شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۵۷۶۱۱
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۷
بی هیچ اغراقی در گفت و گو و معاشرت با کیهانی، حس می کردم که بر نفس خویش پای نهاده و مقرر است تا ابد عند ربهم یرزقون باشد.


سید خلف موسوی شهردار اهواز

بسم الله الرحمن الرحیم
«مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» 
﴿سوره احزاب ـ آیه۲۳﴾

«محمد کیهانی» یکی از مدیران جوان شهرداری اهواز بود که در روزهای آغازین ورودم به این مجموعه با توجه به تجربه ای که در سه دهه گذشته از کار با نسل جوان، متعهد و انقلابی داشتم، توجه مرا به خود جلب کرد.

تشرع، پایبندی به اخلاق و تعصب سازمانی و دلسوزی و تعلق خاطر نسبت به شهر اهواز، بخشی از ویژگی های این شهید بزرگوار بود که می شد در برخوردهای اول با این عزیز به آن ها واقف شد. هر چه روزهای بیشتری از زمان آشنایی ما می گذشت؛ با وجود همه مشغله های طاقت فرسای مدیریت شهری در اهواز، بر عمق رابطه ما افزوده می شد. تا جایی که چند ماهی از این آشنایی گذشته بود که تو گویی سال ها و سال ها از آن می گذشت. پس از حصول این شناخت بود که با پیشنهاد و البته اصرار بنده؛ «محمد کیهانی» پذیرفت که در سمت هایی مانند مدیر آموزش شهروندی معاونت فرهنگی شهرداری و معاونت مالی ـ اداری شهرداری منطقه سه به کار گرفته شود.

او از پَسِ آزمون های خود به خوبی برمی آمد و مجموعه شهرداری اهواز داشت، پرورش یکی از استعدادهای آینده خود را به نظاره می نشست. و حال آن که آرزوی هر کارمندی برای شهید ما ذره ای ارزش نداشت و او در اندیشه طی کردن پله های ملاقات با معبود بود.

وقتی دورادور فعالیت های کیهانی را رصد می کردم، آنچه خبر می آمد از سلامت، پاکدستی، انسجام فکری، تقیّد به حفظ و صیانت از بیت المال، دقت در انجام وظایف و عدالت و انصاف او حکایت می کرد و هر چه بر زمان مدیریت او می گذشت من متقاعد می شدم که باید به زودی از او در یکی از سمت های مهم و حساس مدیریتی شهرداری اهواز استفاده کنم.

در همین اثنی بود که شعله های جنگ حساس سوریه زبانه گرفت و چنگال زهرآگین استکبار جهانی و نظام سلطه، با هدف نهایی تضعیف و نابودی خط مقاومت از دمشق تا بغداد و تهران، از پشت نقاب انقلاب های رنگین بیرون افتاد و در بخشی از کالبد جهان اسلام فرو رفت و هیهات اگر فرزندان خمینی و سربازان خامنه ای اهل سکوت باشند و امام زمان خویش را تنها گذارند.

این چنین بود که بهترین فرزندان این دیار برای حراست از مرزهای شرف و ولایت رهسپار میدان های نبرد شدند، شهرداری اهواز نیز به مانند روزهای سخت جنگ تحمیلی در صف اول این نبرد قرار داشت و اگر امکان اطلاع رسانی از حضور فرزندان این مجموعه به مصلحت بود، شهروندان اهوازی در می یافتند که میدان خدمت و جهاد برای فرزندانشان در شهرداری اهواز منحصر به زمان و مکان نیست و البته این مظلومیت همچنان ادامه دارد.

حال آن که شهرداری اهواز 20 شهید، 130 جانباز و 5 آزاده و بیش از 1000 بسیجی ایثارگر تقدیم نظام اسلامی نموده است و این افتخار آفرینی همچنان ادامه دارد.

یکی از نمایندگان دلیر و رشید مجموعه شهرداری اهواز در خط مقدم نبرد با استکبار جهانی «شهید حاج محمد علی قربانی»، سردار فاتح شهرهای شیعه نبل و الزهرا در سوریه بود؛ این شهید بزرگوار مشاور در امور ایثارگران و معاون حراست شهرداری اهواز بود. 

«شهید حاج محمد علی قربانی»،این دلاور ولایتمدار، در شکست محاصره چندین ساله دو شهر شیعه شمال حلب نقش مهم و اساسی داشت و خاطره جانفشانی او به عنوان سند افتخار برای مجموعه شهرداری اهواز تا ابد ثبت و ضبط خواهد شد.

خاطرم هست که محمد کیهانی نیز در همان روزهای ابتدایی آغاز نبرد سرنوشت ساز سوریه به اینجانب مراجعه و درخواست موافقت با ماموریت اعزام به سوریه داشت.

شاید در همان دیدار، اشتیاق و میل زایدالوصف او برای حضور در صف مدافعین حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) مرا واداشت که مخالفت جدی با این حضور نداشته باشم، تا این که این رفتن ها بارها و بارها تکرار شد و پس از گذشت ماه ها از عزیمت او در یکی از ملاقات هایمان به او گفتم که انتقال او از معاونت فرهنگی به معاونت شهرداری منطقه سه با هدف ارتقاء و تجربه اندوزی جهت دریافت سمت های بالاتر مانند شهردار منطقه و مدیریت سازمان بود و حالا که ماه ها در صف نبرد شرکت داشتی بهتر است به عرصه مدیریت بازگردی و در این سنگر خدمت کنی، بنابراین در یکی از دفعات آخر _ همین ماه های پیش _ اصرار داشتم که یکی از سمت هایی را که برایش در نظر گرفته ام را بپذیرد.

و او هر چه اصرار مرا می دید، انکارش بیشتر می شد، تا اینکه وقتی عزم جدی، تلاشم برای قانع کردن او به قبول مسئولیت و مخالفت مرا دید، آمد و خیلی دوستانه و اما جدی با بی قراری خاصّی که پس از شهادت سردار قربانی پیدا کرده بود گفت: باید بروم و شما حتماً موافقت کنید.

این اصرار و انکارها ادامه داشت. از چندین نفر خواستم تا او را به قبول مسئولیت قانع کنند؛ در مقابل او هم بیکار نمی نشست و چندین واسطه از دوستان جهادی، رزمنده و قدیمی من را می فرستاد تا با من صحبت کنند و اجازه رفتن او را صادر نمایم.

تا این که احساس کردم محمد کیهانی واقعاً از همه تعلقات خاطر ممکن به دنیا بریده و در هوای شهادت است.

بی هیچ اغراقی در گفت و گو و معاشرت با کیهانی، حس می کردم که بر نفس خویش پای نهاده و مقرر است تا ابد عند ربهم یرزقون باشد.

می گفت؛ دلم آنجاست و اگر بمانم نمی توانم برای شما کار کنم. او می خواست به وصال معبود دست یابد و آسمانی شود و هیچ مانعی یارای مقاومت در برابر او برای تحقق این خواسته نداشت.

همین روحیه را در «شهید حاج محمد علی قربانی» می دیدم، خبر داشتم که برای او مشکلی پیش آمده و اقدامی برای رفع آن کرده بودم، در آخرین ملاقاتمان خود او گفت، به فکر آن مشکل نباش، آمده ام خودت را ببینم و خداحافظی کنم، حل شد و نشد دیگر برایم مهم نیست.

وقتی می گوییم شهید به عالی ترین درجه انسانی نائل می شود، وقتی می گوییم شهید غیر از خدا نمی بیند، وقتی می گوییم شهید از هر گونه تعلق خاطری مبرّاست، وقتی می گوییم شهید در حریم امن الهی سکنی گزیده است، وقتی می گوییم راز هستی برای شهید مکشوف و عیان است از همین روست.

معتقدم امروز شهرداری اهواز با تقدیم این دو شهید بزرگوار، سربلند و با افتخار است و بدون تردید این شهیدان الگوهایی برجسته و کامل برای مجموعه شاغل در شهرداری اهواز هستند که می توانند نشانگر راه درست و خدایی برای همه ما باشند. درس های زندگی شهدا، جامعه ما را عطر آگین خواهد کرد.

یادشان گرامی و راهشان پر رهرو..

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار