قاسم آهنینجان با اشاره به اظهارات اخیر شمس لنگرودی درباره وضعیت شعر ایران و نیز پارهای از شاعران گفت: تصور بنده بر این است که حرفهای آقای لنگرودی اساسش دعوا است؛ دعوای خانوادگی و تسویه حساب. وگرنه این که ایشان یک باره به اعلام نظراتی این چنین رسیده باشد با نگاه به فرایند نظرات ایشان غیرعادی به نظر میرسد و ظاهراً قرار است دست یکدیگر را رو کنند.
حرفهای شمس لنگرودی
وی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ـ منطقه خوزستان ـ اظهار کرد: من راجع به سه تن از نامبردگان لنگرودی حرفی ندارم چراکه به قول قُدما آدم زنده وکیل و وصی نمیخواهد و بنده هم علاقه به دفاع از دوستان دیروز لنگرودی (باباچاهی و براهنی) ندارم چون ریشه این دعوا را میدانم. اما در جایی ظاهرا لنگرودی گفته باباچاهی و بیژن الهی خزعبلات گفتهاند.
این شاعر ادامه داد: میگویم که اولاً باباچاهی چه ربطی به بیژن الهی دارد، اگرچه میدانم که هم باباچاهی و هم لنگرودی بعد از مرگ بیژن الهی اظهار لحیه نمودند و به ستایش الهی در نشریات پرداختند و ثانیاً آن موقع که شما (لنگرودی) این گونه میگفتید: "جمیله جان/ میبینی که ساحلها چه خاموش است/ و ماهیگیرها آواز روستایی را نمیخوانند!" یا: "خستهام از شعرهای مطنطن لیمویی/ خستهام از ابرها که در شلوارم بارید!"
آهنینجان افزود: شعر و ترجمه بیژن الهی مورد علاقه ابراهیم گلستان، احمدرضا احمدی، آیدین آغداشلو، ناصر وثوقی، فریدون رهنما، شمیم بهار و سیدحسن نصر بود. از طرفی، در همان دوران او مشغول به ترجمه آثار حلاج و هولدرین و الیوت و آرتور رمبو، و هانری میشو بود و امروز شما خوب میدانید مخاطب شعر چه اشتیاقی به خواندن آثار الهی دارد و آثار بیشماری از او به جا مانده که وقتی چاپ شوند همهگان به جایگاه بلند و رفیع او واقف خواهند شد.
شاعر «ذکر خوابهای بلوط» تصریح کرد: دیگر این که ایشان (لنگرودی) گفتهاند من خاقانی را نمیفهمم و بنده میگویم درود بر صداقتشان که میگویند من نمیفهمم خاقانی را. خوب مقصر کیست؟ آیا ستاره فروزان خاقانی را فرهنگ ایران انکار کند چون شما او را نمیفهمید!؟ خوب من نمیدانم شما صائب را میفهمید، بیدل را میفهمید، شمس تبریزی را میفهمید یا نه؟ شما میگویید من تی، اس، الیوت را میفهمم. شما زبان خارجی میدانید و متن اصلی را میخوانید!؟ نه! و بهترین ترجمه را از الیوت مگر نه هوشنگ ایرانی و بیژن الهی و مهرداد صمدی کردهاند و شما همیشه هوشنگ ایرانی را دست انداختهاید، بیژن الهی را هم گفتهاید خزعبلات میگوید و مهرداد صمدی هم که هنوز لابد وقتش نرسیده که سراغش بروید. به یاد دارم روزی در مجله کتاب هفته خبر در گفتوگویی گفتم که شمس لنگرودی کتابی ساخته که ای کاش به اندازه و سنگینی آن کتاب (تاریخ تحلیلی شعر) متانت و وقار داشتند و امروز نیز همین را تکرار میکنم.
سید علی صالحی و شعر حکمت
آهنینجان در ادامه به شعر شعر حکمت مورد ادعای سید علی صالحی نیز اشاره کرد و گفت: سید علی صالحی بسیار علاقه دارد حضوری مداوم داشته باشد؛ حالا به هر ترفند و ادعاهای بیربط. بنده ادعای اخیر ایشان را همان قدر بیاعتبار میدانم که بازسراییهای ایشان از گاتهای زرتشت و غزلِ غزلهای سلیمان. مگر در بسیاری موارد شعر بار حکمت را به دوش نکشیده؟ کافی است به آثار مولانا، حاج مُلا های سبزواری و جناب مُلا صدرا بنگریم و یا حتی به اشعار ابن سینا. پس این گونه شعر یعنی شعر حکمت همیشه در فرهنگ ما حضور داشته و حضور مستمر در ارکان فرهنگی ما داشته است و در همین دوران معاصر آیا شعر سهراب سپهری، بیژن جلالی، شاپور بنیاد و مفتون امینی کاملاً درگیر با حکمت نیستند؟
او اضافه کرد: من فکر میکنم این حرف و ادعای آقای صالحی بر اساس موقعیت فعلیِ خودشان باشد. شاید فکر میکنند دارند فراموش میشوند. به یاد آقای صالحی بیاورم که بهترین شاعران ایران لقب حکیم هم داشتهاند. مثل حکیم ابوالقاسم فردوسی و حکیم ناصر خسرو قبادیانی. برای شعر حکیمانه گفتن باید اهل حکمت هم بود و یا لااقل باید آبشخوری به حکمت داشت. من نمیدانم آیا آقای صالحی این گونه است؟ آری، ما در سرزمینی زندگی میکنیم که بخش عظیمی از کلام و سخن معرفتی در آن به زبان شعر و حکمت یا حکمت و شعر بیان شده است. فروتن باشیم و خویشتندار از چنین اظهار لحیهها.
... و اما جایزه شاملو
شاعر «کودکیها در شب سقاخانه» با بیان این که به یقین شاملو نامی معتبر است در ادبیات به علت دامنه وسیعی که در شعر و ترجمه و مجلههایی که اداره میکرد و یا به خاطر شبهای شعر خوشه و موارد دیگر گفت: اما بگویم جایزه بامداد بیشتر شبیه شعبده است؛ شعبدهای که دیگران راه انداختهاند تا شاید طرفی ببندند. در دوره اول که با دبیری حافظ موسوی راه میافتد و با اعمال نظرات او قرار میشود جایزه به دوستان عزیز ایشان شمس لنگرودی و علی باباچاهی تعلق بگیرد. دو تن از داوران به اعتراض جلسه را ترک میکنند؛ شاپور جورکش و حسن عالیزاده را میگویم. اما برای حافظ موسوی مهم نیست نظر و اعتراض داوران چون باید جایزه به دوستانش برسد و این کار را انجام میدهد. بعد لنگرودی میگوید من جایزههای بسیاری گرفتهام و همه را انداختهام دور و فقط جایزه بامداد همیشه بالای سرم است. این حرفها چیست، آقای لنگرودی!؟ اگر جایی را قبول ندارید چرا میروید؟ چرا جایزه میگیرید و بعد آن را دور میاندازید؟ البته شما تا به حال هرگز پولهایی را که به عنوان جایزه دریافت کردهاید دور نینداختهاید و این دروغ محض است!
آهنینجان خاطرنشان کرد: اما دوره دوم جایزه بامداد امسال باز راه افتاد و با داوری رویا تیموریان، لیلی گلستان، محمد صنعتی و... و چه ربطی اینان دارند با داوری شعر!؟ گیرم که رویا تیموریان در نقشهایش در سریالهای تلویزیونی (نقش دوم و نقش مکمل) خوب بازی کرده و یا خانم گلستان قطعاً مترجم خوبی است و شاید محمد صنعتی هم روانشناس خوبی باشد اما تاکنون نه جین فوندا و نه پروانه معصومی و نه آلیس بیتکلاس و ویرجینیا وولف و نه یونگ و گاستون باشلار داوری شعر نکردهاند؛ اگرچه قصد از آوردن این نامها هرگز مقایسه نبود بلکه از آن جهت به این نامها اشاره کردم که درجه خویشتنداری داوران مشخص شود.
وی بیان کرد: لابد باید منتظر باشیم که شهرام ناظری فیلم اصغر فرهادی را داوری کند و بهرام داوری موسیقی کیوان ساکت را داوری کند و منوچهر بدیعی هم نمایشهای اکبر رادی را و ببینم که نتیجه چه خواهد شد!؟ البته بگویم که بنده میپذیرم چه بسا شاعرانی با استعدادهای درخشان در این جایزه شرکت کرده باشند.
این شاعر تاکید کرد: این جایزه بامداد به زعم بنده دکانی است برای دیگران که بتوانند نامی در این بساط داشته باشند و بیشتر اینها مرا به یاد حافظ گرامی میاندازند که میفرماید: "صوفی نهاد دام و سر حُقه باز کرد" و حرف آخر این که بامداد نامی معتبر است ولی جایزه بامداد نه!
شعر خوزستان
آهنینجان در پایان گفتوگو با بیان این که شعر خوزستان همیشه شعری درخشان و در اوج بوده خاصه در روزگار معاصر که همیشه مورد توجه بوده است اظهار داشت: اکنون که همگان پذیرفتهاند که شعر خوزستان قطب اصلی شعر این دیار است وقت آن رسیده که این شعر به دقت بررسی و تفسیر و تأویل شود و به نظر بنده شعر امروز خوزستان آن قدر مؤلفههای اساسی در زمینههای گوناگون دارد که بتوان ادعا کرد و نام سبک خوزستان را بر این شعر نهاد و قطعاً این وظیفه منتقدان است؛ منتقدان صاحب نظر و بیحُب و بعض. در ضمن برای شناخت شعر خوزستان نیاز مُبرم به یک دانشنامه مُدَون و دقیق احساس میکنم که دقتهای بسیاری از اهل تحقیق میطلبد. شعر خوزستان خجسته است و تابان و تأثیرگذار.