اصلاح طلبان در دهه ۹۰ باید از تجربه دهه ۷۰ استفاده کنند و نگذارند فضای کشور به سمت ناامیدی پیش رود.
مصطفی داننده- به نظر میرسد فصل رقابتهای درون گروهی اصلاح طلبان کلید خورده است. آنها بعد از حضور موفق در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و ۹۶ و همچنین دو انتخابات مجلس دهم و شورای پنجم، دچار یک اختلاف اساسی شدهاند.
شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان که در سال ۹۲ تشکیل شد علت این اختلاف است. تصمیمات این شورا در بستن فهرست شورای شهر جنجالهای زیادی را ایجاد کرد که تا به امروز ادامه دارد. محسن رهامی، رسول منتجب نیا و احمد حکیمیپور از چهرههای شناخته شده و با تجربه اصلاحات به صورت علنی به تصمیمات شورای عالی اصلاح طلبان به ریاست عارف اعتراض کردند.
محسن رهامی نماینده سابق مجلس در مورد شورای عالی اصلاح طلبان گفته است که روش آنها در فضای سیاسی امروز دیکتاتوری است. احمد حکیمیپور دبیرکل حزب اراده ملت نیز بر این باور است که ماموریت شورای عالی به پایان رسیده است و دیگر وجود چنین شورایی لزومی ندارد.
رسول منتجبنیا، قائم مقام حزب اعتماد ملی نیز با لحنی تند میگوید: «قرار بر این نبود که شورایی به وجود بیاید و جایگزین احزاب شود. قرار نبود بالای سر احزاب، اقا بالاسر باشد و یک نهاد تصمیم گیرنده باشد و احزاب و شخصیتهای اصلاح طلب از آنجا دستور و الهام بگیرند. من این را توهین به اصلاحات و اصلاح طلبان میدانم. این جریان را انحرافی در جریان سیاسی کشور میدانم و این را تحقیر و توهین به فرد فرد اصلاحطلبان میدانم.»
اصلاح طلبان بعد از دوران عزلت نشینی توانستند با استراتژی وحدت به رهبری رییس دولت اصلاحات و آیتالله هاشمی به صحنه سیاسی کشور برگردند و فتح سنگر به سنگر خود را به سرانجام برسانند. به نظر میرسد این فتح سنگر به سنگر بعد از دوران سخت انتخابات سال ۸۸، این باور را به اصلاح طلبان القا کرده است که بعد از این پای به هر انتخاباتی بگذارند. پیروز قطعی خواهند بود.
این تفکر به ویژه بعد از فتح ۳۰ کرسی مجلس و ۲۱ کرسی شورای شهر در پایتخت، رنگ و بوی واقعیتر به خود گرفت. به نظر میرسد تفکر پیروزی مطلق باعث شده است حالا جریانهای موجود در گفتمان اصلاح طلبی به فکر سهم خواهی خود باشند. ماجرای انتخاب شهردار تهران به خوبی حکایت از این معنا دارد.
سهم خواهی میتوان اصلاح طلبان را بازهم به سوی شکست سوق دهد. نباید فراموش کنیم در دهه ۷۰ نیز دولت، مجلس و شورای شهر در اختیار اصلاح طلبان بود. سهمخواهیها و اختلافهای درون گروهی باعث شد مردم از جریان اصلاحات دلسرد شده و با عدم حضور در انتخابات زمینه پیروزی محافظه کاران را در انتخابات فراهم کنند.
مهدی چمران در دور دوم شورای شهر تهران تنها با ۱۹۰ هزار رای به عنوان نفر اول راهی پارلمان پایتخت شد. (این در حالی است که او در این دوره با 600 هزار رای نتوانست به شورای شهر راه پیدا کند و تبدیل به عضو علی البدل این شورا شد. ) ناامیدی مردم از جریان اصلاحات باعث شد آنها تصمیم بگیرند در انتخابات شرکت نکنند و همین امر زمینه پیروزی رقیب را فراهم کرد.
اصلاح طلبان در دهه ۹۰ باید از تجربه دهه ۷۰ استفاده کنند و نگذارند فضای کشور به سمت ناامیدی پیش رود. اختلاف درون جریانی تنها و تنها باعث میشود مردم از گفتمان اصلاح طلبی ناامید شوند. مردم از اصلاح طلبان همچون دوران قبل از انتخابات وحدت میخواهند نه چیز دیگری. اصلاح طلبان باید تلاش کنند اختلافهای خود را در درون جریان اصلاحات حل کنند و اجازه ندهد آتش این اختلافها به جامعه سرایت کند. در این میان رهبران جریان اصلاحات باید هرچه زودتر همچون آبی بر آتش، داستان شورای عالی اصلاح طلبان و مخالفان را حل کنند.
نباید اجازه داد این آتش کوچک به کل ساختمان اصلاح طلبان نفوذ کند و حادثهای همچون فاجعه پلاسکو را رقم بزند. آتشی که باعث شد یکی از قدیمیترین ساختمانهای تهران فرو بریزد.