شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۷۲۳۲۸
تاریخ انتشار: ۰۲ تير ۱۳۹۶ - ۰۱:۱۲
چه شد که حماس تن به قبول مرزهای 1967 داد ؟ حماسی که بعد از دو جنگ سربلندانه بیرون آمده بود و دیگر جزء لیست سازمانهای تروریستی اتحادیه ی اروپا نبود.

شوشان خرمشهر : قدرت طلبی در بین جنبش های فلسطینی امر پرسابقه ای است ، تمامیت خواهی بر سرزمینی که میگویند مال آنها نیست و چون مستاجری اجباری با آنها رفتار میشود ، صاحب خانه هایی که به اجبار مستاجر شده اند.

نمونه ی این قدرت خواهی در سیاست فلسطین جنگ داخلی سال2007 میباشد ، جنگی که در پی پیروزی حماس در مجلس قانون گذاری فلسطین شروع شد یک جنگ قدرت بین جنبش فتح و حماس که هرکدام سهم خود را از قدرتی در یک سرزمین اشغالی میخواستند.این یکی از اولین برخوردها در بین جنبش هایی بود که در پی ازادی فلسطین بودند ، خون هایی که در طرفین ماجرا ریخته شد مقدمه اختلافی عمیق را در بین آنها شد تا جایی که حماس به نوار غزه تبعید و جنبش فتح به رهبری محمود عباس که حمایت اسرئیل ، امریکا و اتحادیه ی عرب را داشت در بخش وسیع تر یعنی کرانه ی باختری رود اردن .


این اولین جنگ قدرت در بین جنبش های فلسطینی نیست، سپتامبر سیاه جایی که فتح پس از نبرد الکرامه قدرت زیادی بدست اورده و سیل درخواست های عضویت به ای گروه چریکی مستقر در اردن سرازیر بود.نبرد کرامه در ابتدا موجب اتحاد پادشاهی هاشمی اردن و فلسطینیان شد اما وهم قدرت در بین اعضای فتح موجب سرکشی های مدنی شد.

نظامیان پرشمار گروه‌های مقاومت فلسطینی مناطق حساس کشور را به کنترل خود درآورده بودند، آشکارا پلیس را تحقیر می‌کردند، خیابان‌ها را می‌بستند، از مردم باج می‌گرفتند و یاسر عرفات نیز شکایت از این رفتارها را یا رد می‌کرد و یا اعضای خاطی را می‌بخشید ، ان زمان عملا اردن توسط دو حاکمیت اداره می شد که به واکنش سریع دولت ملک حسین روبرو شد .

 وی ابتدا حکومت نظامی اعلام کرد و مناطق حساس را از چنگ شبه نظامیان فلسطینی خارج کرد ، البته این کار براحتی هم انجام نگرفت حدود 3500 نفر از اعضای فتح کشته شدند و در اخر عرفات مجبور شد در طی توافقی تمام اعضای خود را از اردن خارج کند و آواره ی سوریه و در نهایت لبنان شوند ؛ اما این هدف از نقل این داستان بازگویی تاریخ نیست یک تحلیل است از عطش قدرت در بین نیروهای فلسطینی است ، عطشی که هدف اصلی این گروهها را در سیاه توی خود گم کرده ، هدف آزادســــــــــــــــــــــــــازی ســـــــــــــــــــــرزمین مـــــــــــــــادری.


چیزی که در پیمان های اسلو به کلی به فراموشی سپرده شد و جنبش خسته از شکست و جنگ و آوارگی به سی در صد از سرزمین مادر ی برای "حکومت" خود راضی شد.شاید تمام امید ازادیخواهان حماس بود ، حماسی که خواستگاهش اخوان المسلمین بوده و هدفش "آزادی تمام سرزمین فلسطین" بوده، زیر بار پیمان های اسلو نرفت و گردان های عزالدین قسامش همیشه موی دماغ اسرائیل بوده .و دشمنان درجه یک نابودی اسرائیل با تمام قوا حمایت مادی و معنوی خود را از حماس نشان میدادند .


امّا چه شد که حماس تن به قبول مرزهای 1967 داد ؟ حماسی که بعد از دو جنگ سربلندانه بیرون آمده بود  و دیگر جزء لیست سازمانهای تروریستی اتحادیه ی اروپا نبود.

تنها دو دلیل میتواند این تغییر ایدئولوژی حماس را توجیه کند . اشتباهات استراتیژِک در منطقه که آنها را تنها تر از همیشه کرده بود  و دیگری عطش قــــــــــــــــــــــــــــــدرت.


اشتباهات استراتژیک آنها را بیش از پیش در انزوای منطقه ای قرار داد و بهار عربی و اتفاقات مصر و جنگ سوریه و پیشبینی های اشتباه سران حماس آنها ، غزه و حاکمیتش را به حاشیه راند.آنها در ابتدای بهار عربی سرمست از خلع حسنی مبارک دشمن درجه ی یک خود از دمشق برای خود نظاره گر اوضاع بودند ، دمشقی که قرار نبود آشیان امنی برای انها باشد،درعا شروع به اشوب کرد و اتشش در حال پیمودن تمام سوریه بود و پدران معنوی حماس از قرضاوی تا اخوان المسلمین  پشت اَسد را خالی کردند . حماس روبروی اسد قرار گرفت ،اعضایش همه به قطر کوچ کرده و احتیاط حمایت ترکیه ی اردوغان ،قطر،مصرِاخوان و سعودیه به عنوان اسپانسر معنوی و مالی را در ضدیت با ایران و اسد دیدند . 

مشعل و هنیه سران حماس تمام خوبی های محور مقاوت به رهبری ایران و سوریه را بدست فراموشی سپرده و در همه جا علیه اسد و برله انقلابیون صحبت راندند ؛قرضاوی شیخ تندرو وهابی در غزه ورودی چون قهرمانان داشت و سران دولت حماس با در دست داشتن  پرچمهایی منصوب به انقلابیون سوریه پای صحبت های ضد ایرانی-سوری ه شیخ مذکور رفتند ، کار تا جایی بالا کشید که زمزمه هایی از حضور پیکارجویان حماس در جبهه ی مقابل اسد نیز شنیده میشد زمزمه ای که به شدت به واقعیت نزدیک شد و در عملیات القصیر به عینه دیده شد.


حماس دیگر به اصل اخوانی خود بازگشته بود ، اخوان المسلمینی که اکنون میراث دار کشور جمال عبدالناصر بود حماس نیز وقتی دید که حمایت مصر هم مذهب و هم ایدئولوژ خود را دارد ، دیگر چه نیازی به ایران دارد ، ایرانِ در تحریمی که رابطه با آن باعث رنجش خاطر سعودیه را بعنوان یک منبع بی کران مالی برای آنها شده بود .اما بهار مشعل و دوستان خیلی زود به خزان مبدل شد؛اخوان نسخه اش در مصر پیچیده شد و حماس بار دیگر در نسخه ی ژنرال سیسی بعنوان گروهک تروریستی معرفی شد و عربستان دشمن درجه یک اخوان،قطر با تغییر در حکومت دیگر علاقه ای به مسایل منطقه ای نداشت ، اردوغان نیز درگیر مسائل داخلی خود بوده هم اینک حماس تنها تر از همیشه به فکر آینده ی سیاسی خود است .


 برخلاف تمام پیشبینی ها اسد قوی تر از همیشه حاکم بلارقیب دیار شام مانده و ایران با تغییر ریاست جمهوری و ظهور تدبیر و امید در سیاست خارجی و حل مناقشه ی هسته ای با دول غربی تبدیل به یک وزنه ی سیاسی در منطقه شده بوده و  در نقطه ی روبرو جنبش فتح به رهبری محمود عباس بیش از پیش به دیپلماسی در کشورهای قدرتمند مشغول است و فلسطین را از دریچه ی خود به دنیا معرفی میکند، حماس در این وانفسا بدنبال جلب رضایت دوباره ی ایران برآمده ؛ایرانی که دیگر به حماس به عنوان یک دوست با هدف مشترک بدبین شده ، انتقادات از سوریه کاهش یافت و در سازماندهی مهاجرین فلسطینی در یرموک که بخشی از آن به دست داعش افتاده بود به کمک ارتش دولت بشار شتافت ، نماینده اش برای عرض تسلیت به سردار سلیمانی  بمناسبت فوت مادرشان به ایران می اید.در یمن اشتباه سوریه را تکرار نمی کند و گرچه تلویحا از عملیات عاصفه الحزم به فرماندهی سعودی ها حمایت می کند اما همیشه یک راه فرار در بیانیه های منتشر شده می گذارد هرچند که چشمانش را روی کودک کشی عربستانی ها که بی سباهت به کشتار کودکان در غزه توسط صهیونیست هانبود،  بست .


اما ایران میداند که حماس یک متحد تمام عیار نیست متحدی که ایران را یک متحد اجباری می داند و دوست دارد آنرا با اولین پیشنهاد بفروشد، ایران نیز حماس را یکی از اهرم های خود برای نابودی یا حداقل تحت فشار قرار دادن اسرائیل دشمن ایدئولوژیک خود میداند . اما حالا ایران درگیر سوریه است چرا که با از دست رفتن آن عملا محور مقاومت از هم پاشیده میشود و کمتر توجهی به حماس میکند . حماسی که در بزنگاه های منطقه ای ایران را تنها گذاشته و تا حدودی سعی در معرفی خود به عنوان یک محور سنی-اخوانی داشته تا عضویی از محور مقاومت .


حال شاید پاسخ به این سوال که چرا حماس از آرمان خود یعنی آزادسازی کامل سرزمین مادری دست کشیده و به خط سبز 1967 رضایت داده ، آسان تر باشد.


آنها بدنبال حکومت کردن هستند از جنگ ، تحریم،بی توجهی و زندانی بودن در غزه خسته شده اند . دشمنی با اسرائیل بعد از آن اشتباه های منطقه ای دیگر برایشان به صرفه نیست از طرف دیگر رقیب هموطنشان هرروز در زمینه ی دیپلماسی به پیروزی میرسد و از راههایی غیر از راکت پرانی در حال گرفتن حق خود در توافقات گذشته با رژیم اسرائیل است . فلسطین را به عضویت کنوانسیون ژنو در اورده و کشورها اندک اندک در حال قبول کردن فلسطین بعنوان یک کشورمستقل هستند ، همان کشورهایی که حماس را یک گروه تروریستی هم ردیف داعش می دانند، حال سران حماس به این نتیجه رسیده اند که چرا سهمی در تمام این موفقیت نداشته باشند ، چرا زمینه ی فعالیت خود را در کرانه ی باختری گسترش ندهند ؟ 

حماسی که اگر این روال را ادامه دهد دیگر نوار غزه را نخواهد داشت ، چندین سال محاصره ی اقتصادی و جنگ مردم را به نسخه های دیگری سوق داده القاعده و داعش در حال یارگیری از اهالی نوار غزه هستند و تا جایی موفق بودند که حماس برای دفع آنها دست به مبارزه ی مسلحانه زد . توافقاتی هم اگر با فتح برای حکومت داشته توسط اسراییل محکوم شده و عملا راه را برای ورود حماس به کرانه ی باختری ای که کنترل مرزها و امنیت آن بدست اسراییل است بسته بوده . حال با پذیرفتن این حدود مرزها و ورود آن به سند سیاسی خود میخواهد دستی در حکومت داشته باشد سند جدید سیاسی حماس فراخوان صریح برای نابودی اسرائیل را حذف کرده است. در این سند، حماس به طور علنی، ارتباط خود را با گروه اخوان المسلمین نفی می‌کند؛ اقدامی که به نظر می‌رسد برای حفظ ارتباط با مصر و عربستان  باشد. هر چند هنوز اسرائیل  روی خوشی به این سند نشان نداده و ان را فریب حماس دانسته ولی همین چرخش کلامی حماس می تواند مانند فتح آنها را به دوست اسرائیل در آینده تبدیل کند . اگرچه حماس میگوید اسراییل را به رسمیت نمی شناسد اما در صورت همکاری با جنبش فتح شاید این وظیفه را بدوش آنها بگذارد.جنبشی که در اولین سند خود صحبت از ازادسازی سرزمین های اشغالی می کند اکنون دیگر به عصاره ای از سرزمینش راضی است .آنها دیگر نمیخواهند بجنگند آنها میخواهند در قدرت و حاکمیت فلسطین جدید تاثیرگذار باشند و آزادانه در قدس و رام الله و نابلوس فعالیت کنند و  اگر چیزی نصیب فتح میشود در آن سهیم باشند .


این خبر در ایران زیاد جدی گرفته نشده ، شاید منتظر هستند تا حماس توسط اسرائیل پس زده شود تا باز هم اجبارا به آغوش ایران بازگردد ولی خب با این رویکرد ممکن است در یک روندی مشابه پیمان اسلو بصورت مخفیانه شاهد رایزنی حماس و اسرائیل با وساطت جنبش فتح باشیم ، فتحی که تشنه ی دسترسی به آبهای آزاد غزه است. حال باید دید در آینده روند این نرمش ها چگونه می شود آیا حماس در سند جدید خود تجدید نظر میکند و یا روند این سازش ها ادامه خواهد داشت و ایران یکی از محورهای مقاومت را از دست خواهد داد و برای پیدا کردن متحد جهت ادامه ی استراتژی خود که نابودی اسرائیل است باید آینه را بغل کند. 

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار