ولیالله شجاعپوریان
در فاصله کمتر از 100روز به برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، جریان سنتی محافظهکار که به اصولگرا هم مشهور شدهاند، هنوز قادر به معرفی کاندیدای نهایی خود نیست و تشتت و اختلافنظر در میان آنها باعث شده است که علاوه بر تلاش برای استفاده از روشهای نوین، شاهد تغییر برخی رفتارهای سیاسی این جریان نیز باشیم. نمونه روشن آن جلسه انتخاباتی «جبهه مردمی نیروهای انقلاب» است که هفته گذشته با هدف اجماع اصولگرایان در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 برگزار شد. اصولگرایان که پیش از این عادت داشتند با تحمیل گزینهها از بالا به پایین و توجه به اصل ریشسفیدی، کمترین نقش را برای مردم و نخبگان سیاسی قائل باشند، با تغییر تاکتیک در رفتار اخیر خود نشان دادهاند که برای کسب رای در صدد برآمدهاند نقشی هم برای مردم و نخبگان در نظر بگیرند. از اینرو فارغ از اینکه چه نتیجه و خروجی از این جبهه به دست میآید، تغییر رویکرد بزرگان اصولگرا در پیگیری رفتارهای مدنی و پرهیز از رفتارهای پدرسالارانه سابق، میتواند جهشی قابل قبول در این جریان به شمار آید.
هدف اصولگرایان از ایجاد و برگزاری این مراسم این بود که به نوعی وحدت و انسجام خود را در آستانه انتخابات به رخ رقیب بکشند، اما با نگاهی به آنچه که در این همایش گذشت درمییابیم تشتت و اختلافنظر در اردوگاه اصولگرایان بیش از آن است که با برگزاری همایشهای سیاسی رفع شود. غیبت بسیاری از چهرههای مطرح اصولگرا که در سالهای گذشته پرچمدار این جریان بودهاند، نشان میدهد اصولگرایان برای رسیدن به وحدت مسیر سختی را در پیش دارند. غیبت طیف منتسب به علی لاریجانی یا طیف احمدینژاد و بقایی و البته حضور کمرنگ جبهه پایداری بهویژه غیبت سعید جلیلی نشان میدهد نمایش «جبهه مردمی نیروهای انقلاب» برای ارائه تصویری غیرواقعی از وحدت اصولگرایان با شکست مواجه شده است. بنبست اجماع اصولگرایان در فضای سیاسی کشور به راحتی مشهود است. آنها در انتخابات گذشته نیز برای تفاهم و ائتلاف خود اعتباری قائل نبودند و به جز حداد عادل که در روزهای آخر به دلیل عدم اقبال عمومی از انتخابات منصرف شد، بقیه اصولگرایان تا لحظه آخر در انتخابات حضور جدی داشتند.
البته این نکته نیز محتمل است که تاخیر در معرفی گزینه اصولگرایان برای فرار از پاسخگویی به عملکرد آنها در گذشته و حتی ارائه استراتژی این جریان در مورد مسائل مهمی چون برجام باشد. به هرحال اصولگرایان در روزهای پسابرجام از منتقدان اصلی برجام بودهاند و حال اگر این جریان بتواند از گزینه نهایی خود رونمایی کند، به احتمال زیاد با این پرسش سخت روبهرو خواهد شد که آلترناتیو آنها برای برجام چیست؟
آیا آنها به تداوم برجام اعتقاد دارند یا همچنان مایل هستند که برجام را پاره کنند؟ اگر به ادامه برجام اعتقاد دارند پس دلیل مخالفتهای پرسروصدای آنها، در ماههای اخیر چه بوده است؟ اگر برجام را آتش میزنند، چه برنامهای برای عواقب احتمالی آن نظیر افزایش تحریمها دارند؟ درواقع اصولگریان تا به حال در جایگاه یک کنشگر سیاسی این فرصت را داشتهاند که به عملکرد دولت یازدهم بتازند و اگر قصد حضور جدی در انتخابات را دارند، نوبت به ارائه برنامه و راهکار میرسد که همین موضوع چه بسا میتواند یکی از چالشهای لاینحل اصولگرایان باشد و حتی عرصه فعالیتهای آنها را به شدت تنگ کند.
با توجه به موارد فوق و شانس اندک گزینه اصولگرایان برای موفقیت در انتخابات پیشرو، بسیاری از اصولگرایان ترجیح میدهند به جای معرفی نامزد نهایی به دنبال تخریب دولت باشند. آنها که بعد از روی کارآمدن ترامپ تلاش میکنند لحن ملایمتری نسبت به برجام داشته باشند، موضوعاتی چون آلودگی هوای خوزستان، مسائل به اصطلاح فرهنگی، عملکرد وزیر راه و حتی سیل و تخریب پلها را دستمایه تخریب دولت قرار میدهند تا اگر موفقیتی در انتخابات ندارند، حداقل بتوانند از هماکنون سنگ پیش پای دولت دوازدهم بگذارند و موفقیت دکتر روحانی را کمرنگتر کنند.آنان نشان دادهاند، بیش از آنکه به ریاست جمهوری کس دیگری فکر کنند، به ادامه «ضعیف» ریاست روحانی فکر میکنند. به نظر میرسد آنقدر که نشان میدهند و در رسانههای خود تبلیغ میکنند،تا پیدا شدن کسی که مولفههای لازم برای ریاست بر کشور بزرگی چون ایران را داشته باشد، فعلا برای ریاست کسی برنامه ندارند و دریک مثال فوتبالی آنها امکان به خدمت گرفتن یک گلزن قهار را ندارند، از همینرو به دنبال کسانی میگردند که بتوانند در نقش بازیخرابکن یک رقابت مهم ظاهر شوند.