هادی محمدی؛ آزادسازی بیش از 40 درصد حلب شرقی طی دو روز که در اشغال تروریستهای تکفیری «لواء توحید» و ارتش آزاد و چند گروهک دیگر بود، اولین آثار انفعالی و پارادوکسیکال را بر مواضع و رفتار حامیان خود بجای گذاشت.
البته این رخداد میدانی که بهجز حلب شرقی، در شمال حلب، غوطه شرقی و غربی، دمشق و جنوب غربی حلب و شمال حماه نیز در مقیاسهای دیگری در جریان است، گویای یک روند از قدرتسازی میدانی است که کارکردهای سیاسی و امنیتی خود را در سوریه و سطح منطقه به جای خواهد گذاشت.
فرانسویها در شورای امنیت دستبهکار شدهاند، انگلیسیها و وزیر خارجهشان که نمونه تصویری و فکری از ترامپ است، دنبال منفعلسازی روسیه و ایران است، آمریکاییها که در شوک نتایج انتخاباتی خود هستند، غافلگیر شدهاند، قطریها، پروتکلهای معمولی را کنار زدهاند علناً از تروریستها و استمرار این سیاست حمایت میکنند، سعودیها سر در گریبان پرونده یمن هستند و فرصت موضعگیری پیدا نکردهاند، ولی محمد علوش که یکی از نمایندگان آنها در رهبری گروهک جیش الاسلام است، تمایل به مذاکره در مناطق باقیمانده در حلب را برای خروج تروریستها مطرح کرده و دیمیستورا (فرستاده سازمان ملل در امور سوریه) هم که وظیفهاش را پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) معین میکند، نغمههای ملالآور بشردوستانه سر داده و نهایتاً اردوغان، که داغدار تروریستهای اخوانیاش در مناطق آزادشده حلب شرقی است، بازهم دچار مواضع زیگزاکی شده است.
اردوغان فراموش کرده که حداقلهای فریبکاری را رعایت کند و بگوید برای مبارزه با داعش یا کردها مناطق شمال حلب را اشغال کرده است و بازهم در مواضعی غیرقانونی و توهمگونه از هدف براندازی بشار اسد سخن میگوید و تأکید میکند که چشمداشتی به اراضی سوریه ندارد.
همه این واکنشها حکایت از اهمیت حلب در پروژه تروریستی غرب و شرکای آنها در سوریه دارد و نشان میدهد که این پیشروی مقتدرانه در حلب شرقی تا چه اندازه، امیدهای واهی تروریستها را به سراب تبدیل میکند و حاصل این تغییر معادله میدانی گسترده، بر گزینهها و مانورهای سیاسی و یا کارتهای بازی نظامی غرب و بقیه حامیان تروریسم تکفیری آثار محدودکننده به جای میگذارد.
همانگونه که آزاد شدن 40 درصد مناطق اشغالی در غوطه شرقی دمشق، ادبیات جیشالاسلام و وابسته به عربستان را تغییر داده، آزادسازی 40 درصدی حلب شرقی، قاعده بازی، چه در حلب چه دیگر مناطق را دگرگون میکند، خصوصاً اینکه در عراق نیز، شیب پرشتاب عملیات ضدداعش، به مراحل پایانی نزدیک میشود و بازهم اردوغان، جیغ بنفش میکشد و فقط باید برای فراری دادن سران داعش که ریشه ترکیهای دارند دست به دعا یا اقدام شود.
اردوگاه نفاق غربی در تنگنای یک سودای اساسی است که از همه صحنههای ضدبشر که مصداق واقعی جنایت علیه بشریت و حقوق بشر و نیاز به اقدام بشردوستانه هستند، فقط برای تروریستهای حلب، اشک تمساح میریزند؟! تروریستهای سوریه و بویژه حلب ازاینجهت برای غرب حائز اهمیت هستند که پیادهنظام براندازی در منطقه و مولد جنگهای فرقهای و مذهبی هستند و نابودی آنها فرصتهای هر اقدام جایگزین را از آنها سلب میکند.
این پسلرزههای ناشی از آزادسازی نیمی از حلب شرقی، بزودی در مناطق باقیمانده حلب نیز خود را نشان خواهد داد و هر یک از آنها، دیگری را مقصر شکست خود معرفی خواهند کرد و به جان یکدیگر خواهند افتاد.
نکته جالب این است که در بهترین شرایط، این تروریستها هم به مجموعه طیف وسیع تروریستها در ادلب خواهند پیوست و همانگونه که در بابالسلامه در شمال حلب و در مرز ترکیه به جان هم افتادند، در ادلب هم آن را تکرار میکنند تا شریان حیاتی با مقامات ترکیه در مرزهای این منطقه را بهدست آورند.
این پیروزی میدانی در حلب که در سه جبهه، درون حلب، غرب و شمال حلب استمرار مییابد، نیازمند یک تحرک دیپلماتیک و مشترک با روسها و سوریه است تا به سکویی برای مرحله بعدی تبدیل شده و استحکام یابد.
شمشیر فریبکاری رسانهای حامیان تروریسم که خود را در جایگاه حمایت بشردوستانه و یا براندازی دیکتاتور قرار میدهند، از هر زمان دیگری ناکارآمدتر شده و سرکوب تروریستها در میدانهای عملیاتی سوریه و عراق، گاه نیازمند هشدارهای کارآمد نیز است.
قطر و ترکیه نمیتوانند منادی هیچ ارزش بشری و مدل حکومتی باشند؛ چراکه یک شاعر جوان قطری برای شعر خود در قبال امیر در زندان است و در ترکیه و بنا به آمار و اقدام مقامات ترک، همه صداها سرکوب و هر مخالفی در زندان و مناطق کردی با F-16 بمباران میشوند که از مردم عادی هستند.
غربیها که در آخر صف برای دفاع از حقوق بشر هستند و باید برای حمایت علنی از تروریسم تکفیری یا حمایت از جنایتهای بیشمار در بحرین و یمن و دیگر مناطقی که آتش جنگ برافروختهاند، پاسخگو باشند.
دیپلماسی و رسانه فعال، چه در سطح ملی چه در سطح هماهنگ منطقهای، کاملکننده پیروزی بر تروریستها در موصل و حلب خواهد بود.