امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
به گزارش «تابناک» در آخرین روز شهریور سال 93 یک زن شوهر داری که تصور می کرد «سیما افشاری» (دختر اسیدپاشی شده) قرار است همسر جدید شوهرش شود، برای او نقشه شومی کشید و سه بار به صورت و بدن او اسید پاشید تا او را برای همیشه در یک تاریکی دردناک فرو برد.
ماجرای این حادثه از این قرار بود که مرد جوانی 6 ماه قبل از وقوع حادثه به رغم اینکه زن داشت به خواستگاری دختر اسید پاشی شده رفت و «سیما» وقتی مطلع شد که او متأهل است به او جواب رد داد تا چند ماه بعد در شرف ازدواج با یک فرد دیگر قرار بگیرد.
در این بین همسر مردی که قبلاً به خواستگاری «سیما» رفته بود به تصور اینکه این دختر قصد دارد با شوهرش ازدواج کند، با کمک هم دستانش نقشه شومی کشید و در تاریخ 30 شهریور 93 ضمن گذاشتن قرار ملاقات با دختر اسیدپاشی شده، سه بار اسید موجود در یک بطری را به صورت و کمر او پاشید.
«سیما افشاری» در رابطه با جزئیات اتفاق سال 93 گفت: مدتي بود كه مزاحم تلفني داشتم. اين موضوع را به خانوادهام گفته بودم. چند مرتبه شماره تلفنم را هم عوض كردم اما فايدهاي نداشت و مزاحمتها ادامه داشت تا اينكه او خودش را معرفي كرد. او گفت ميخواهد با من دوست شود. چند مرتبه با من تلفني صحبت و درد دل كرد و گفت دوست دارد من را ببيند و رو در رو با من حرف بزند. من هم قبول كردم و با هم در ميدان شهر قرار گذاشتيم.
«سیما» ادامه داد: وقتي سر قرار رسيدم دختر ديگري نيز همراش بود. ميخواستم روي يكي از نيمكتهاي فضاي سبز بنشينم که آنها گفتند بهتر است جايي بنشينيم كه زياد در ديد مردم نباشد. چند دقيقه با يكديگر صحبت كرديم و او گفت كه شوهرش او را ترك كرده است. حرفهاي او ادامه داشت تا اينكه او ناگهان گفت «شنيدهام، ميخواهي با شوهرم ازدواج كني.»
خيلي تعجب كردم و گفتم اصلاً چنين حرفي درست نیست. قرآني را كه در كيفم داشتم در دست گرفتم و قسم خوردم كه نامزد دارم و با شوهر او هيچ رابطهاي ندارم. آن روزها با نامزدم آزمايش خون داده بوديم و قرار بود بهزودي پاي سفره عقد بنشينيم. حتي برگه آزمايشگاه را هم نشانش دادم تا اينكه كمي آرام شد و از من عذرخواهي كرد.
این دختر قربانی شده اضافه کرد: او با شوهرش تماس گرفت و او هم به محل قرار آمد. دلهره زيادي داشتم تا اينكه او يك لحظه از كيفش يك بطري در آورد و رويم اسيد پاشيد. حتي وقتي روي زمين افتادم بطري اسيد را روي كمرم خالي كرد و با كمك مرد جواني که با موتورسيكلت منتظرش بود از محل حادثه فرار کرد.
بعدها فهمیدم موضوع از چه قرار است، چند ماه قبل از حادثه شوهر این خانم به خواستگاريام آمده بود. اما چون شنيدم كه متاهل است به او جواب رد دادم و مدتي بعد نامزد جوان ديگري شدم. من تا آن موقع نميدانستم كه همسر آن مرد این خانم است و همه حرفهايي كه زن اسيد پاش گفته تهمت است و من اصلاً قصد ازدواج با شوهرش را نداشتم.
وی در مورد حکم صادره برای عامل حادثه گفت: او همه اتهام ها را قبول كرد و دادگاه هم او را به پرداخت 450ميليون تومان ديه و قصاص يك گوش و يك چشم محكوم كرد. اما او پولي ندارد كه بهعنوان ديه به من بدهد. از طرفی قصاص هم به این صورت است که باید قرنیه چشمش بیرون آورده شود که می تواند بعد جای آن را ترمیم کند.
«سیما افشاری» که این حادثه تلخ به شدت زندگی خانوادگی اش را تحت تأثیر قرار داده است، در مورد مشکلات کنونی اش گفت: پدرم سالها قبل با زن ديگري ازدواج و ما را رها كرد. مادرم هم بعد از حادثهاي كه برايم اتفاق افتاد آنقدر غصه خورد تا دق كرد و جانش را از دست داد. حالا من 4برادر دارم. يكي از آنها متاهل است. يكي ديگر مشكلات رواني دارد و 2برادر ديگرم سالم هستند و كمكم ميكنند.
يكي از آنها خانهاش را فروخت و خرج درمانم كرد. اما هزينههاي درمانم آنقدر زياد است كه نميتوانم كاري از پيش ببرم. من حتي پول ندارم كه يك تخت بخرم و با وضعيت سوختگي شديدي كه دارم روي زمين ميخوابم. مدام در خانه درد ميكشم و همه بدنم ميسوزد و مدتي است مشكلات شديد روحي پيدا كردهام. از طرفي با اينكه نامزدم ميگويد باز هم ميخواهد با من ازدواج كند اما خانوادهام راضي نيستند.
او در مورد آسیب های وارده و روند درمان اضافه کرد: يكي از چشمانم نابينا شد و چشم ديگرم چيزي در حد سايه ميبيند. يكي از گوشهايم سوخت و از بين رفت. صورتم، دندانهايم، كمرم، دست و پايم و... بيشتر بدنم سوخت و حالا زندگي سختي دارم.
پزشکان گفته اند 40 تا 50 میلیون تومان پول نیاز است تا برای من دندان بکارند و چشم چپم هم که در حد سایه دید دارد اگر به زودی مورد عمل جراحی قرار نگیرد به کلی نابینا خواهم شد.
«سیما» ادامه داد: الان در خانه ما حتی یک هزار تومانی هم نیست. من حتی یک تخت هم ندارم که روی آن به راحتی بخوابم. اگر مورد توجه رسانه ها و دولت قرار می گرفتم شاید با کمک مسئولان به خارج از کشور اعزام می شدم و تا حدود زیادی سلامتی ام بر می گشت.
اما حالا به دلیل عدم دریافت مبلغ دیه، کمک نکردن مسئولان و ضعف مالی خانواده به شدت مشکلات من را اذیت می کند و دچار افسردگی شدید شده ام.