هادی عبداللهی آرپناهی
سوال این است که بسیاری از کشورها که با بدون هیچ گونه منبع درآمدی امروز به عنوان یکی از بزرگترین و قدرتمندترین کشورهای توسعه و پیشرفته در جهان هستند چگونه به این امر دست یافتند؟ چرا کشور ما با اینکه این همه منبع درآمدی که داشته و دارد، هنوز نتوانسته در هیچ یک از بخشها به توسعه کامل دست یابد؟ آیا پول نداریم؟ آیا نیروی آموزش دیده نداریم؟ آیا نیروی جوان نداریم؟ آیا منابع غیر نفتی نداریم؟ آیاتکنولوژی نداریم؟ و…….؟
مشکل کار کجاست چرا چرخ توسعه در کشور نمیچرخد؟
قبل از اینکه بخواهم بحثم را شروع کنم به این نکته باید توجه کرد که بررسی چنین موضوعاتی نیازمند یک نگاه همه جانبه به ابعاد کل مساله است، بررسی چنین مسائلی نیازمند بحث و گفت گو و مداوم پیگیری شدن (مانند یک بیماری که، به تعداد زیادی پزشگ مراجعه میکند تا درمان شود ) این گونه مساله، تنها بایک نشت نمیتوان گفت مساله و مشکل شناسایی شده است.
توسعه در تاریخ اگر کم و زیاد نگوییم از زمان امیرکبیر در تاریخ ایران شروع شد و با برخی تعییر تحولات در جامعه شروع شد ولی از همان زمان تا به امروز تمام دولتها مخالف امر تحول و توسعه در جامعه بودند. توسعه یعنی، تغییر فکر و نمایان کردن فکر در شرایط عینی جامعه، توسعه یعنی کم کردن هزینههای مادی و زیاد کردن هزینههای اجتماعی، معمولاً در کشور ما توسعه را به زیر ساختهای مانند ساخت و ساز پل، سد، کارخانه، تولیدات، منابع مالی میدانند.
درحالی که توسعه یک امری دورنی و ذهنی است که باید اول در ذهن ها اتفاق بیفتد و بعد در زندگی(مانند جوانی که در حال رشد کردن است، نه تنها جسم آن در حال رشد کردن است بلکه ذهن و رفتار آن هم باید رشد کند و جسم بدون ذهن مفید ناکارآمد است) توسعه فقط مربوط به داخل کشور نیست بلکه بستگی به این دارد که شما چقدر با محیطهای بیرون در تماس هستید و میزان فعالیتهای شما با دیگران تعیین میکند که شما در کجایی توسعه قرار دارید. کشوری امروز موفق است در سطح جهان که بتواند امتیاز بگیرد در خانهای حرف حالت تدافعی به نفع هیچ تیمی نیست در سطح جهان تدافعی عمل کردن به نفع ما نیست، و اینکه تمام کشورها در همه شرایط به دنبال منافع بلند مدت خود هستند و بستگی دارد به اینکه به دنبال چه منافعی هستیم و چطور میخواهیم به این منافع برسیم.
روایت از توسعه در جامعه فعلی ما این است با توجه به وضعیت و شرایط اقتصادی کشور که به دلیل بیتدبیری تمام دولتها در چندین دهه اخیر و نداشتن یک برنامه بلند و چشم اندازی و بیشتر به دنبال منافع سیاسی خود بودن تا وضعیت کشور و اینکه تمام منابع در کشور هدر رفته یا فرصت استفاده یا فرصت بهینه از دست همه رفته دیگر فرقی ندارد چه دولتی بیاید چون وضع یکسان است. کشور که از وضع اقتصاد تورمی(یعنی عدهای سود میبرند، وعدهای ضرر میکنند و البتهای عدهای که ضرر میکنند میتوانند با تعییر دستمزدها آنها هم کمتر ضرر کنند)، وارد عرصه اقتصاد رکودی (یک عده سود میبرند، ولی ناراضیاند و عدهای که کاملاً ناراضیاند حتی درحال فقیرتر شدن هم هستند) به اقتصاد رکود تورمی (یعنی کلاً همه ضرر میکنند، فرقی نداره چه گروهی هست، گروه تولید کننده گروه مصرف کننده) وارد شده است، وضعیت کشور الان در وضعیت رکود تورمی به سر میبرد برای همین است همه از وضع خود ناراضی هستند فرقی ندارد کارمند باشه، کارگر باشه، استاد دانشگاه باشه، سیاستمدار باشه، فروشنده باشه، بازاری باشه وغیره……..
همه از وضع خود ناراضیاند. در زمان حال قیمیت نفت به شدت افت کرده و برای کشوری که حدود ۷۰ درصد بودجه آن به نفت وابسته است یعنی مرگ (مثل معتادی که یک شبه مواد را از آن بگیری، درحالی که باید کم کم و مواد جدا شود) از سوی دیگر منابع آبی کشور به دلیل بیتوجهی به نظام آبی کشور هم دچار مختل کم آبی در اکثر استانهای کشور شده است. و حال این سوال باقی میماند چه باید کرد با این وضع پیش آمد، از کجا باید شروع کرد.
بنده به عنوان یک کارشناس معتقدم شرایط فعلی جامعه و اقتصاد ما منفعل شده است، و حس امید در آن بسیار کاهش یافته اگر ما بتوانیم امید را در جامعه پویا کنیم شاید بتوانیم زمینهای تغییر را در جامعه فراهم کنیم، با توجه به اینکه بیشتر جامعه ما نیروی جوان و درحال پویا و نیروی کار است میتوان گفت باید ابزارهای امید را در بین جوانان زیاد کرد، معمولاً در بین جوانان نیازمند است ما تولید سرمایه ایجاد کنیم. ما پنج نوع سرمایه داریم که از کم اهمیتترین تا با اهمیتترین را بیان میکنم تا نقش هر کدام به روشنی مشخص شود:
۱_سرمایه اقتصادی؛ شامل پول، تکنولوژی، سد، راه آهن، ساختمان، نفت، گاز، ماشین، تولیدات مادی به همه اینها سرمایهای اقتصادی میگویند و پایینترین درجه از نوع سرمایه در بین همهای سرمایه هاست.
۲_سرمایهای انسانی؛ شامل خود انسانها، تخصصی که دارند، تحصیلاتشان، حرفه و فن و غیره به همه این نوع سرمایهها ی انسانی میگویند.
۳_سرمایهای فرهنگی؛ شامل تمامی آثار تاریخی آداب رسوم، آثار ادبی، هنری، نقاشی به همهای اینها سرمایهای فرهنگی میگویند.
۴-سرمایهای اجتماعی؛ شامل رفت آمدهای خانوادگی، اخلاقهای فردی و جمعی، اعتماد کردن به دیگری، احترام به حقوق دیگران، و غیره را شامل میشود.
۵_سرمایه نمادین؛ که مهمترین سرمایه است شامل چهرهها و شخصیتها، نامهای ماندگار، شخصیت هنری، شخصیت فرهنگی، شخصیت سینمایی، شخصیت ورزشی، و غیره هر چقدر ما بتوانیم از این شخصیتها تولید کنیم سرمایهای نمادین در جامعه بیشتر میشود.
به طوری که هر چقدر سرمایه نمادین کمتر داشته باشیم و سرمایه اقتصادی بیشتری داشته باشیم امکان حرکت به سمت توسعه کمتر است، ما باید بتوانیم از چهرهها و شخصیتهای ملی به عنوان مهمترین سرمایهای که در جامعه هست در مسیر و حرکت به جلو برای جامعه استفاده کنیم. در جامعه ی که به سمت تخریب شخصیتهای نمادین خود حرکت میکنند باید ترسید و بداند که در میدان توسعه در خواب هست، خیلی از کشورهای چه توسعه یافته و چه در حال توسعه به دنبال درست کردن و ساخت و حتی خرید سرمایه نمادین هستند(نمونه آن را میتوان به دبی اشاره کرد که با ایجاد جزیره نخل دست به ساختن سرمایه نمادین کرده و امروزه از سراسر دنیا تمایل برای سرمایه گذاری در این جزیره فراهم شده است).
این نوع سرمایه میتواند شرایط و راه را برای کشور ما باز کند ما در سطح جهان و داخل شخصیتهای نمادین زیاد دارم آنها میتوانند پییشرو و زمینه ساز و راه و توسعه را باز کننند. متاسفانه آنچنان تور سیاست بر همهای بخشهای جامعه طنین انداز شد که راه را برای هر بحث و گفت گو بسته است. پس دلیلی که تا الان ما به توسعه نرفتیم وقت و هزینهمان را در جایی صرف کردیم که حتی نمیتوانیم نیازهای اولیه مردممان سرپناه، مواد غذایهایشان را فراهم کنیم، را نجات از وضع موجود نیازمند همت بزرگ و چرخش و تغییر در نگاه سیاست و جامعه به وضع موجود است وگرنه راه همان است و آدمهای راه همان است که تا حالا رفتیم.