بارها شده وقتی که شیوه مصرف اطرافیان را دیده ام و با احتیاط و محترمانه در مورد وضعیت آب نکته ای گفته ام این جواب را گرفته ام که: چقدر ساده ای! کدوم کم آبی؟ اینا خودشون آب رو می فروشن بعد به مردم میگن صرفه جویی کنید!
مژگان افروزی*: نوجوان بودم که در اخبار شنیدم ایران چهارده سال بعد با خشکسالی جدی مواجه خواهد شد. از آن زمان بیش از بیست سال گذشته و چند سالی است که بحران آب هر روز جدی تر می شود و بیست سال است که مسولین در مورد کم آبی به شهروندان فقط هشدار می دهند و همه در کنار هم تا جایی که در توان دارند در هدر دادن آب نهایت تلاش خود را به کار می گیرند! نه مردم برای شیوه صحیح مصرف آموزش دیده اند نه مسولین.
در برنامه های صدا و سیما هم که قاعدتاً انتظار می رود یک رسانه فرهنگ ساز باشد، هنوز افرادی خوشحال و بی دغدغه با شلنگ باغچه را آب می دهند. یکی از سکانس های معروف فیلم ها وسریال های ما این است؛ هرکس که دچار یاس فلسفی می شود حتما می رود صورتش را آبی بزند و در حالی که شیر آب باز است یا در آیینه به خود خیره می شود یا در حالی که دستانش را دو طرف سینک صورت شویی گذاشته سرش را پایین انداخته و به پهنای صورت اشک می ریزد. حالا لزوم باز بودن شیر آب در کشاکش این سکانس تکراری چیست هنوز مشخص نشده!
بارها شده وقتی که شیوه مصرف اطرافیان را دیده ام و با احتیاط و محترمانه در مورد وضعیت آب نکته ای گفته ام این جواب را گرفته ام که: چقدر ساده ای! کدوم کم آبی؟ اینا خودشون آب رو می فروشن بعد به مردم میگن صرفه جویی کنید!
پرسشم این است؛ اینها که می گویید دقیقاً یا تقریباً چه کسانی هستند؟ آب می فروشند؟ مثلا چون فروخته می شود نباید صرفه جویی کرد؟ به چه کسانی می فروشند؟ به کشورهایی که مشکل آب ندارند؟ واقعا شما میزان اندک بارندگی را در سالهای اخیر نمی بینید؟
اتلاف انرژی، اتلاف سرمایه، اتلاف عمر، اتلاف منابع به بخشی جدا نشدنی در زندگی ما تبدیل شده است.
محیط زیست برای من سفره ای گسترده به میزبانی طبیعت است. گیاهان، حیوانات، خاک، سنگ، منابع آب و... همه و همه برکاتی هستند که خداوند با بذل و بخشش در اختیار ما قرار داده. همان سفره ای که ما را به خوردن و آشامیدن از آن مهمان کرده و از اسرافش برحذر داشته است.
محیط بانی حرفه ای شریف است. افرادی که از شکستن حتی یک شاخه رنج می کشند و هیچ چیز در طبیعت برایشان بی جان نیست. اما آیا وظیفه حراست از طبیعت تنها بر عهده محیط بانان است یا هر ایرانی برای حفاظت از این گنجینه لازم است که یک محیط بان باشد ولو اینکه هرگز آن لباس را تن نکند و برای این کار حقوقی نگیرد؟
فارغ از این سرتکان دادن ها و افسوس خوردن ها و لایک کردن پُست هایی در خصوص اهمیت آب و آتش گرفتن جنگل و کشتار حیات وحش، واقعاً چند نفر از ما از آینده طبیعت و بلایی که ممکن است قهر آن بر سر کره زمین بیاورد بیمناکیم؟ چند نفر با دغدغه منابع طبیعی بیدار شده و با نگرانی به خواب می رویم؟ چند نفر از ما محیط بانیم؟
سیل در میانه تابستان ترسناک نیست؟ نشانه ای از به هم خوردن نظم طبیعت نیست؟ اینکه جان یک دختر 9 ساله را می گیرد و سایبان هزاران نفر را به مخاطره می اندازه نگران مان نمی کند؟ طبیعت چطور هشدار بدهد که ما نظم آن را به هم زده ایم؟
عدم فرهنگ سازی و مقاومت در مقابل آموختن یا به کار بستن آموخته ها هم از طرف مسولین و هم مردم و عدم مسولیت پذیری در قبال سرزمین، هر روز بر عمق این مخاطرات می افزاید و ترس از آن است که یک روز طبیعت چنان خشمی بگیرد که نه از تاک نشان بماند و نه از تاک نشان!
یادمان باشد همه ما مهمان ناخوشایند را به خانه راه نمی دهیم و از معاشرت با خود محرومش می کنیم و درصورت سماجت با او رفتاری توام با مقاومت و حتی پرخاشگرانه خواهیم داشت. طبیعت همان میزبانی است که اسیر مهمانانی چون ما شده است که بارها نمک خورده و نمکدان شکسته ایم.
بچه که بودیم، اگر دست عروسک مان کنده می شد، یا توپ بازی مان زیر ماشین می رفت گریه می کردیم، چون عروسک مان زشت شده بود و بازی مان نیمه تمام. چون فکر می کردیم درد می کشد. کاش هنوز با همان نگاه به طبیعت نگاه می کردیم و برای مرگ هر درخت، رنج هر جانور و جاندار بند بند دلمان پاره می شد.