حسن بهنام
معاون پژوهش وبرنامه ریزی آموزش وپرورش ناحیه ۴ اهواز
آموزش وپرورش به عنوان قدیمی ترین نهادمدرن درایران ،نتوانسته رضایت کسی راجلب کند،نه دانش آموزان واولیای آنها را،نه معلمان وگردانندگان مدارس را و نه حتی دولتیان وبرنامه ریزان را ؛ اینان نیز هیچ کدام نتوانسته اند نارضایتی خودرا ازوضعیت آموزش وپرورش پنهان دارند.بااین حال، درطول بیش از صدسال گذشته،نه تنها تغییر محسوسی در برون داد و محصول فرآیند نظام آموزش وپرورش،این بزرگ ترین نهاددولتی ایران حاصل نشده است،بلکه شایددرزمینه هایی اوضاع بدترهم شده باشد.
این که چرا مدرسه ی آموزش وپرورش درجایگاه مناسب خود یا در کانون توجهات فرهنگی، سیاسی وعلمی قرارندارد؟ چرا مدرسه از نوعی" تأخرتوسعه ای" در جامعه ما رنج می برد و حتی چرا در بعضی زمینه ها نسبت به گذشته عقب گردمی کند؟نسبت مدرسه با" توسعه همه جانبه" کشورچیست واین که چرادراین خصوص آموزش وپرورش نقش وجایگاه مناسبی ندارد؟دیگراین که این نهاد در درون خود ازچه مسائلی رنج می برد؟ آیا می توان گفت دکترینِ آموزش وپرورشِ ماچیست؟
یعنی می توان گفت آموزش و پرورش درایران برای چه کارمی کند؟مثلامی خواهددانش افزایی کند یا مهارت های زندگی را بالا ببرد؟ یا توانمندی های اجتماعی و تربیت شهروندی را تقویت کند، یا خلاقیت و تفکر انتقادی بیاموزد؟
امروزه بیشتر به نظر می رسد که مدرسه می خواهد همه رابه گونه ای تربیت کندکه در "کنکور"قبول بشوند.امری که به وضوح در مقابل اهداف آموزش وپرورش در دو بعدداخلی وجهانی قرار دارد.
در بعد داخلی، در سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش، اهداف متعالی و بلند و روشنی مبتنی بر تعلیم و تربیت اسلامی تعریف شده که باید محقق شود و در بعد جهانی، امروزه نهادهای معتبری نظیر یونسکو و آیسسکو هدف آموزش وپرورش جدیدرا درچهارسطح تعریف می کنند:
۱- تربیت شهروندانی که با حقوق و وظایف خودآشنا باشند و عضویت در نهادهای اجتماعی و رفتارهای دموکراتیک را بیاموزند.
۲- توانمندسازی دانش آموزان،چنان که ازلحاظ نظری وعملی قادربه برقراری ارتباط بامحیط پیرامون خویش باشند.
۳- آموزش بر پایه خلاقیت باشد (نه محفوظات کم اثریابی خاصیت).
۴- نقد و تفکر انتقادی موضوعیت بیابد.
با این حال،پس علت این کم حاصلیِ آموزش و پرورش در چیست؟ عده ای علت این کم حاصلیِ آموزش وپرورش رامسائل اقتصادیِ آن برمی شمرندودرشرایطی که محور اصلی مدرسه،یعنی "معلم"،ازنظرمعیشتی وضعیت مناسبی ندارد،چنین نتیجه ای رانیزغیرمنتظره نمی دانند.
عده ای هم تسلط ایدئولوژی برمحیط علمی وپرورشی راعلتِ اصلیِ درجازدنِ نظام آموزش وپرورش
می دانندواین شرایطِ تحمیلی رابارشدوتکامل،مغایرتلقی می کنند.
برخی دیگر،دولتی بودن نظام آموزش وپرورش رانه فقط ازبعداقتصادی،بلکه ازبعدتسلط گفتمان و ارزش های ساخته ی دولت،مشکل اصلی برمی شمرند. گروهی هم تضاد دائمی یک قرن گذشته بین سنت ومدرنیته رامانعی قوی برسرراه آموزش وپرورش می بینندوآن رامادرهمه ی مشکلات معرفی می کنند.
برای همه ی این علت ها،برهان های مثبت وبه همان اندازه یاشایدبیشتر،برهان خلف وجود دارد.
بسیاری ازکشورهای دیگرهم باچنین مشکلاتی روبرو بوده اند،ولی توانسته اندنظام آموزشی وتربیتیِ خود رابه گونه ای سامان دهندکه به اهداف خوددست یابند.
یکی ازنکاتی که می تواندما رادرگشودن گره کور نارضایتی عام ازآموزش وپرورش یاری کند، پاسخگویی به این سؤال است :
از نظام آموزش وپرورش خودچه انتظاری داریم؟
پاسخ های احتمالی این سؤال، بسیارمتنوع وگاه متضادند،اماچاره ای نیست،بایدازهمین جاشروع کرد : برای آنکه هدف آموزش وپرورش راتعیین کنیم، باید در محیطی آرام وبه دور ازتعصب های سیاسی وایدئولوژیک،ازهمه ذی نفعان آموزش وپرورش که طبعاً همه ملت ایران هستند،بخواهیم فعالانه دراین هدف گذاری شرکت کنند. عملی که در صدسال گذشته امکان تحقق نداشته است و دورنمای تحققش نیزباشرایط واوضاع اجتماعی و سیاسی کشور چندان روشن نیست؛اما چاره ای هم نیست.
این فرض مشترک راهمه قبول دارندکه هدف آموزش وپرورش،ساختن انسانی است که درآینده مفیدباشد.اماهمین فرض مشترک،منشاءِ سؤالات بسیاراست،ازجمله آن که : انسان مفید،چگونه انسانی است؟
بی تردید، برای پاسخ دادن به این پرسش،بایدارزش هایی راملاک ومعیار قراردهیم تا بتوانیم این انسانِ مفیدرا در چارچوبِ آنهابشناسیم. اما این ارزش ها راچه نهادی تعیین می کند؟دولت؟ملت؟خانواده؟اولیای مدرسه؟رسانه ها؟داخل؟ خارج؟ ارزش های ملی؟ ارزش های جهانی؟ ارزش های دینی؟ ارزش های قومی؟ یا ارزش های تاریخی وسنتی؟
سؤال بعدی این است که فارغ التحصیل آموزش وپرورش،بایدبرای کدام عرصه مفیدترباشد؟ برای ایران،اسلام،جهان ؟ و ... بالاخره این که محصولِ آموزش و پرورشِ ما،باید شخصیتی علمی باشد یا کسی که زندگی کردن بداند؟
شاید در وهله ی اول، پاسخ دادن به این سؤالات آسان بنماید؛ شاید بتوان ساده اندیشانه گفت مگراین ها چه تضادی باهم دارند؟ چرانتوان همه آن هاراباهم جمع کرد؟ اما اگرکمی دقت به خرج دهیم،آشکاراست که حداقل درمحیط ایران امروز، نمی توان این معادلات را با پاسخ های کلیشه ای وشعاری حل کرد؛ پاسخگویی به این پرسش هادر درجه ی اول نیازمندتغییرفضای ذهنی وپیش داوری هایی است که بر زوایایِ افکار ما احاطه یافته اند. از این روست که معتقدم حل مشکل دیرپای آموزش وپرورش،ازهرکاردیگری مشکل تراست،حتی از انقلاب درعرصه سیاسی.