانون «تماشاچیان فوتبال» مصوب ۱۹۸۹ ، قانون «جرایم فوتبال» مصوب ۱۹۹۱ ، قانون «عدالت جنایی» مصوب ۱۹۹۴ ،قانون «ممنوعیت سفر هولیگان های شناخته شده» مصوب ۱۹۹۸ و «قانون مقابله با بی نظمی در فوتبال» مصوب سال های ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ توانست طی یک دهه و نیم ، بطور مشهودی از میزان جرم و اغتشاش در وزرزشگاه های فوتبال بکاهد.(شرح هر یک از این قوانین از حوصله مطلب حاضر خارج است)
حالا می خواهیم به مسایلی که زمینه ساز درگیری هایی شبیه آنچه در ورزشگاه غدیر و تختی اهواز رخ داده بپردازیم و ببینیم چه کارهایی لازم است تا حجم اینگونه خرابکاری ها و ناآرامی های زیانبار کاهش یابد. به طور قطع نسخه پیچیده شده ما می تواند از نمونه های خارجی موفق هم استفاده کند اما غافل ماندن از ویژگی های بومی و منطقه ای باعث می شود راهکارهای پیشنهاد شده هیچ دردی را دوا نکند. بندهای این مقاله فقط سرفصل هایی از مجموعه زنجیره واری است که باعث می شود این فضای خشونت بار در فوتبال ایران از داخل خودش تعدیل و تلطیف شود و تصور اینکه عوامل بیرونی هیچ نقشی در وقوع چنین فجایعی ندارند، ساده انگاری است.
تدوین و معرفی فرهنگ عمومی حضور در ورزشگاه ها
نخستین عامل برای اینکه هواداران فوتبال به رفتار مناسب محیط ورزشی ترغیب و تشویق شوند، آموزش است. اغلب مردم تصور می کنند درگیری هایی مشابه آنچه در میادین فوتبال رخ می دهد رابطه ای مستقیم با «فرهنگ کل» دارد و سنگ پراکنی تعدادی هوادار را با عباراتی نظیر «تمدن دوهزاروپانصدساله» و «فرهنگ غنی ایرانی» کنار هم می گذارند در حالی که این دو مقوله اساسا هیچ ارتباطی با هم ندارد.
اینکه کشور و ملتی، فردوسی و حافظ و سعدی و مولوی را در پهنه شعروادب داشته باشد و از ابوریحان و خوارزمی و ابن سینا و خواجه نصیر در تاریخ علم بهره ببرد، هیچ دلیلی برای اینکه تماشاگران فوتبالش قرن ها بعد از زیست مفاخرشان بدانند چگونه در ورزشگاه ها رفتار کنند و به هوادار تیم رقیب احترام بگذارند، نیست.
اگر آموزه های علی (ع) و اصول پهلوانی به شکل متن و سند پایین دستی در نیامده و به دست مردم نرسیده است، چطور می توان از مردم انتظار پیروی از آن را داشت؟ تعالیم اسلامی که بر مهربانی با همنوع و مدارا با مخالف تاکید دارد، چگونه به هوادار فوتبال تفهیم شده است.
قوانینی که کارشناسان انگلیسی برای جامعه خود تدوین کردند، در فرهنگ ما دارای اسناد و پشتوانه فرهنگی، تاریخی و دینی است اما نگاهی به عملکرد ضعیف دستگاه عریض و طویل فرهنگ در وزارت ورزش ایران، خود می تواند دلیل فقر فرهنگی در ورزشگاه های ایران را نشان دهد.
لزوم حذف نگاه مردمحور به محیط های ورزشی و ورود خانواده
سالهاست که بحث ورود بانوان به استادیوم ها با توجیهات گوناگون مطرح شده و حداقل از سوی سه رییس دولت اخیر جمهوری اسلامی بر ضرورت آن تاکید شده است اما همواره بدون اینکه استدلال های محکم و دلایل منطقی برای نفی ان مطرح شود، از رسیدن آن به مرحله اجرا جلوگیری شده است.
حذف خانم ها و به تبع آن خانواده ها از محیط استادیوم های ایران، به شکل واضحی موجب تک بعدی شدن فضای ورزش شده و به مرور این فضای مردانه به محیطی مناسب برای فریاد زدن الفاظی تبدیل شده که اغلب جنس مذکر برای به زبان راندن آن در غیاب زن، شرم و مانعی مقابل خود لمس نمی کند.
با ورود برنامه ریزی شده و گام به گام خانم ها به ورزشگاه ها و بازگشت خانواده ها به اماکن ورزشی می توان به تلطیف فضای خشن موجود کمک کرد. برای این منظور می توان همزمان با تبلیغات رسانه ای و اطلاع رسانی عمومی از تعبیه جایگاه های ویژه خانواده ها شروع کرد و تا جایی پیش رفت که محیط ورزشگاهی ایران بجای جولان شعارهای زننده و اقدامات خصمانه، به محیط اغلب امن عمومی همچون مترو و اتوبوس و ادارات تبدیل شود.
تجهیز پلیس ورزشی به امکانات و تجهیزات روز دنیا و مانیتورینگ اوباش
بدون تعارف ، نیروی انتظامی مستقر در استادیوم های ایران به هیچ عنوان تربیت شده و آموزش دیده برای برخورد با ناآرامی های ورزشی نیستند و عمدتا یگان هایی که مامور تامین امنیت در ورزشگاه های ایران هستند، هیچ تخصصی در این زمینه ندارند. در بطن حوادثی نظیر درگیری های اهواز ، عده ای سرباز وظیفه کاورپوش دیده می شوند که در میانه آن بلوا بدون اینکه از پوشش زره ای بهره مند باشند، مجبورند زیر باران سنگ خاطیان را تعقیب کرده و بدون اینکه از هدایت دوربین های مداربسته دقیق بهره ببرند در آن جمعیت عصبانی بدنبال اوباش بگردند و در صورت پیداکردن و دستگیری آنها از میان دوستان و رفقای شان به سلامت عبور داده و به محاکم قضایی معرفی کنند!
وقوع این فرآیند تقریبا غیرممکن و شبیه شوخی است. حالا وقت آن رسیده که پلیس ایران بخصوص در استادیوم های ملتهب و بازی های خاص، ساماندهی تازه ای پیدا کند و در کنار آموزش نیروهای حرفه ای، با بودجه ای متناسب به ابزار روز دنیا تجهیز شود. ابزاری نظیر البسه زرهی و کلاهخود مخصوص، لوازم مدرن برای بازرسی سریع حجم زیاد افراد در ورودی استادیوم ها و پشتیبانی از واحدهای انفورماتیک پیشرفته جهت شناسایی چهره های سابقه دار...
تضمین قضایی برای جریمه و جزای افراد خاطی
در ادامه بند قبلی، چنانچه نیروی انتظامی ویژه و متبحر، عوامل درگیری و آشوب در استادیوم را پیدا کرد، چه باید بکند؟ آیا کسی از عاقبت و نحوه برخورد با اوباش دستگیرشده بازی قبلی خبری دارد؟ آنها به چه احکامی دچار شدند؟ در این باره حتی یک خط خبر هم به رسانه ها نرسیده و به جامعه مخابره نشده است.
می توان حدس زد که به احتمال قریب به یقین عوامل سنگ پراکنی و شکستن سرودست های تماشاگران در بازی قبلی ورزشگاه تختی اهواز که می توانست با هجوم ناگهان جمعیت به سمت زمین، موجب له شدن و مرگ فجیع صدها نفر زیر دست وپا شود، بعد از چندساعت بازداشت آزاد شده اند و آزادانه در جامعه می گردند و دیروز هم بدون هیچ محدودیتی به ورزشگاه غدیر اهواز رفته بودند!
کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال تیم سقوط کرده استقلال اهواز را دچار محرومیت هایی بی فایده کرد و هیچ مسوولی نیز برکنار و معزول نشد. اینها عواقب ورزشی ماجرا بود اما آیا قوانینی برای محکومیت عمومی در دستگاه قضا پیش بینی شده است؟ وقتی قانون مصوبی در مجلس از رای نمایندگان نگذشته و جزای مشخصی برای اوباش ورزشی وضع نشده باشد، قاضی هم نمی تواند با تکیه بر قانون با عارضه اجتماعی مشخصی مثل این برخورد کند. در نتیجه فرد خاطی می بیند چیزی جلودارش نیست و برای تکرار آن تخلف ها لحظه شماری می کند و به محض پیداکردن فرصت آنها را تکرار می کند.
جریمه سنگین عوامل باشگاه ها از مدیرعامل و بازیکن تا مربیان در قبال طرح مسایل تفرقه زا
چندسالی است که طرح مسایلی چون حمایت فدراسیون از یک تیم خاص برای قهرمانی و پشتیبانی از رنگی بخصوص در داوری ها، آن هم پیش از شروع مسابقات به تاکتیکی برای اعمال فشار به داور و فدراسیون برای دادن امتیاز تبدیل شده است.
آنچه در عمل دیده ایم قهرمانی پاک استقلال خوزستان در فصل قبل و اشتباهات متعدد داوری علیه پرسپولیس در لیگ پانزدهم بوده است اما طرح مباحثی مثل نزدیک بودن داور به تیم رقیب و وارد کردن اتهام جانبداری فدراسیون از تیم های مشخص، باعث ایجاد جو روانی برای هواداران و آمادگی انها برای پرخاش کردن و اعتراض به هر تصمیم قاضی میدان است.
نظیر چنین مصاحبه هایی را در هیچیک از لیگ های معتبر فوتبال اسیا و دنیا نمی بینیم و تنها در ایران ، سرمربی یک تیم می تواند حاصل تلاش و تمرین تیم حریف را با یک جمله به سخره بگیرد و به طرفداران خود برای شوریدن علیه داور و برگزارکننده مسابقه چراغ سبز نشان دهد.
استقلال تهران و پرسپولیس، سالهاست که قهرمانی را تجربه نکرده اند و هر بار هم که تا یکقدمی فتح جام رفته اند، توهمات و خیالاتی بافته و مطرح شده که گویا هروقت یکی از این دو تیم قهرمان شود، حتما دست های ناپاک و مقاصد شومی در کار بوده است!
برای مقابله با چنین رویه ناجوانمردانه ای باید تدبیری ویژه داشت و در صورت قصاص قبل از وقوع اشتباه، جریمه ای دندان شکن نصیب خاطی کرد تا بدون سند و مدرک و بمنظور دریافت امتیازی خاص در میدان، مصاحبه انجام نشود.
واگر می بینید مربی شهرستانها میگویند داوری به نفع تیم آبی و قرمزپایتخت میگیرد سخنی گزاف نگفته چون به عینه مشخصه و بهتر است اینقدر نویسنده ی محترم مظلوم نمایی تیم های پایتخت را نکند و به مقوله ی داوری بپردازند و ریشه ی فساد داوری را بخشکانند