شوشان / داریوش احمد رضا بهمنیار
">امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان / داریوش احمد رضا بهمنیار
سال هاي سال ايران در حال الگوسازي براي منطقه بود، و اسلام سياسي با بروز انقلاب اسلامی از ايران آغاز شد، اما بعد از مدتي که از الگوهای طالبانی و القائده ای گذشته، اینک الگوي سکولار از اسلام سياسي از ترکيه آغاز شده، و چون شکست خورده، با ائتلاف با الگوي سلفي که همان اسلام سياسي عربستان است، وارد مرحله تازه ای شده اند، و با شيوههاي متفاوت در برابر ايران قرار گرفته اند.
قدرت معنوی ایران و به طبع آن قدرت نفوذ عمیق و راهبردی ایران در محور مقاومت و در میان ملت های منطقه با الگو قرار دادن انقلاب اسلامی ایران به عنوان رهبر معنوی جهان اسلام وجه فرهنگي و معنوي آن به دست آمده است، اين همان قدرت نرم انقلاب اسلامي ايران است که ريشه در اعتقادات اسلامي مشترك همه ملت های مسلمان منطقه دارد و به صورت غير مستقيم در اين کشورها باعث خيزش هاي اسلامي شده است انقلاب اسلامي ايران جايگاه و اهميت خودش را به لطف قدرت نرم خودش و مهمتر اینکه با توجه به نقش فرهنگ صدور انقلاب اسلامي بود که توانست جهان اسلام را از انزوا و تحقیر چهل ساله اعراب خارج کند و امروزه نمود عملي آن را در تکرار مکرر قيام هاي کشورهاي مسلمان که به نام بيداري اسلامي یا همان بهار عربی خوانده مي شود می توان دید و باید پذیرفت که جمهوری اسلامی ایران بدون اسلامی بودنش نه در منطقه و نه در جهان نمی توانست کوچکترین تاثیری در اوضاع اسلامی و منطقه ای و جهانی داشته باشد.
انقلاب اسلامي ايران يک مصداق از مصاديق گفتمان معنويت خواهي در سياست و با حضور دين در سياست است، قدرت نرم انقلاب اسلامي ايران در ايدئولوژي اسلامي آن و تبليغ حضور معنويت در سياست است که توانسته تعادل قدرت را در عرصه بينالمللي به نفع كشورهاي مسلمان رقم بزند، ارتقاي جايگاه و نقش قدرت نرم ایران در روند تكاملي انقلاب اسلامي با حمايت از مسلمانان و مستضعفان جهان و نيز نهضت ها و جنبش هایی که به برکت بیداری اسلامی و صدور انقلاب بوجود آمده، باعث شده که عمق راهبردی ایران را در منطقه به شدت گسترش بدهد و از همین رو توانسته است مجموعه کشورهای سوریه، لبنان و مجموعههای حزبالله، جهاد اسلامی و حماس، را در یک جبهه ضد صهیونیستی و ضد استعماری بسیار قدرتمندی شکل بدهد که در این اتحاد مبارک، سوریه نقش حیاتی پل ارتباطی و محوری را ایفا میکند.
امریکائیان هم وقتی می بینند کوچکترین قدرت از محور مقاومت در فلسطین و در جنگی هشت روزه اسرائیل را مجبور به آتش بس و خفت می کند، نتیجه می گیرند اگر وزارت دفاع امریکا نصف پول سالیانه وزرات جنگ خودش را به اپوزیسیون مخالف کشورهای هدف اختصاص بدهد، به مراتب سودی بیشتر برایش خواهد داشت، آنها قدرت و توان زیادی را به اپوزیسیون دولت های هدف میدهند و مطمنا ثمره بیشتری برایشان خواهد داشت تا از تجربه جنگی مثل عراق و افغانستان با آن هزینه های مادی و معنوی کمر شکن رهایی یابند.
امریکائیان به نوعی در حال جمع آوری کردن بحران سوریه هستند و می خواهند همه مخالفان سوری را در کشورهای منطقه به خصوص کشورهای هدف پراکنده کنند تا در موقع لزوم آنها را بسیج کنند، و آنها همچنان در همان کشورها عملیات های خرابکاری انجام بدهند به خصوص که الان انگلیس و فرانسه به عمق و درون مخالفان سوری و مخالفان کشورهای دیگر و گروه های جهادی نفوذ کرده اند و به مهمترین اطلاعات افراد ریز و درشت و آشنایان و اقوام آنها دست یافته اند، و به نقاط حساس شان آگاهی دارند، و آنها را به سربازانی بی اراده و مفلوک عقیدتی تبدیل کرده و با همکاری عربستان و قطر آنها را علیه اسلام واقعی به کار می گیرند.
ولی امریکائیان و در کل دشمنان ایران و تمام دشمنان اسلام شیعی همیشه یک چیز را به حساب نمی آورند و آن معنویت بیداری اسلامی انقلاب ایران، در کشورهاي اسلامي منطقه است که از راه قهر و زور و با تهدید و تطمیع به آنها منتقل نشده است، صدور انقلاب و بیداری اسلامی با روحیه ی استکبار ستیزی ملت های مسلمان و آگاه منطقه صورت گرفته است، و این از اهمیت راهبردی جمهوری اسلامی در منطقه حکایت میکند.
و اینک همین اهمیت راهبردی ایران در سوریه برای جمهوری اسلامی و محور مقاومت حیاتی شده است، آنها به دليل ناتواني در ضربه زدن به ايران و سوریه در منطقه، به سراغ كشورهاي همسايه و متحدان منطقهاي ايران، عراق و لبنان رفته اند، آنها باید بدانند با دهها هزار نفر تروریست به عنوان مخالفین مسلح نمی توانند بر افکار عمومی ملت های منطقه تاثیر بگذارند.
جبهه غربی عربی با پیشتازی ترکیه از سر ناامیدی در سیاست های شکست خورده خودشان در سوریه به بحران آفرینی در عراق توسط عده ای قلیل از سنی ها روی آورده اند، یعنی سیاست شکست خورده خودشان را به دیگر کشورهای همسایه کشانده اند، در واقع با این کار در صورت شکست ضربه پذیرتر خواهند شد و در این حال فقط امریکا و اسرائیل سود می برند.
چنانچه اینها در سوریه به کوچکترین پیروزی دست یافته بودند اینک همه کشورهای هدف در منطقه را به حرکت در آورده بودند، حتی اگر ایران ناچار به مداخله نظامی بشود سوریه را نگه خواهد داشت، با نجات سوریه می توان عراق را هم نجات داد اگر سوریه شکست بخورد سلسله وار عراق و لبنان هم وارد این بازی خطرناک می شوند و آرزوی صهیونیست ها برای تضعیف محور مقاومت عملی می شود.
برداشتن عکس صدام منفور در راه پیمایی های بعضی از سنی های عراق خود به خوبی گواه بر این مسئله است که این تحرکات در عراق برنامه ریزی شده است و کسانی که اینها را تحریک و راه اندازی میکنند دشمنان ایران و جبهه مقاومت هستند به خصوص عربستان و ترکیه و قطر چرا که اینها هنوز نتوانسته اند شکست در سوریه را هضم کنند، و آمریکا را مقصر میدانند و اینک که با طناب پوسیده امریکا وارد باتلاق سوریه شده اند و درصدد هستند هم پیمانان قدرتمند ایران را دچار بحران کنند و نباید از نظر دور داشت که در این میان ترکیه نقش بسیار کلیدی را بر عهده گرفته است.
ترکیه باید بداند این نقشه محکوم به شکست است، به این خاطر که کسانی که در راس و نمایندگی شورشیان در عراق قرار دارند، هیچ گونه محبوبیت مردمی ندارند و قدرتشان را فقط با پولهای نفتی کشورهای عربی و پشتیبانی غربی ها به دست آورده اند، و اگر این پولها و پشتیبانی ها قدرتی داشتند خود اردوغان را از باتلاق شکست در سوریه نجات داده بودند.
در بررسی حلقه منطقه ای بحران سوریه، نقش ایران به عنوان اصلی ترین حامی سوریه با دیگر بازیگران منطقه ای و بین المللی به صورت اساسی متفاوت است، حمایت جمهوری اسلامی از نظام مردمی سوریه همان قدر اهمیت دارد که اهمیت راهبردی سوریه برای جمهوری اسلامی ایران دارد و ایران هیچوقت از هدف اصلی خودش که هم اینک نجات سوریه است لحظه ای غفلت نمی کند، از طرفی جمهوری اسلامی ایران فروریزی جبهه سوریه در مقابل رقبای منطقه ای عربستان، قطر و ترکیه را به منزله کاهش نفوذ استراتژیک خودش می داند، و همچنین تزلزل در ارکان مقاومت اسلامی و تحقق آن را هم به مفهوم بر هم خوردن توازن قوا در منطقه و تقویت موضع اسراییل می داند، لذا از هیچ گونه طرح شتاب زده ای که منجر به فروپاشی نظام سوریه و تسلط جریان مخالف دولت شود استقبال نمی کند، در نظر ایران، سقوط بشار اسد به هرج و مرج بیشتر در منطقه خواهد انجامید.
ایران و سوریه از قبل هم دارای منافع مشترکی در غرب آسیا بوده اند، دوستی ایران و سوریه از قبل انقلاب شروع شده و در دوران جنگ تحمیلی ادامه پیدا کرده، و بعد از آن هم به عنوان دو کشوری که منافع راهبردی مشترکی داشتند، در منطقه به ایفای نقش پرداختهاند، و این همکاری های راهبردی طولانی مدت باعث شده که برای دشمنان ایران، خط مقدم ایران مرزهای لبنان و سوریه تلقی شوند.
راهبرد بلند مدت و تأمين کننده اهداف و منافع جمهوري اسلامي در سوريه به خاطر حضور پايدار ایران در سوريه است، که اين حضور به خاطر اتصال و پيوستگي حلقههاي مقاومت به يکديگر است، ادامه بحران در سوريه، و کشاندن این بحران به عراق و لبنان تلاشي از سوي غرب و کشورهاي عربي براي جلوگيري از گسترش امواج بيداري اسلامي است، که در کشورهاي عربي به خصوص کشورهای مرتجع عرب حوزه خلیج فارس نمود پیدا کرده است.
روابط راهبردی جمهوري اسلامي ايران با سوريه، در راهاندازي و تقويت جبهه مقاومت به عنوان پلی برای رسیدن به حزب الله لبنان و گرفتن گلوگاه استکبار جهانی رژیم جعلی اسرائیل است، این همکاری ها همواره از قبل ادامه داشته و تازگی ندارد، مهمتر اینکه سوريه بعد از انقلاب اسلامي همواره در ضديت با رژيم صهيونيستي با جمهوري اسلامي همراهي کرده است، و همیشه تحولات سوريه بر قدرت چانه زنی ایران و نفوذ ایران در منطقه دارای اهمیتی خاص بوده است، و در عين حال در سطح بازيگري و نقش آفريني جمهوري اسلامي در منطقه تأثير بسیار زيادي داشته و دارد.
جمهوری اسلامی علاوه بر منافع ملی خود، و در راستای مسئولیت تاریخی و مذهبی در مقابل ملتهای مسلمان، و ضرورت حمایت از آنها و رویارویی با نظام سلطه و صهیونیسم بینالملل، به عنوان یک مسئله ذاتی و اجتنابناپذیر بیش از پیش حساسیتها را درک کرده و برای تقویت پیوند راهبردی با جبهه مقاومت به خصوص سوریه، به نقشآفرینی بسیار جدی در سوریه دست زده است.
اهداف راهبردی امریکا از بیثباتسازی و ایجاد بحران در سوریه را باید اول کمک به تامین امنیت اسرائیل، و کمک به اهداف ایدئولوژیک عربستان سعودی، که طی سه دهه گذشته در منطقه در تنگنا قرار گرفته، همچنین میدان دادن به ترکیه در فعالیت و نقشآفرینی ترکیه در منطقه غرب آسیا، و برتری دادن رفتارهای ژئوپلیتیک آن کشور، که میتواند بازیگر مورد اعتماد غربیها و صهیونیست ها در منطقه باشد، و علیه نفوذ ایران در منطقه به کار گرفته شود، و بعد هم جلوگیری از تحولات مردمی اسلامی که در کشورهای عربی به یمن بیداری اسلامی صورت گرفته، و نشان می دهد که برای غرب بسیار ناخوشایند است، و مهمتر اینکه رفتن اسد و نشاندن دولتی دست نشانده، یعنی تصرف اولین خاکریز دفاعی جبهه مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی و غرب، که برای آمریکاییها بسیار مهم است، و در نهایت حمله به عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران، که ضرورت اولیه آن تضعیف مقاومت اسلامی و مهار جمهوری اسلامی قلمداد میشود، تا جایی که میتواند در سرنوشت انرژی هسته ای ایران تاثیر بگذارد.
خیزش فراگیر انقلاب های عربی در منطقه خاورمیانه عربی، عربستان و بحرین و دیگر شیخ نشین های منطقه خلیج فارس را در موقعیت دشوارتری قرار داده است، از این رو ترس از گسترش اعتراضات مدنی مردم حجاز، و حضور اقلیت منتفذ شیعی در شرق عربستان، باعث شده است که ریاض برای فریب افکار عمومی و نیز خاموش کردن مطالبات مردم منطقه، خود را در قامت دوست سنی اکثر مردم سوریه نشان دهد، و بحران به وجود آورده در سوریه را نبرد ایران شیعی و عربستان سنی تعبیر کند.
جبهه غربی ضد سوری و ترکیه و عربستان و قطر، تمام قدرت نرم افزاری و سخت افزاری خود را برای ضربه زدن به سوریه و حلقه مقاومت در منطقه، و نیز تسویه حساب با ایران به دلیل تضاد سیاسی و مذهبی به کار بسته اند، این دو کشور به عنوان حامیان جریان تکفیری تندرو چنان در لایه های معارضین سوری رخنه کرده اند، که به چیزی کمتر از سرنگونی بشار اسد و تشکیل دولت سنی به محوریت جریان سلفی رضایت نمی دهند.
برای همین منظور آمریکا تلاش دارد که با مشروعیت بخشی به معارضین سوری در سطح بین المللی، و نیز انسجام بخشی و ارسال اسلحه و تبادل اطلاعات به آن ها، مسیر رسیدن به هدف اصلی را که همان برکناری بشار اسد از قدرت، و تشکیل دولت جدید با حضور نیروهای سنی و سکولار است را فراهم سازد.
ولی اینک حقیقی که در سوریه در میان مخالفان اسد در جریان است، با فرسایشی شدن بحران روز به روز بدتر می شود، تحلیل و تضعیف و استیصال نیروهای مخالفان و مزدوران وابسته و تروریست ها و جهادگران، که از طرح حکومت جهانی اسلام حرف می زدند، چنان به قهقرای شخصیت شیطانی شان سقوط کرده اند که چندی قبل طرح شوراندن آوارگان فلسطینی علیه اسد را در سوریه کلید زدند، و امیدوار بودند که آوارگان فلسطینی خصوصا مسلمانان اهل سنت را علیه حکومت سوریه تحریک کنند که این توطئه مخالفان اسد هم ناکام ماند.
اینها نشان می دهد ارتش آزاد سوریه، که حمایت مردمی را در مقطعی بدست آورده بود، نه تنها این حمایت را از دست داده، بلکه مورد تنفر شدید تمام مردم سوریه چه سنی ، چی شیعی و مسیحی قرار گرفته اند و هیچ شانسی برای پیروزی ندارند، عناصری که داعیه ی مبارزه با اسرائیل و آمریکا و حمایت از مردم فلسطین را داشتند، امروز به این حال و روز درآمده اند و تاریخ نشان داده است کسانی که به این جایگاه تنزل می کنند در حقیقت روزهای آخر دوره خودشان را می گذرانند.