شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۶۸۶۰۹
تاریخ انتشار: ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۷
هشتمین گفتگوی مجازی اصلاح طلبان خوزستان با حضور مهدی افشار نیک / دولت احمدی نژاد هر دو سال یک وزیر نفت عوض کرد / در دولت روحانی و وزارت زنگنه، عزت ایران در نفت و اوپک برگشت
در دولت روحانی و وزارت زنگنه، عزت ایران در نفت و اوپک برگشت و به سقف سنتی تولیدمان در ده سال پیش رسیدیم.
شوشان: هشتمین گفتگوی مجازی اصلاح طلبان به همت جمعی از جوانان اصلاح طلب خوزستان در گروه تلگرامی برگزار شد. در این گفتگوی مجازی مهدی افشار نیک روزنامه نگار و تحلیل گر به مسائل مربوط به حوزه نفت پرداخت و از دکل های گمشده تا وضعیت صنعت نفت در دولت احمدی نژاد و روحانی سخن گفت که در ذیل می آید: 

در ابتدا تحلیل تان را از فضای موجود در نفت بیان کنید

صنعت نفت کشور امروز در نقطه ای قرار داد که می توان گفت از شرایط سخت تحریم و ناکارآمدی دولت پیش تا حدودی خلاص شده است. این تلنبار مشکلات که پیچیدگی های خاصی به دستگاه وزارت وارد می کرد کمی آسان تر شده است و شرایط را برای رقابت و توسعه بیشتر فراهم کرده است. گرچه در نقطه مطلوب نیستیم و در سیستم فعلی نفت هم مشکلاتی وجود دارد، اما از مسایل خیلی آزار دهنده خلاص شده ایم.

قرارداد کرسنت که یکی از مواردی بود که جناح مقابل دولت را برای آن تخریب می کرد، چگونه قراردادی است؟ 

مهم ترین سوالی که باید در مورد کرسنت پرسید این است که چرا این قرارداد اجرا نشد؟ به فرض این که هم فسادی رخ داده بود و قیمت پایین بوده، چرا از اجرای آن طفره رفتند و ضرر بیشتری به کشور زدند. عدم اجرا خیلی زیان اش به کشور بیشتر بود تا قیمت ارزان دادن. ضمن این که هیچ بهره برداری از گاز میدان گازی سلماس  نشد..... میدان توسط امارات استفاده شد و الان از هشت قسمت، تنها دو قسمتش مانده است. این ها خسران نیست؟ ضمن این که مساله فساد یک موضوع سیاسی  بود برای این که جناحی بر جناحی پیروز شود.

صنعت نفت تحت نفوذ کدام جریانات سیاسی است؟

پارادایم کنونی حاکم بر نفت، پارادایم دکتر روحانی است که توسعه و سرمایه گذاری خارجی را دنبال می کند. البته که گروه های ذی نفوذی مانند پایداری ها هنوز در معاونت وزارت و جریانات اصول گرا هم در وزارت نفت نفوذ دارند اما پارادایم کلی وزارت نفت توسط وزیر نفت تعیین می شود که سرمایه گذاری و توسعه است که دولت دنبال می کند و امیدوارم با رای دوباره به روحانی، این پارادایم جدی تر دنبال شود.

عملکرد دولت احمدی نژاد در عرصه نفت را چطور ارزیابی می کنید؟

دولت احمدی نژاد هر دو سال یک وزیر نفت عوض کرد. در دولت نخست وی آقای هامانه و نوذری که از بدنه نفت هم بودند، تا حدودی با حفظ شرایط موجودی که از اصلاحات تحویل گرفتند، نسبتا خوب بودند اما در همان زمان هم کاستی هایی بود. وقتی قیمت نفت در اوج است، مزیت های سرمایه گذاری در نفت بسیار بالا می رود و بهترین فرصت برای جذب سرمایه گذاری بود که به راحتی از دست رفت و در بدترین موقع توسعه صنعت نفت پس از انقلاب پارادایم خودکفایی که اصلا خارجی ها نباشند شکل گرفت؛ نمونه اش میدان آزادگان بودکه به شرکت پترو ایران داده شد. در این موضوع، شرکت ژاپنی ادعا می کرد توانایی تولید تا 300 هزار بشکه را هم دارد اما شرکت داخلی هیچ گاه تا 50 هزار بشکه هم نتوانست تولید کند.

دولت دوم احمدی نژاد واقعا فاجعه بود. در دولت دوم هم آقای ترکان و هم نعمت زاده معاونان زنگنه در وزارت نفت اخراج شده بودند و یک محیط خیلی پاکسازی شده ای به آقای میرکاظمی رسید که الان در تیم آقای رئیسی فعال هستند. وی به معنای واقعی برای قلع و قمع کردن نفت و از حیض انتفاع خارج کردن آن آمده بود. یک کمیته انتصابات گذاشتند و آدم هایی بی ربط به نفت مسئول هر گونه تغییر و تحول در شرکت های نفت شدند. این کمیته انتصابات باعث گزینش های ایدئولوژیکی و سیاسی شده بود. در همان دوره توقف سواپ، ترانزیت نفت از خزر به خلیج فارس را داشتیم که ضرر زیادی به کشور زد. از سوی دیگر، بحث انقلاب نفتی بود که گفتند 35 ماهه فازهای پارس جنوبی تمام می شود که شعاری بیش نبود و تا هفته گذشته طول کشید. از این لحاظ دوره میر کاظمی سیاه ترین دوره نفت در کشور بود. به حدی که حتا مخالفان سنتی زنگنه از جمله مکتب جنوب هم با میرکاظمی بد شدند. کاظمی به این افراد تهمت زد و آن ها را از دایره نفت بیرون گذاشت. میدان آزادگان شمالی هم فاجعه ای رخ داد. میدان به سقف تولید 50 هزار بشکه رسیده بود اما برای جلب نظر چینی ها، تولیدی را که کار شرکت های ایرانی بود، در رزومه شرکت چینی آورند. این شرکت با همین رزومه سرمایه گذاری های زیادی کرد و این یکی از بزرگ ترین خیانت های آن زمان به کشور بود. رستم قاسمی کمی نفتی تر و اجرایی تر بود اما در بدترین دوره تحریم شورای امنیت آمده بود و هیچ کاری نمی شد بکند و برای فروش بانک زنجانی را واسطه قرار دادند و همه هم می دانند که چه اتفاقاتی افتاد.

نظر شما در مورد عملکرد دولت روحانی در عرصه نفت چیست؟

در دولت روحانی و وزارت زنگنه، عزت ایران در نفت و اوپک برگشت و به سقف سنتی تولیدمان در ده سال پیش رسیدیم. دوران تاریکی را در نفت پشت سر گذاشته بودیم و بازیگر درجه دو و حتی سه اوپک و به یک کشور بی اثر تبدیل شده بودیم. در آذر 91 هم با دست خودمان سهیمه بندی اوپک را برداشتیم و باعث شدیم عربستان برای تولید هرچه بیشتر و بدون سهمیه بندی مجوز اوپک را داشته باشد و بازاری را تسخیر کند که ما داشتیم به خاطر تحریم ها از دست می دادیم. این اتفاق افتاد و به دست خودمان اجازه دادیم عربستان بازارهای صادراتی ما را قبض کند.

در نخستین نشست اوپک در دولت روحانی، آقای زنگنه گفت می خواهیم سریع به تولید پیشین برسیم. علی نعیمی به خبرنگارها با خنده ای معنی دار گفت امیدواریم برسیم. یعنی این موضوع را جدی نمی گرفتند اما با مدیریت تهران و کار بچه های جنوب این اتفاق بزرگ افتاد و ما در رقابت سنتی بین ایران و عربستان توانستیم به عزت پیشین خود در اوپک برسیم. در نشست های آخر پیش از دولت روحانی کسی ایران را در اوپک جدی نمی گرفت در حالی که این اواخر منتظر می ماندند که ببینند ایران چه می گوید. این موضوع به همراه آوردهای اقتصادی مهم ترین دستاورد برجام در نفت بود. اما فقط این نبود.

در دولت پیش، پروِژه های کشور به سرانجام نمی رسید و در مراحل بالا گیر می کرد. می دانیم که قسمت اعظم مگا پروژه های نفتی و گازی، صرف خرید و نصب تجهیزات می شود. در دولت قبل قسمت نهایی پروژه که نصب یک شیر یا ولو بود، سال ها باعث توقف پروژه می شد . مثلا فاز 9 و 10 آزادگان که از دوران خاتمی شروع و به دولت احمدی نژاد کشید، سال ها به علت نبود شیرهای ولهد و شیر کلید مستری متوقف بود و نفت از دریا به ساحل صادر نمی شد و گاز از فاز 6 و 7 و 8 گرفته می شد. یعنی این دو فاز 99 درصد به اتمام رسیده بودند اما به علت کمبود همان شیرها، این 1 درصد نهایی به سرانجام نمی رسید. این که مخالفان می گویند در زمان احمدی نژاد پروژه ها ماهی 1 و نیم درصد و دولت کنونی ماهی نیم درصد رشد داشتند، همین اتفاق بود. در واقع در دولت روحانی، با یک مدیریت منسجم فضای نفت و مدیریت آن معطوف به سر انجام رسیدن پروژه ها شد.

ماجرای دکل نفتی مفقود شده چیست؟

وقتی می گوییم دکل گم شده به معنای واقعا گم شدن این دکل نیست زیرا دکل ها همه gps  دارند. جریان این است که شرکت این دکل به نام فورچونا سال ها در ایران کار می کرد. این دکل در اجاره شرکت تاسیسات دریایی بود تا این که که تصمیم به خریداری آن شد. قرار بود با پرداخت کامل پول این دکل، دکل به سمت آب های ایران حمل شود. چیزی بالغ بر 80 میلیون دلار به این شرکت داده و رجیستر شد، اما نه تنها دکل به آب های ایران نیامد، بلکه به سمت آب های مکزیک هدایت شد و الان در آن کشور مشغول فعالیت است.

چرا پرسنل نفت تا این حد از عملکرد زنگنه شاکی هستند؟ آیا واقعا مقصر نارضایتی آن ها دولت است؟

همیشه دو گانگی بین خواست پرسنل و آن چه که صلاح کشور است که نفت دنبال کند وجود داشته است. وزیری بوده که در کل موضوع در توسعه نفت، به ثمر رساندن پروژه ها و بالا بردن تولید نقشی نداشته اما درآمد نفت را صرف نیروی انسانی و استخدام های گسترده و دادن پاداش به کارمندها کرده و کارمندان دوستش داشته اند؛ مانند نوذری. زنگنه بیشتر نگاه ملی دارد تا نگاه وزارت خانه ای. از نظر روابط عمومی هم رفتارهای تند دارد.

در زمان احمدی نژاد کارمندان نفت از 90 هزار نفر به 220 هزار نفر رسید که بار مالی برای شرکت  ایجاد کردند. تولید نفت ما در سال 84 حدود 4 میلیون و در سال 95 هم همان میزان بوده است. چه اتفاقی افتاده که نیروی انسانی ما دو برابر و نیم شده است؟ تولید شرکت های نفتی چقدر اضافه شد که نیروها بیش از 2 برابر شد؟ خیلی از اینها نیروهای حراستی اند، نیروهای متخصصی که به درد صنعت بخورند نیستند و نیروهای عادی هستند.

 الان تلمبار شدن نیروی انسانی غیر متخصص روی دوش نیروی متخصص صنعت نفت سنگینی می کند. زنگنه به دو دلیل از دادن امتیاز به این سیستم ابا دارد. نگاه وی بیرونی و ملی است و نه درونی و در داخل وزارت خانه. از طرف دیگر مسایل مربوط به نفت، نسبت به سال 84 خیلی سنگین است. الان بالغ بر 24 هزار میلیارد تومان سالانه صرف یارانه می شود که باید برای توسعه پالایشگاه ها و مسایل منابع انسانی هزینه شود. می توان با کلاه برداری، استخدام، وعده و با به تعویق انداختن مشکل برای مسئول بعدی، یک شرایط نسبتا رضایت بخش ایجاد کرد اما زنگنه یک فرد بسیار با پرنسیپ و اصول شخصی است که آن ها را حتا با تهمت ها و جوسازی ها زیر پا نمی گذارد از جمله همین ملی بودن. و مهم نیست در وزارت خانه دیگران به خاطر حقوق کم گرفتن یا پاداش نگرفتن یا استخدام یک عده دانشجو که عادت کرده اند در فضای حمایتی بزرگ شوند، از وی انتقاد کنند. می توانست این رضایت خاطر کارمندان را داشته باشد اما کار بزرگ و ملی نکند ، کما این که وزیران پیشین این گونه بودند. این یک جور عافیت طلبی است که بیژن زنگنه اهل اش نیست.

سیر شکل گیری قراردادهای آی پی سی چه بود و چرا لازم است این قراردادها جای بیع متقابل را بگیرند؟

Ipc  ؛ قراردهای تازه ای که نفت تدوین می کند پاسخ به دو نیاز مهم بود. قراردهای قبلی ما در دو حوزه دچار مشکل شده بود. یکی این که بالغ بر 18 ریسک بر پیمانکارهای داخلی و سرمایه گذارهای خارجی وارد می کرد و باعث شده بود این قراردادها جذابیت خود را از دست بدهند.

از سوی دیگر، مشکل اساسی دیگری که پیش آمده بود این بود که قرارداد بیع متقابل به این صورت بود که شرکتی یک میدان نفتی را در اختیار می گرفت و تجهیزات و پلتفرم اش را نصب می کرد و می رفت؛ در حالی که مهم ترین قسمت این بود که یک شرکت بزرگ نفتی باید بماند و مدیریت مخزن و بهره برداری را انجام دهد که مهم ترین قسمت اداره و توسعه یک شرکت بود. مثلا شل تنها در ساخت و توسعه میدان نفتی همکاری می کرد و در بهره برداری کمکی نمی شد. شل عملیات نصب و راه اندازی و بالابردن نفت انجام داد و بعد تحویل ایران داد و رفت. اصل موضوع برای شل مدیریت مخزن است و این که بتواند خط پلاتوی تولید را برای ۱۲ سال نگه دارد. اگر میدانی ظرفیت تولیدی ابتدای کارش 30 هزار بشکه باشد، هنر شل نگه داشتن این خط برای مثلا ۱۰ سال است. این جا بود که ما در بیع متقابل دچار مشکل بودیم. IPC این دو مشکل را حل کرد. یعنی از سویی مشکل ریسک بالا را حل کرد و از طرف دیگر یک نوع شرایط حقوقی و مالی را پدید آورد که همکاری شرکت های نفتی با ما طولانی مدت باشد و توسعه مدام بدهند نه مقطعی. 

آیا صنعت نفت و مملکت ما این قدر ضعیف است که برای بهره‌برداری از منابع خودمان باید حتما خارجی ها را استخدام کنیم؟

این موضوع که هر نوع همکاری با خارجی ها به دو گزینه خارجی قدرتمند یا با داخلی ضعیف تقسیم شود، اساسا اشتباه و وارد یک مجادله بیهوده شدن است. بحث توانمندی نیست. بحث این است که شما در یک بازار و در یک جنگل بزرگی از انواع تکنولوژی و دانش ها قرار دارید که محاط بودن به این موضوع کار خداست. آمریکا مهد تکنولوژی های بزرگ نفتی است و دارای تکنولوژی های پیشرفته در صنایع نفت و گاز است. شاید فکر کنیم با این همه قدرت، حضور خارجی ها در نفت امریکا بی معنی باشد اما آمریکا این فرض را متحمل می داند که در این بازار مالی من محاط به همه موضوعات نیستم و باید از همه استفاده کنم. چرا ایران که نه در تولید و نه در مصرف به پای امریکا نمی رسد، فکر می کند باید درها را ببندد و پارادایم خارجی قوی و داخلی ضعیف را ایجاد کرده و روبروی هم قرار دهد؟ چرا فکر می کنیم آمدن خارجی ها به معنای نابود کردن تولید داخلی است. صنعت نفت و گاز کشورهایی که امروز دنیا عرض اندام می کنند آیا با محدود کردن تولید داخل به این مهم رسیده اند؟ 


صنعت نفت ایران به جهت این که قراردادهای نفت و گاز ما اصلاح شده و به شکل مدرنی رسیده که می تواند مورد قبول شرکت های بزرگ جهان قرار بگیرد، در آستانه یک تحول بزرگ است. در دولت قبل، برخی شرکت های داخلی توانستند به یک سری قابلیت های فنی خوبی برسند. ما الان شرایط خوبی برای داخلی کردن و رقابتی کردن شرکت های  داخلی و آوردن شرکت های بین المللی در داخل داریم. مسیر صنعت نفت ما به یک تعالی دوباره برگشته است. تمدید و ادامه دولت روحانی بقای این مسیر و حرکت رو به جلو است که دولت در 4 سال گذشته برای آن بها داده است. باید بدانیم که به قدرت رسیدن دوباره روحانی در شکوفایی مگاپروژه ها به ویژه در غرب کارون موثر است و از این جهت تمدید روحانی مهم و جدی است.


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار