جای چون و چرا ندارد که مهم ترین و تکان دهنده ترین رخداد تیرماه 1395 خبری بود که در نیمه همین ماه منتشر شد: عباس کیارستمی مشهور ترین سینماگر ایران در فرانسه درگذشت.
هیچ خبری صلابت و مهابت «مرگ» را ندارد چندان که می توان گفت مهم ترین خبر با همه تلخی خبر «مرگ» است به گونه ای که یکی از معانی خبر در زبان پارسی « مرگ» است و به همین خاطر وقتی کسی می گوید: « خبرش بیاید» یعنی آن قدر متنفر است که دوست دارد خبر مرگ را بشنود. یا وقتی شاعر می سراید: « آن را که خبر شد خبری بازنیامد» منظور این است که « از کسی که درگذشته خبری نداریم».
با این وصف روشن است و جای چون و چرا ندارد که مهم ترین و تکان دهنده ترین رخداد تیرماه 1395 خبری بود که در نیمه همین ماه منتشر شد: عباس کیارستمی مشهور ترین سینماگر جهانی ایران در فرانسه درگذشت.
چنان که در گزارش فروردین آوردیم سال 1395 خورشیدی با دو خبر غافل گیر کننده منتشر شد:
یکی اعلام بیماری محمد رضا شجریان و ابتلا به سرطان از زبان خود او و دیگری بیماری عباس کیارستمی که گویا بیماری پیچیده ای نبوده اما اشتباه پزشکی آن را پیچیده می کند.
با این حال وزیر بهداشت وارد عمل می شود منتها گویا چشم هنرمند ترسیده بود و ظاهرا در برابر پیشنهاد دوستی که بر ضرورت اعزام او به فرانسه تأکید می کند تسلیم می شود و حالا دو نظر وجود دارد:
یکی این نظر که مشکل پزشکی در ایران و در بیمارستان خصوصی به دست پزشکی از خانواده ای بسیار سرشناس در حرفه جراحی و به خاطر غیبت و سفر نوروزی او سر زد و دیگری این نظر که علت مرگ، خون ریزی مغزی در فرانسه و نه در ایران بوده است.
مرگ عباس کیارستمی سینماگران و پزشکان را به شکل بی سابقه ای رودرروی هم قرار داد تا جایی که داریوش مهر جویی در مراسم یادبود او الفاظ تندی را علیه پزشکان و جراحان به کار برد.
با این که وزیر بهداشت قول داده بود نتیجه تحقیقات تا پایان سال اعلام خواهد شد اما این اتفاق نیفتاد ولی پس از چند ماه کانال « حقایق پزشکی» این توضیح را منتشر کرده است:
« اکنون پس از چند ماه و با پی گیری های صورت گرفته از سوی جامعه پزشکی علت مرگ، خون ریزی وسیع مغزی تحت درمان با هپارین در فرانسه و بدون ارتباط با مشکلات شکمی تشخیص داده شده است. در بیمارستانی در حومه پاریس و بدون مراقبت های ویژه یا حتی ویزیت بیمار از شب تا صبح و اینها به اضافه تحمیل مسافرتی چند ساعته به بیمار ریسک ایجاد لخته در وی را افزایش داد...»
هر یک از این روایت ها درست باشد باز واقعیت این است که عباس کیارستمی درگذشته و رفته است و یکی از مرگ های بزرگ سال 95 همین اتفاق بود هر چند که به او محدود نماند و شبح مرگ بزرگان دیگری را در عرصه های مختلف شکار کرد تا سینماگر بزرگ و جریان ساز ایران تنها یکی از رفتگان نامدار سال باشد.
با این که کیارستمی مطابق سلیقه عامه فیلم نمی ساخت و به غایت خاص بود و کناره جو اما آیین تشییع پیکر او بسیار با شکوه برگزار شد و جمعیت فراوانی در این مراسم و آیین های بعدی شرکت کردند تا پاسخی باشد به کسانی که ادعا می کردند این گونه هنرمندان رابطه ای با مردم ندارند.
هنرمند جهانی ایران فیلم جشنواره ای نمی ساخت. فیلم های انسانی با کمترین هزینه تولید می کرد و موج سینمایی علیه سرمایه های هالیوودی به راه انداخت و تا توانست هز هزینه های زاید فیلم ها کاست و به همین خاطر در فستیوال های مختلف هنری ستایش می شد.
کیارستمی معتقد بود سینما هنر هفتم است به این معنی است که پس ازهنرهای دیگر آمده و باید از همه کامل تر و نوتر باشد و دلیلی ندارد هنرهای دیگر را تکرار کند و باید خودش باشد ولی با این حال حرفه اصلی خود را نه فیلم سازی که عکاسی می دانست.
جالب است بدانید به خاطر ثبت دو رکورد فروش بالای صد هزار دلار برای دو عکس ( یکی به قیمت 133 هزار دلار و دیگری 118 هزار دلار در کریستیز دوبی و در حراج فیلی پین ) گران ترین عکاس خاورمیانه هم لقب گرفته بود.
در همان آغاز سال 95 در گفت وگویی با آزاده جعفریان که در ماهنامه تجربه درج شد می گوید: « من اصلا نان فیلم سازی را نخورده ام. چون فیلم سازی ام نانی نداشت.من وجهه خوبی در فیلم سازی ندارم که آن را به عکاسی الصاق کنم. گاهی می شنوم که می گویند چطور به خودت اجازه می دهی که عکس هایت را به این قیمت بخرند و آیا اگر کسی دیگر این عکس ها را می گرفت همین قدر فروش می کرد؟ در جواب اینها باید گفت: تو می توانی بگیر!
من 40 سال بازی گوشی کردم تا توانستم این کار را این طورانجام دهم. روزی آقای احصایی ( هنرمند خوش نویس) گفت که از او پرسیده اند حالا که آثارت در اکشن ها خوب فروش می رود در زندگی ات چه تأثیری داشته است و او پاسخ می دهد: قبلا که آژانس می گرفتم جایی پیاده می شدم و دوباره آژانس بعدی را می گرفتم ولی حالا راننده را نگه می دارم! خوب این اتفاق مهمی نیست. در این سن و سال اتفاق حسرت انگیزی در زندگی آدم نمی افتد. البته من در دوره ای از احصایی تقلید کردم و آژانس را نگه داشتم اما راننده گفت امروز جای پارک نیست و رفت! این موضوع مربوط به چند سال پیش است. پس این اتفاق هم در زندگی من نیفتاد.»
اتفاق مهم در عرصه سیاست و نهادهای نظامی تغییر رییس ستاد کل نیروهای مسلح بود که پس از فرماندهی کل قوا عالی ترین مقام نیروهای مسلح به حساب می آید و بدین ترتیب سرلشگر بسیجی سید حسن فیروزآبادی جای خود را به سرلشگر پاسدار محمد باقری داد . نام خانوادگی اصلی او البته «افشردی» است و چون برادر شهید او نام خود را به باقری تغییر داده بود او نیز نام خود را به باقری تغییر داده است.
اتفاق بزرگ تیرماه در عرصه بین الملل همه پرسی در بریتانیا و رأی 52 درصدی به خروج از اتحادیه اروپا بود که در بیان اهمیت آن گفته شد مانند 11 سپتامبر در آمریکا تاریخ معاصر در بریتانیا را به قبل و بعد از خود تفکیک و تقسیم می کند.
از تلفیق دو واژه « بریتانیا» و « اگزیت» به معنی « خروج» هم اصطلاح تازه ای با عنوان « برگزیت » ساخته شد که بسیار به کار می رود. از این واقعه به تمثیل با عنوان « طلاق لندن از بروکسل» هم یاد شد. هر چند انگلیسی ها از ابتدا زیر بار پول واحد اروپایی نرفته بودند اما خروج از اتحادیه اروپا جدایی جزیره نشینان را کامل کرد.
استدلال موافقان خروج از اتحادیه اروپا این بود که این اتحادیه با دو نماد آلمان و فرانسه شناخته می شود و برای انگلیسی ها کسر شأن داشت که دنباله رو دو رقیب خود شوند.پیش از آن روزنامه نگار سرشناس ایرانی نوشته بود: «کاری که هیتلر با تانک های خود نتوانست پیش ببرد خانم مرکل با بانک های خود انجام می دهد».
نکته جالب در همه پرسی بریتانیا این بود که شهرهای بزرگ و مردم لندن به ماندن در اتحادیه اروپا رأی دادند و خروج از اتحادیه ایده و خواست افراطی ها و دیدگاه های پوپولیستی بود و همان موقع زنگ خطر در آمریکا هم به صدا درآمد و پیش بینی شد برگزیت آمریکایی پیروزی دونالد ترامپ خواهد بود؛ اتفاقی که 4 ماه بعد رخ داد.