امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
يك روز مثل روزهاي ديگر از خانه خارج ميشوي، دختر مهربان دو سالهات را در آغوش ميكشي و ميبوسي، شايد هم به او قول ميدهي رفتي برگشتي برايش خوراكي بخري، از همسرت مثل هميشه خداحافظي ميكني و ميروي...
ميروي اما نميداني اين رفتن با رفتنهاي ديگر فرق دارد، ميروي اما نميداني اين بار جور ديگري است، چيز ديگري است. سوار موتورسيكلت ميشوي و باز مثل هميشه فراموش ميكني كلاه ايمني بگذاري، ميروي وسط خيابانهاي شلوغ دزفول!
جايي ديگر رانندهاي كرمانشاهي براي اولين بار وارد دزفول شده، او هم نميداند كه دزفول شهر موتورسواران است و بايد بيش از اينها مراقب خيابانها باشد. ناگهان تصادف ميشود و حامد ماهتاب با موتورش به كناري پرت ميشوند. حامد درجا ضربه مغزي ميشود.
پنجشنبه عصر است و چندين نفر غمگين و ناراحت پشت درهاي اتاق عمل بيمارستان گنجويان دزفول منتظرند، دكتر جواب آخر را ميدهد و مرگ مغزي اعلام ميشود.
هيچ كس دلش نميخواهد در اين لحظه جاي مادر حامد باشد، 29 سال براي پسرت زحمت كشيده باشي برايش زجر كشيده باشي، با لحظه لحظه نفس كشيدنش، نفس كشيده باشي و حالا ديگر بدون او نفس بكشي.
همه دارند تلاش ميكنند مادر را به پيوند عضو راضي كنند، اما مگر ميشود؟ مگر ميشود از پسر عزيزش دل بكند، بگذارد كه برود و تنهايش بگذارد. تنها چيزي كه ميتواند آرامش كند ياد آن روز است. همان روزي كه سر سفره غذا نشسته بود و حامد يك دفعه گفت: مادر مديوني اگر مرگمغزي شدم اعضايم را اهدا نكني، مديوني!"
مادر آن روز خيلي ناراحت شد، غذا را نخورد و فكر كرد اين چه حرفي است كه حامد ميزند، حالا يادش آتش ميزند به تمام جان مادر كه از كجا ميدانست زودتر ميرود؟
حالا راضي شده و دلش ميخواهد همه اعضايي كه ميشود را اهدا كند تا دلش آرام شود، تا راحتتر بود. پزشكان ميگويند: "به تهران نميرسد، به احتمال زياد توي راه تمام ميكند، ريسك بزرگي است. بهتر است به اهواز منتقل شود و توي بيمارستان گلستان اعضايش اهدا شود."
همه گروه پزشكي بسيج ميشوند و حامد به اهواز منتقل ميشود. حالا در اهواز آزمايشهاي پزشكي انجام ميشوند. به چندين بيمارستان كليوي اطلاع ميدهند و خيليها كه در نوبت پيوند هستند خوشحال ميشوند كه اميد است يك كليه برايشان تهيه شود. براي آزمايش ميآيند و تا ساعت 5 صبح هم توي بيمارستان ميمانند. اما دريغ نميشود كه كليههاي حامد به كسي اهدا شود. كليههاي بيمار آن قدر كراتينه شدهاند كه ديگر قابليت انتقال به بدن فرد ديگري ندارند.
حالا فقط كبد بيمار قابليت اهدا دارد. حامد را ظهر امروز(سهشنبه) به اتاق عمل ميبرند. در اتاق عمل هم دكتر امين بحريني، فوق تخصص جراحی پیوند اعضا، كه از شيراز براي انجام عمل به اهواز آمده است؛ با ديدن كبد به اين نتيجه ميرسد كه كبد چرب است.
دكتر بحريني ميگويد: كبد بيمار مرگ مغزي چرب است و متاسفانه به دليل چاق بودن جوانان، كبد چرب شايع شده است. به همين دليل نميشد از كبد اين بيمار استفاده كرد. به دليل فشار خون پايين نيز كبد بيمار زرد شده بود و نميشد از آن استفاده كرد.
عضو هیات علمی دانشگاه جندی شاپور اهواز ادامه ميدهد: كليهها نيز به دليل شدت تصادف و هم چنين نارسايي عضوي در مدتي كه از پنج شنبه تا به امروز(سهشنبه) طول كشيده بود قابليت استفاده نداشت. در صورتي كه بيمار زودتر از دزفول منتقل شده بود حداقل ميشد از كليههاي بيمار استفاده كرد.
بحريني توضيح ميدهد: از نظر اهدا عضو، خوزستان در قعر جدول اهدا در ايران است. در شهرهاي ديگر آمار اهدا بسيار بالاتر است. دليل اين موضوع نيز رضايت ندادن مردم است. خوزستان استان حادثهخيزي است و وقايع و حوادث موجب مرگ مغزي شدن بسياري از افراد ميشود ولي متاسفانه خانوادهها به اهدا رضايت نميدهند. در سال گذشته حداقل 33 بيمار خوزستاني مبتلا به نارسايي كبد در شيراز پيوند شدهاند در حالي كه در كل خوزستان تنها 4 اهدا عضو انجام شده است.
عضو تیم پیوند کبد بیمارستان نمازی شیراز ميدهد: تا 24 ساعت پس از مرگ مغزي، بايد اعضاي بيمار اهدا شوند تا دچار مشكلات حياتي نشوند. به همين دليل اگر خانواده قصد دارند رضايت دهند بهتر است سريعتر اين كار را انجام دهند تا بتوان از اعضاي بيمار استفاده كرد.
وي ميگويد: در سال گذشته در شيراز 400 پيوند كبد انجام شد و بهترين مركز براي پيوند كبد همين مركز است. در صورتي كه خانوادهها اجازه بدهند اعضاي مختلفي چون كبد، پانكراس ، كليه ، قلب ، قرنيه، پوست و نسج نيز ميتواند اهدا شود.
با صحبتهاي دكتر بحريني مشخص مي شود كه دير اقدام كردن جهت اهدا اعضا موجب شده كه چنين فرصتي از دست برود.
2 كليه سالم كه به راحتي ميتوانست در اختيار دو بيمار نيازمند كه سالهاست در انتظار چنين فرصتي هستند، قرار بگيرد از دست رفت. به همين راحتي! شايد اگر زودتر براي انتقال بيمار به اهواز اقدام ميشد يا اينكه بيمار با يك هليكوپتر انتقال مييافت؛ حالا مي شد چند پيوند عضو در بيمارستان گلستان انجام شود و آرزوي حامد با از دنيا رفتنش برآورده شود.
به همين راحتي آرزوي بيماري كه 3 روز پيش از مرگش به دوستان و خانوادهاش گفته بود كه ميخواهد همه اعضايش را اهدا كند، برآورده نشد و هيچ يك از اعضايش اهدا نميشود.
ما ميآييم و بيماران دياليزي كه با هزار اميد به بيمارستان گلستان اهواز آمده بودند برميگردند تا شايد بار ديگر، اهدا عضوي باشد و بتوانند كليه بگيرند. "حامد ماهتاب" هم با آرزويي كه برآورده نشد با دنيا خداحافظي ميكند.
ایسنا / طيبه رفيعي