سیاست در ایران تقسیم بر دو می شود و حالا این دو گانه « اعتدال/ افراط» است و هیچ گاه جریان سوم پا نگرفته است...
مهرداد خدیر- «مایلم با اصرار بر این حقیقت تاکید کنم که اکثریت قاطع مردم در این دو رویداد مهم [ انتخابات 84 و 88]، با نفی شرایط موجود و با رویکردی بسیار اصلاح طلبانه، از جناح موسوم به اصلاحات عبور کرده و با تایید فهم خویش در انتخابات 84 بر مطالبۀ اصلاح گرایانه خود در سال 88 پافشاری کردند.»
این بخش مهم ترین بند نامه اخیر اسفندیار رحیم مشایی رییس دفتر رییس جهوری سابق به سید محمد خاتمی رییس جمهوری اسبق ایران است و به وضوح نشان می دهد منظور اصلی او از ارسال یا رسانه ای کردن نامه چیست.
هر چند احتمالاتی چون جذب پایگاه اجتماعی و نه سیاسی اصلاح طلبان و انتقاد از تعابیری مانند « شوخی یا فاجعه بار بودن کاندیداتوری حمید بقایی و طرح احتمال رد صلاحیت او برای انتخابات ریاست جمهوری» که برخی از چهره های شاخص اصلاح طلب بیان کرده بودند انگیزه اصلی تلقی شده اما درنگ بر همان یک بند نشان می دهد مثلث احمدی نژاد، بقایی ومشایی می خواهد اعلام کند ما نه اصول گرا هستیم و نه اصلاح طلب (در مفهوم مصطلح سیاسی) تا پروژه «جریان سوم» را بار دیگر کلید بزنند.
برای درک بیشتر موضوع کافی است به آذر 1391 بازگردیم. چهار سال و سه ماه پیش روزنامه ایران ( دوران احمدی نژاد) تیتر زد: «جریان سوم در راه است».
در آن موقع اکبر جوانفکر مدیر وقت روزنامه در زندان بود اما روزنامه دولت به صورت کامل به ارگان افکار و آرای رحیم مشایی بدل شده بود و آن مطلب با نشانه های مختلف در پی آن بود تا بگوید این طیف نه اصول گراست نه اصلاح طلب بلکه جریان سوم یا خط سوم است یا می خواهد باشد.
منتها تفاوت موضع اخیر که در نامه 23 اسفند 1395 ابراز شده با موضع 4 سال قبل که در گزارش های هفته پایانی روزنامه دولت در آذر 1391 انعکاس یافت این است که درآذر 91 می گفتند « رویکرد اصول گرایانه داریم اما اصول گرا نیستیم» و در اسفند 95 می گویند « رویکرد اصلاح طلبانه داریم اما اصلاح طلب نیستیم».
رؤیای خط سوم یا جریان سوم اما هیچ گاه در ایران تحقق نیافته است زیرا سیاست در ایران تقسیم بر دو می شود نه تقسیم بر سه. بر همین اساس ابتدای جمهوری اسلامی حاکمیت سیاسی به دو طیف «لیبرال/ خط امام» تقسم شد و پس از حذف لیبرال ها و در حالی که گمان می رفت حاکیت یک دست می شود مجلس اول به نخست وزیر پیشنهادی (علی اکبر ولایتی) رأی اعتماد نداد و با تشکیل دولت جدید اصطلاح «چپ و راست» رایج شد.
در کابینه اول میرحسین موسوی چهره های شاخص هر دو جناح وزیر بودند. هم بهزاد نبوی از چپ ( صنایع سنگین) و هم مرتضی نبوی ( پُست و تلگراف) از راست. هم محمد سلامتی (کشاورزی) از چپ و هم احمد توکلی (کار) از راست. در کابینه دوم سهم راست البته بسیار کم شد.
از دوم خرداد 76 به بعد چپ و راست به «اصلاح طلب و محافظه کار» تبدیل شد و بعد تر دو گانه «اصلاح طلب/ اصول گرا» شکل گرفت.
در تمام این سال ها اما تلاش هایی برای شکل گیری ضلع سوم صورت پذیرفت. در همان سال نخست جمهوری اسلامی مرحوم حاج سید احمد خمینی بحث اداره کشور با شوراها را پیش کشید که به مثابه راه سومی در میانه بحث ها بود اما چندان نپایید و مواضع خود را تعدیل کرد و پس از آن تمام وقت در اختیار امام بود و از اظهار نظر مستقل خودداری می کرد.
در هنگامه چالش حزب جمهوری اسلامی با اولین رییس جمهور نیز دکتر پیمان (جنبش مسلمانان مبارز) با هفته نامه «امت» ساز جدایی می زد و با انتقاد از هر دو سوی مناقشه داعیه دار خط سوم بود اما اتفاقات سال 60 مجال ادامه نداد و اکنون در طیف ملی - مذهبی تعریف می شود و دیگر پی گیر جریان سوم نیست.
سال های بعد برخی تصور می کردند هاشمی رفسنجانی هم در پی ایجاد خط سوم است اما او جریان سوم راه نینداخت بلکه درصدد توزان بخشی بود و بیشتر نقش بالانسر را ایفا می کرد.
در پاییز 78 اما روزنامه انتخاب با مدیریت سید طه هاشمی و در پی اعلام کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی برای مجلس ششم کوشید او را سردمدار جریان سوم ( نه اصلاح طلب نه اصول گرا) معرفی کند.
منتها در کنفرانس خبری دی ماه 78 خبرنگاری خارجی از او پرسید آیا درست است که شما قلب محافظه کاری دارید اما با ریه اصلاح طلب تنفس می کنید؟ قاعدتا او باید پاسخ می داد من فراجناحی ام یا نه اصلاح طلب ام نه اصول گرا یا بر پایه تعبیری که بعدها باب شد اصول گرای اصلاح طلب یا اصلاح طلب اصول گرا اما پاسخی هوش مندانه داد: «قلب و ریه با هم کار می کنند».
پیشینه خط سوم را پیش از انقلاب هم می توان جُست و نماد آن «نیروی سوم» خلیل ملکی بود اما او هم به نقطه ای رسید که یا باید در اردوی دکتر مصدق می ماند یا جبهه مقابل. مشهور است که نزد نخست وزیر ملی می رود و می گوید: «آقای دکتر مصدق! این راه ( رفراندوم انحلال مجلس) به جهنم می رود اما ما تا جهنم با شما هستیم».
در انتخابات 92 نیز گمان می شد حسن روحانی در پی آن است که راه سومی بگشاید و از رقابت اصلاح طلبان و اصول گرایان، اعتدال برمی خیزد اما او به این دام نیفتاد و اعتدال را در مقابل افراط تعریف کرد تا بار دیگر نشان داده شود سیاست در ایران تقسیم بر دو می شود و حالا این دو گانه « اعتدال/ افراط» است و اردوی اعتدال چنان گسترده است که هم اصلاح طلبان را در برمی گیرد و هم اصول گرایان میانه ای چون علی لاریجانی را.
با این توضیحات می توان گفت این تکاپو نیز به جایی نمی رسد چرا که اکنون صحبت از دوگانه هایی چون « اعتدال/ افراط» و «رابطه/ انزوا» و «توسعه/ تحریم» است و آقای مشایی باید بگوید قصد دارند در کدام سو بایستند...