امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
زمستان خوانده ها / یادداشت هشتاد
و دوم
برگشته دوباره خنیاگر ایل دردمند
به میدان
یال بریده ی رخش/ حیات قلی فرخ
منش. – مشهد : بوتیمار، 1395
قارون واژه هام... (خرمن جا، 16)
برگشته دوباره شاعر ایل، از دشت
حماسه و باستانیت پنهان، سوکسرای رخش بریده یال... او پیشتر درونه ی"بوفت پلنگ"
را کاویده بود، آرمان به دل، تا خبر دهد: " اسب بوی مشروطه می دهد" ...
حیات فرخ آن چنان دغدغه ی واژگان
دارد که ماهی آب را؛ پس در این راستاست که می ایستد پر آب چشم در مذبح کلمات:
" سال جوان مرگی نمد و لوله های بی باروت... (صفحه 08 " واژه ها دم به دم
استحاله می شوند"، شعر " برف به گرمسیر"(
حیات فرخ ذهن و زبان خودویژه
ی ای دارد، ناوابسته به پدرخوانده های مافیای شعر و رو به راستای روح آشفته ی بختیاری
سرگردان.
در این آخرین دفتر: "یال
بریده ی رخش"، با همان مشخصه های شعری رو به رو هستیم: بوم گرایی و بازآورد کلمات
و ترکیبات بختیاری؛ حسرت و رثا، طنز گره خورده در بغض و انسان گرایی اصیل. واژه نمونه
هایی مانند خست، کومیر، شال تاس، کله و...
در سروده های پیشین، اینک با تازه آمده هایی مانند بادرنگان (نام کوه زادگاه
شاعر)، گاله های خاموش، بارون گرد، دختران
زمینی ریواس، کوه آسماری، پرزین، تمدار قالی و دیگر واژه ها و ترکیب های بختیاری از
این دست پی گرفته شده اند...
شاعر در این کتاب، به کاوش و
کشف های جدیدی دست یافته است. چند نمونه:
وارونه بخت، از شانه های مزدک
فرو افتادم(شوربختی، 49(
میرماتی که شیون شبانه کیل می
کند(سمفونی مشروطه، 67(
از آن همه دشت/خنده های بی دهانی
مانده بود... (سال ملخ، 48(
اگر من ام، این شاعران/ حتی آب
به مرده ی هیچ واژه ای نمی ریزند... (47(
کفنی ندارم، گیسو پریشان کن...
(نگاه، 35(
امید آن که در پویه ی نوی کنکاش
های شعری، حیات فرخ به خلوت خود که خوانش شعر جهان را آغازیده، شکیبا و سخت گیر، سروده
های تازه زا را با تراشه های بی رحم بپیراید؛ تا آن گاه، زیر نگاه منتقدانه ی ویراستاری
اهل، به زیور طبع بیاراید.
هاشم حسینی
اقلیم البرز
زمستان 95