دکتر منوچهر کردزنگنه
عضو هیت علمی دانشگاه آزاد
برای یک گفتمان رویکردهای هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی نیز مهم است. زیرا برای شناخت وضع موجود و چگونگی شناخت و با چه مدلی نیز برای دسترسی به نتایج علمی اهمیت دارد. برای یک تفکر تعریف هدف، استراتژی دست یابی به هدف مشخص می گردد.به عبارتی یک گفتمان آرمان و ارزش هایی را مشخص و چگونگی تحقق آنها را بررسی می کنند.
در صورت بندی گفتمانی اصلاحات ارزشهایی مانند تحکیم تدریجی شهروند شدن در عرصه عمومی با ساخت یابی نهادهای مدنی از طریق مشارکت های اجنماعی و سیاسی مورد تاکید است. در جریان انتخابات 1376 و با توجه به نمودار و صورت بندی گفتمان اصلاحات، باید گفت که در برابر گفتمان راست، نشانه های گفتمان اصلاحات در دوره نخست به گرد «جمهوریت» نظام یا همان «مردم» سامان یافت. با دیگر نشانه هایی چون قانون، توسعه سیاسی، توسعه جامعه مدنی، دولت دینی به جای دین دولتی، و حقوق و آزادی های فردی، حقوق شهروندی، و... لذا برآمدن این گفتمان را باید برایند جنبشی شهری دانست که پایه های اصلی ان بر دوش طبقه متوسط جدید بود.
بسیاری ازافراد این گفتمان را باید ساخته دوران مرحوم هاشمی رفسنجانی دانست. با قطب بندی و تمایز در عرصه منازعه سیاسی در جریان انتخابات، نظام معنایی این جریان توانسته مورد توجه جامعه قرار گیرد. در نتیجه تخاصم گفتمانی در عرصه انتخابات ریاست جمهوری 1376، جریان راست به حاشیه رانده شد. گفتمان اصلاحات با صورت بندی جدید هژمونی یافت. با برجسته سازی دال های خالی که در میدان یا حوزه گفتمان گونگی دولت سازندگی رها شده بودند، جریان اصلاحات بر اهمیت آنها تاکید داشته و آنها را در مفصل بندی گفتمان خود برجسته کرده بود. از جمله توسعه سیاسی و عدالت را می توان نام برد که به زعم جامعه در گفتمان قبل کمرنگ و نادیده گرفته شده اند.
نمودار زیر بر مبنای رویکرد لاکلاو و موف تنظیم شده است.
همانطور که در صورتبندی گفتمان فوق امده است. در این گفتمان بر قانون اساسی و نقش مردم و مشارکت آنها و دولت حداقلی و جامعه مدنی تأکید کردند، و قانون اساسی را میثاق ملی در نظر گرفتند. در این جستار فرصت پرداختن به چگونگی شکل گیری گفتمان ها با رویکرد به دیدگاه کسانی چون فوکو، فرکلاف و لاکلائو و موفه امکان پذیر نیست.
به لحاظ گفتمانی یک نکته مهم در انتخابات ریاست جمهوری اردیبهشت 96 این است که کدام دال خالی در حوزه گفتمان گونگیِ دولت اعتدال بر صندوق رای در این دوره تعیین کننده است. که به نظر می رسد چگونگی تفسیر از مدلول دال توزیع و سبد خرید کالا در نزد خانوار در میان طبقات فرودست می تواند در تکرار گفتمان اعتدال یا به حاشیه راندن آن موثر باشد. در نتیجه اینکه چه گفتمانی بتواند فرودستان روستایی و حاشیه نشینان شهری را نمایندگی کند حائز اهمیت است.
لذا نقش کنشگران اصلاح طلب در ستادها در مراکز استان و شهرستان ها در رابطه با بدنه اقشار جامعه و طرح گفتمانی دولت اعتدال و اصلاح طلب در ادراک و معنای گفتمانی برای فرودستان، ساده و آسان نیست لذا چگونگی ارتباطی آنها با اقشار مورد نظر مهم است. نکته بعدی این است که انتخابات یک فرصت است. حال که انتخابات دوازدهمین ریاست جمهوری را در پیش داریم اگر بخواهیم یک ارزیابی از گفتمان اصلاحات و دستاوردهای آن تا کنون داشته باشیم این ارزیابی چگونه است و بر چه شاخص هایی می تواند تکیه نماید؟
بدیهی است که از ارزشهایی که در گفتمان اصلاحات مفصل بندی شده بود و روشی که انتظار می رفت آن ارزشها(محتوا) در یک فرایند تدریجی نهادینه شوند باید بررسی شوند. یکی از قلمروهایی که به عنوان میدان تحقیق می بایست ارزیابی شود انتخابات و چگونگی استفاده از این فرصت در نزد کنشگران اصلاح طلب و احزاب و تشکلها می باشد و میزان رابطه آن با رفتار مردم است. صلاح طلبان از چنین فرصتی که در اختیار داشته و دارند تا چه میزان بستر تمرین و آموزندگی شهروندمداری در چارچوب مدنی در عرصه عمومی را جهت تحقق توسعه عملیاتی کرده اند؟به عبارتی به چه میزان موجب تقویت آن شده اند؟
این ارزیابی می بایست بطور نمونه ارزشهای مدنی و شهروندی در یک فرایند دموکراتیک از پایین به بالا برای تحقق توسعه با پشتوانه تئوریک در نزد کنشگران سیاسی و مدنی چگونه دیده شده است. در رفتار سیاسی و مدنی چه وضعیتی پیدا کرده است؟ زیرا از این منظر توسعه عبارت است از توازن قدرت اجتماعی با قدرت سیاسی است بخش قدرت سیاسی در یک فرایند حزبی از طریق منازعه گفتمانی میان احزاب و جریان های سیاسی که هر گفتمان را نمایندگی می کند هژمونی می یابد و «دیگری» را به حاشیه می راند.لازم به ذکر است که در جامعه کمتر توسعه یافته مانند ایران منازعه گفتمان ها بعضاً بر پایه خودی/ غیرخودی نمود پیدا می کند در حالیکه در جوامع توسعه یافته بر پایه ما/ و مخالف است. این مخالف همان «دیگری» است که از مشروعیت برخوردار است. و مشروعیت «دیگری» خود از نشانه های توسعه می باشد. همان توسعه ای که گفتمان اصلاحات پرچم دار تحقق آن است.
بنابراین منازعه امری سیاسی و از مشروعیت برخوردار است. منظور از قدرت اجتماعی که در تعریف فوق آمده است، عبارت است از تقویت و پا گرفتن جامعه مدنی و شهروند شدن افراد می باشد. انچه که نگرانی این نوشتار است این است که ارزشها و روش تحقق آن ارزشها که در گفتمان اصلاحات مورد تاکید بوده است.
در یک دهه اخیر در درون اصلاح طلبان کمرنگ شده است. نوعی گرفتاری روزمرگی و صرفا کارکردی کوتا مدت نظر کردن به فرصت انتخابات و بعضاً توفیق برخورداری فردی از مزایا قدرت در برابر خیر همگانی در اولویت قرار گرفته است. البته ریشه این رفتار قابل فهم است. بعضاً به علت ضعف تئوریک کنش گران سیاسی نیز قابل تامل است لذا بازتولید مفاهیم گفتمانی با برخورداری از پشتوانه نظری و روش شناختی آن از طریق آموزش و دقت احزاب و گروه های فعال مدنی یک ضرورت برون رفت است. تا از وضعیت «درخود» به وضعیت «برای خود» تغییر صورت گیرد.
به عبارتی دست یابی به آگاهی از اینکه برای رسیدن به منافع فردی از طریق حرکت جمعی و مدنی امکان پذیر است سپس در اولویت کنشگری و خرد جمعی قرار گیرد. می بایست تاکید گردد. لذا انتخابات فرصتی است تا اصلاح طلبان بتوانند در درون خود با معیار قرار دادن گفتمان توسعه، شیوه های از پایین به بالا، برای تحقق ارزشهای توسعه را تمرین و نهادینه نمایند. جایگزین کردن تاکتیک ها به جای استراتژی پایدار به اشتباه به عنوان روش می تواند باعث بدفهمی روشی گردد.
بنابراین می بایست بدنه جامعه را از طریق برگزاری نشست، همایش ها، ارتباطات و یا شبکه های اجتماعی فعال نمایند سپس از طریق سازوکار مدنی و حزبی مشارکت از پایین به بالا را تمرین نمایند. بتدریج چنین روشی منجر به شکل گیری الگوهایی خواهند شد که معیار حل منازعات از درون و سپس در عرصه عمومی فرهنگ سیاسی خواهد شد. به عبارتی امکان کنش ارتباطی و گفتگو در رسیدن به تفاهم با روش مدنی هموار می گردد. زیرا این رویکرد همچون یک قرارداد اجتماعی ضمن به رسمیت شناختن تکثر، فرایند شیوه مسالمت آمیز گروه های سیاسی و اجتماعی در میان شهروندان به ارزش تبدیل می شود. در غیر این صورت تنش و بروز آسیب های از درون که ناشی از فقدان روش و الگو و ضعف پارادایمی می باشد موجب به حاشیه راندن گفتمان اصلاحات و توسعه خواهد شد.
سپس فرایند توسعه دشوار تر می گردد. تنش احتمالی زمینه خشونت گروهی خواهد شد. فراموش نشود که چون منازعه اصلی اصلاحات با گفتمان رقیب است آنگاه تنش ناشی از ضعف تئوریک و گفتمانی که در درون اصلاح طلبان، بعضاً دیده می شود. فرصت و انرژی حاملان و کنشگران عرصه اجتماعی و سیاسی را فرسایش وبا کاهش سرمایه اجتماعی زمینه فهم گفتمان توسعه به حاشیه رانده می شود و با تعلیق و تعویق در عرصه عمومی رویرو می گردد. اعتماد به کنشگران سیاسی در بدنه جامعه شکننده خواهد شد. به عبارتی پروسه توسعهء ارزشهای مدنی که مورد تاکید این گفتمان است به دست خود کنشگران جبهه اصلاحات بر تعلیق و سپس به تعویق افتادن توسعه سایه خواهد انداخت. گفتمان رقیب برای ایجاد انسداد اجتماعی هوشمندتر می گردد. البته برخی از نمونه های شیوه مدنی در جریان تشکیل ستادهای انتخاباتی در برخی شهر های استان خوزستان مورد توجه و عملیاتی شورای سیاست گذاری قرار گرفته است.باید کمک کرد تا فرا گیرتر شود.
دیگر اسیبی که بر پیکر گفتمان اصلاحات و توسعه رو به ظهور است. و در عرصه عمومی جای دیگر مفاهیم و ارزشهای مدنی را شبیه سازی می کند، و موجب نگرانی است. به دلیل جوهره توسعه که بر عنصر شهروند بنا است، روزمرگی و ضعف پارادایمی اصلاح طلبان بعضاً مفاهیمی که خود موانع توسعه می باشند جایگزین و شبیه سازی گفتمان اصلاحات قرار داده اند. به عنوان نمونه در فرصت پیش رو یعنیی انتخابات ریاست جمهوری مفاهیمی چون قوم و طایفه و ایل وقشری گری ... در عرصه عمومی در میان اصلاح طلبان ارزشهایی چون هم زیستی بر پایه مولفه شهروندی را مثله می نماید.
به عبارتی رویکرد طایفه گرایی به گفتمان مدنی تنه می زند. البته عدم بستر رویش و شکل گیری نهادهای مدنی و احزاب سبب می گردد تا با شبیه سازی، مطالبات گروه ها بر دوش طایفه قرار گیرد چون کارکرد ذاتی طایفه و ایل در جامعه مدرن و شهری با کارکرد نهادهای مدنی و احزاب منافات دارد لذا چنین رویکردی عرصه عمومی را در سیطره و اسارت سوژگی گفتمانی قوم گرایی قرار میدهد و مرزبندی قوم گرایی را بر مولفه شهروندی برجسته می نماید سپس هم زیستی عرصه عمومی را تعرضی و رو به خشونت سوق می دهد. آنگاه خروجی صندوق رای مبتنی بر طایفه قادر به مدیریت پیچده شهر و کشور نخواهد بود در حالیکه تحقق شهروندمداری منافع جمعی و فردی همه گروه های اجتماعی را مشروعیت می بخشد. به طور نمونه بحث استقلال اسکاتلند از بریتانیا که به رای گذاشته شده بود، از سوی مردم با پاسخ منفی روبرو شده است. چرا؟ زیرا زیر بنای توسعه بر مولفه شهروندی استوار است. مردم اسکاتلند با شهروند بودن، در کنار دیگر مردم بریتانیا را بری خود یک فرصت می دانند نه یک تهدید.
لذا چون در گفتمان اصلاحات مولفه شهروندی در مفصل بندی برجسته است. اصلاح طلبان و نخبگان می بایست در فرصت های پیش آمده با اولویت مشارکت از پایین به بالامدل توسعه را الگوسازی نمایند تا ترس و نگرانی پیرامون و همه گروه ها اجتماعی رفع گردد. برای این مهم، تقویت ساختار احزاب در یک فرایند شکل گیری و عبور از شیوه های تاکتیکی موقت، به احزاب نظر داشته باشند. همانگونه که در انتخابات اسفند 1394 مردم تهران لیست امید را فارغ از نگاه قومی، جنسیتی و.. انتخاب کرده اند. و در اهواز در دور دوم چنین رفتار سیاسی در اتنخاب لیست امید موثر بوده است.
لذا برای فهم توسعه با این پیش فرض که توسعه یاد گرفتنی است و راه توسعه زمان بر و حوصله می طلبد، اصلاح طلبان باید متوجه باشند که نگاه های کوتا مدت و شتاب زده مبتنی بر تمایلات فردی و غیرمدنی فرایند توسعه و فهم گفتمان آن را تعلیق و به تعویق می اندازد. چالش ها و بحران های اجتماعی و اخلاقی در عرصه عمومی بیشتر می شود و سرمایه اجتماعی رو به کاهش می گذارد. اگرچه رویکرد این نوشتار با اصلاح طلبان است اما نکته پایانی اینکه آن بخش از این نگرانی که در عرصه عمومی نمود پیدا کرده است. بخش عقلانی گفتمان اصول گرایی در آن نیز سهم تاریخی دارد و ضمن حق برخورداری از هویت سیاسی مستقل خود و قابل احترام بودن آن هم از سوی اصلاح طلبان، اما به لحاظ روشی و محتوایی از حیث مدنی امیدست که به توسعه شهروندمداری و ترجیح عنصر شهروند بر قوم گرایی نقش تاریخی خود را برای توسعه پایداردر فهم منافع مشترک با دیگر گروه ها مد نظر قرار دهند.