شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۶۹۲۱۴
تاریخ انتشار: ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۸
بررسی تحولات جهانی، نکته‌ای کانونی را به ذهن متبادر می‌سازد: بسیاری از کشورها قفل شده‌اند؛ خیلی فرصت برای تغییر وجود ندارد؛ منافع گسترده در درون کشورها، فضای تحول را بسیار محدود کرده است؛ مدیریت مشکلات برحل آن‌ها اولویت پیدا کرده است. بنابراین، حفظ وضع موجود مبنای سیاست ورزی است. 
 
اما حفظ وضع موجود نه عاقلانه است، نه اسباب مشروعیت را فراهم می‌آورد بلکه کسالت‌آور نیز هست. چون دامنۀ تغییر بسیار محدود است پس سیاست مداران باید چه کار کنند؟ سیاست مداران در شمال و جنوب قاره آمریکا، در آفریقا و اروپا و خاورمیانه. هر سیاست مداری که خیلی صحبت کند، کمتر موفق می ‍شود. سیاست مداری امروزی نیاز به تعدادی محدود جملات کوتاه و یک خطی در رابطه با موضوعات حساس لازم دارد تا ذهنیت بسازد (One Liners). اینکه کدام ذهنیت و با چه نوع پیغام رسانی انجام می‌گیرد مهم‌ترین امر سیاست‌ورزی شده‌است. محتوای این ذهنیت خیلی اهمیت ندارد. آنچه مهم است در ذهن و احساس مخاطب، منزل پیدا کند. شکل دادن به یک ذهنیت جدید که بتواند مخاطبان را برای مدتی مشغول کند و امید دهد، جدی‌ترین کار روانی-طراحی سیاست‌بازان امروز جهان شده است. اینکه چگونه مشکلات مردم، قالب‌ بندی شود ظرافت و دقت می‌خواهد (Framing). روان‌شناسی، ارتباطات و سیاست با هم برابر شده‌اند. 
 
وقتی عموم مشکلات محیط زیستی، اقتصادی، اجتماعی و سیاست خارجی قابل حل نیستند و یا مخالفان جدی دارند، پس سیاست‌مدار باید چکار کند؟ اولین هنر سیاست ورزان در صحنۀ تئاتر سیاسی، واژه‌هایی هستند که انتخاب می‌کنند. اگر واژه‌ها بتوانند اکثریت را دچار هیجان کنند کافی است. فضای مجازی جدید می‌تواند به این امر قالب‌بندی سیاست مداری بسیار کمک کند. در هر فرهنگی، واژه‌های خاصی در قلب افراد جای پیدا می‌کنند. در آمریکای لاتین، سیاست‌مداری که واژه‌های نزدیک به مبارزه با فقر استفاده کند، جلوتر می‌افتد. در کشور‌های صنعتی، واژه‌های نزدیک به رشد اقتصادی و کاهش تورم کاربرد دارند. در خاورمیانه، نمایشی از صداقت، فروتنی، شانه‌های افتاده و مبارزه با تبعیض، بسیار اثرگذار است. چون در خاورمیانه احساسات عمیق‌تر است، واژه‌ها و ظاهری که فروتنی را جلوه دهد بیشتر به درد تئاتر سیاست ‌می‌خورد. این نوع رهیافت در آلمان و سوییس خیلی جواب نمی‌دهد اما در مصر و عراق مؤثر است. 
 
دومین هنر سیاست ورزان در تئاتر سیاسی، نحوۀ قالب بندی و جمله بندی مشکلات و موضوعات یک جامعه است. آنچه را که سیاست‌مدار نمی‌گوید مهم‌تر از آنچه می‌گوید است، زیرا به قالب بندی او برمی‌گردد. مغز سیاست در آلمان واژه "ثبات" است و خانم مرکل، به خوبی این مفهوم را در عمل اجرا کرده است. اکثریت قریب سیاست مداران در دنیا خیلی نمی‌توانند تغییر ایجاد کنند چون منافع و ساختار‌ها به هم قفل شده‌اند. هشت سال سیاست خارجی دولت اوباما در دو موضوع عادی سازی با کوبا از یک طرف و برجام از طرف دیگر خلاصه می‌شود، بقیه مدیریت وضع موجود بود. او در قالب بندی یکی از هنرمندترین سیاست‌ مداران تاریخ معاصر است. چندجانبه گرایی، عدم دخالت، محیط زیست، بیمه بهداشت برای اقشار ضعیف. او در بعضی از این موارد نیز موفقیت‌هایی کسب کرد. 
 
در مقابل آنچه که گفته شد، آسیا به طور چشمگیری متفاوت است و تئاتر سیاست در آسیا در مسیر دیگری سیر می‌کند. اولین نکته‌ای که در آسیا اهمیت دارد اینست که مردم عموماً می‌دانند دولت صرفاً کارگزار است و هیچ پول و امکاناتی وجود ندارد؛ از ویتنام و کامبوج و اندونزی گرفته تا کره‌ جنوبی و چین و ژاپن. مردم هند از آقای مودی، نخست وزیر هند چه انتظاری می‌توانند داشته باشند؟ این وضعیت را مقایسه کنید با قطر که با ۲۵۰ هزار نفر جمعیت، دو برابر ایران از نفت و گاز درآمد دارد. ذهنیت مردم اینست که این امکانات عظیم باید در میان ما دویست و پنجاه هزار نفر تقسیم شود.

این ساختار دولت در آسیا، مردم را مسئول زندگی کرده است و بسیار کم توقع و پرکار. چون جمعیت این کشورهای آسیایی نیز بسیار است این ساختار عینی اجتماعی باعث شده است افراد خود‌به‌خود به همت و تلاش و فکر و کار جمعی خود روی آورند. 

در تئاتر سیاست آسیایی، سیاست مدار باید ساختار‌ها را بسازد تا مردم آسان‌تر و روان‌تر کار و فعالیت کنند و بی دلیل نیست آسیایی‌ها در حد چشمگیری تولید می‌کنند. مردم از دولت و حاکمیت اشتغال و درآمد نمی‌خواهند بلکه خواستار روابط خارجی معقول، بازار برای صادرات، نرخ منطقی مالیات، امنیت سرمایه‌گذاری، قوانین مؤثر و ساختار عمرانی کارآمد تقاضا دارند. 
بنابراین طراحی appها در آمریکا صورت می‌گیرد ولی iPhone در چین ساخته می‌شود. Surface مایکروسافت در آمریکا طراحی می‌شود ولی در چین ویتنام و کره جنوبی ساخته می‌شود. 
 
چون آسیایی‌ها تولید می‌کنند، سیاستشان کمتر تئاتر گونه است. سیاست‌مدار آسیایی صرفاً باید دقیق قانون‌گذاری و سیاست‌گذاری کند و سپس آن‌را اجرا کند. دولت بنگاه توزیع امکانات نیست. بین تولید و سالم سازی سیاست و سیاست مداران ارتباط مستقیمی وجود دارد. بین تولید و اخلاق، رابطه مستقیمی وجود دارد. کسانی که کمتر زحمت می‌کشند و کمتر تولید می‌کنند، بیشتر حیله گری می‌کنند. کسانی که کمتر کار می‌کنند بیشتر دروغ می‌گویند. کسانی که بدون کار و زحمت و تلاش به جایی رسیده‌اند، بیشتر به دروغ، حیله و تحریف تمایل دارند. 
 
در تمامی محافل علمی و سیاسی جهان، سالم بودن شخصیت ژاپنی زبانزد همه است. ۱۳۰ میلیون نفر در مساحتی حدود یک چهارم ایران و در کشوری بدون منابع طبیعی، چه انتظاری می‌توانند از دولتشان داشته باشند؟ از زمان مظفرالدین شاه تا کنون (۱۱۰ سال)، درآمد نفت ایران حدود ۱۴۰۰ میلیارد دلار بوده است. این را مقایسه کنید با حدود ۵۰۰۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی "سالانه" در ژاپن. سخت‌کوشی و تولید، ژاپن را به قطب سوم اقتصاد جهانی و یکی از سالم‌ترین جوامع تبدیل کرده است.
تئاتر سیاست در ژاپن نیازی به تحریف، جعل، وارونه جلوه دادن، دروغ، استتار، ۱۰/۱ حقیقت گفتن را ندارد. به درجه‌ای که مردم یک کشور از دولتشان امکانات بخواهند سیاست آن کشور ناسالم‌تر و نمایش سیاسی در آن بیشتر می‌شود و در مقابل، به میزانی که آحاد یک جامعه اهل کار و زحمت و همت باشند، سیاست در آن سالم‌تر و نیاز به تئاتر سیاسی در آن کمتر خواهد بود. 

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار