امید حلالی : زنجیره و سلسله وقایع و حوادث خوزستان ظرف سال اخیر به گونه ای است که بسیاری از آنان می توانند دستمایه ساختن فیلم هایی مهیج و تراژیک قرار بگیرند. برخی جاها می توان با افراد کمی تا قسمی بد بین همنوایی کرد و حوادث را عمدی خواند که انگیزه ای بزرگ تر پس پشت آن است. برخی را می توان به سهل انگاری عوامل نسبت داد، تعدادی را به رعایت نکردن استانداردهای لازم، برخی به نامعلوم بودن تکلیف جامعه و فعالان عرصه هایش و ...
آتش سوزی های پتروشیمی، حریق پاساژ ها ، انفجار منازل بر اثر نشت گاز، انفجار CNG و جایگاه های گاز، تصادفات همه هفته ای و تقریبا عادی، حملات بی امان بیماری هایی با اسامی عجیب و غریب مانند تب کنگو، ریزگردها و بحران محیط زیستی، گاز گرفتگی، تعداد بالای آمار غریق ها در رودخانه ها و کانال ها، افتادن در چاه فاضلاب، قتل و مرگ و میر بر اثر شلیک گلوله و تیراندازی در عزا و عروسی و انتقام، نزاع های کشدار و طولانی عشایری با خسارات بالا و ... این حادثه تاسف بار آخری هم مبنی بر از هم پاشیدن تور گردشگری در چال کندی و کول خرسون دزفول.
هر چند انسان معاصر را می توان در محاصره و معرض تصادم ها دانست اما باید دقیق شد و علل حوادث را کاوید. در جدی نگرفتن مسئولیت های اجتماعی از جانب دانشگاه ها ، موسسات اجتماعی، رسانه ها و گروه های مردم نهاد و میل آنان به کمایی خودخواسته یا به بازی گرفته نشدن، حوادث یکی پس از دیگری در حوزه عمومی قدرت نمایی می کنند و ما را چاره ای نیست جز تسلیم در برابر آنان.
نماینده محترم مجلس بجای بکار بستن ظرفیت ها و نظارت ها برای خالی نبودن عریضه در مجالس ترحیم کشتگان شرکت می کند یا به نطقی غرا بسنده می کند و خدا بده برکت مسئولین فضای مجازی مدیران و نمایندگان را که هر فریم عکس این چنین یا فایل صوتی را هزاران بار در گروه ها بازنشر کنند.
راستی چقدر با خود اندیشه کرده ایم که این بلیات محصول جامعه بی مطالبه و غیر پیگیر است؟
تا کی باید چوب دور بودن بخشنامه ها و ذهنیت ها را از عینیت موجود بخوریم ؟
از یک سوراخ چند بار باید گزیده شویم ؟
در سلسله حوادث و خاصه حادثه برای 19 گردشگر چال کندی دزفول هر چند «گرما» و تبعات ناشی از آن از قبیل عصبانیت و دلهره و کلافگی و ... یکی از مظنونین اصلی و حاضر در بیشتر صحنه هاست اما در کند و کاو جدی تر به لایه هایی بعد از عوامل و متهمین برمی خوریم. ضعف مفرط سیستم پدافند غیرعامل و سیستم ایمنی کشور و خوزستان، عدم همپوشانی دستگاه های امدادی به شدت رخ نمون است. در این حادثه اخیر اما در پایان بندی برخی گزارش های منتشر شده جملات جالبی آمده است مبنی بر اینکه : «اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خوزستان این تور گردشگری را غیر مجاز خواند»
تامل در این جمله و پیام آن ما را می تواند به استنتاجات جالبی رهنمون شود.
1) ضعف و بی حالی مفرط برخی دستگاه ها که فکر می کنند نیازها و اقتضائات جامعه و افراد آن منتظر صدور مجوزهای وقت گیر آنان باقی می مانند.
2) زبل و زرنگ بودن در عین بی حالی و فرتوتی برای دور کردن توپ در مظان قرار گرفتن از روی دروازه و شوت کردن آن به سویی دیگر که فرضی کمیک است.
3) رفتن جامعه به راه خود و بر اساس نیازهایش
واقعاً مانده ام که آقایان پیش خودشان چه فکر می کنند؟ آیا آنان انتظار دارند مردم در گرمای 60 درجه اخر هفته در آپارتمان های خود بمانند و نیم پز شوند و برای چند ده بار به همان مراکز تفریحی قدیمی مانند پارک مستهلک شهربازی و هکتاری بروند؟ یا آنکه منتشر بمانند و ببینند کدام نورچشمی یا صاحب کفش و عصای آهنی مطابق افسانه ها موفق به گذر از هفت خوان اخذ مجوز می شود تا با ان یفری ارزان و یکروزه برای فرار از گرما و تنوع بخشی به زندگی معمولی و روال روتین داشته باشند؟
درست که سیطره بی چون و چرای گرما وجه غالب زندگی خوزی ها شده اما در این دل تابستان هم هست مناطقی در شمال خوزستان یا در مرزهای استان های همجوار که می تواند گریزگاهی یک روزه باشد با بودجه ای به قدر زیر100 تومان برای هر نفر.
مسئولان ارشدتر خوزستان یا کشور را خاصه در بخش فرهنگ چه سودایی در سر است؟ آیا آنان نمی بینند رخوت و اهمال را که ساختمانی تاریخی و باشکوه و شکیل مانند معین التجار در کرانه کارون و مرکز خوزستان پس از بازسازی و مرمت همچنان معطل و بلا کاربری مانده آن وقت در این شبه کوره مردمان منتظر بمانند تا برای سایر نقاط خوش آب و هوا هم همین متولیان تصمیم بگیرند؟
خیر! مطمئن باشید که در اشتباهید و مردمی که روز تا شب سرشان در گوشی های هوشمند و شبکه های اجتماعی ست معطل شما نمی مانند.
در این فترت و جامعه پر نیاز برای بیرون رفت از خلاصی از گرما کسی می آید و در تلگرام گروهی برای طبیعت گردی می زند و با به اشتراک گذاشتن چند تصویر و اعلام مبلغی قابل قبول و خدماتی هر چند اندک مخاطبان خود را می یابد. قرارها گذاشته می شود برای بیرون زدن و رفتن به دل طبیعت. آنان نیازهای خود را معطل سردرگمی شما نمی گذارند. می روند و هر چند با تبحر اما به دلیل ضعف امکانات ایمنی یا نشناختن مکفی محیط گرفتار می شوند و خانوارهای زیاد و منطقه ای را به دل نگرانی می کشانند.
همین که شما گفتید از ما مجوز ندارند دیگر تمام شد؟ از شما رفع تکلیف گردید؟ مبرا شدید؟ راستی چرا شما را هدف و انگیزه ای نیست برای تطبیق دادن ساختار و سازمان تان با نیازهای جامعه یا اینکه جامعه باید به دنبال شما بیاید؟
اصلاً این تور دارای مجوز از شما نیست؟ قول تان صحیح. دنبال چند تور از این دست فرستاده اید برای دادن مجوز و آموزش؟ یا کمک به اختیار یا اجبار به تجهیز آنان؟
راستی نهادی که در یک بلیت فروشی ساده و گزارش دادن در حساب دخل و خرج می ماند و قادر به ارایه فهرستی از اکتشافات میراثی یا نگهداری آنان در ساختمانی تحت عنوان موزه نیست چه انتظاری داریم؟
وقتی نمی توانند جلوی تخریب محوطه ها را توسط سودجویان را حتا بگیرند به هزار و یک دلیل چرا وظایف شان را مضاعف و سنگین تر کنیم و دست آنان را در جاذبه های طبیعی و محیطی هم باز بگذاریم؟ و سخن به اینجا که رسید واقعاً مصداق دارد این مثل حکمی یا شعر که : «از طلا بودن پشیمان گشته ایم / مرحمت فرموده ما را مس کنید ! »
اما بر همه مسئولان و نخبگان و فعالان و نهادهاست :
نخست شناختن نیازها و خواست جامعه و از طرفی دانستن ظرفیت ها و دست به دست دادن این دو کفه در وجهی تعادلی با حفظ نظارت های قانونی و با فرض راه انداختن کارها و رفع موانع بر راه و نه اشکال تراشی بگونه ای که از امتزاج نیازها و ظرفیت ها در فقدان نظارت و قانون محصولی خلق شود به نام حادثه و فاجعه و از طرفی تقویت سامانه های امدادی و دفاعی و پدافند غیرعامل.
تغییر فاز جامعه و نهادهای آن از ذهنی به عینیت گرا و رئال، از تعللی و توجیهی به هوشمند و پاسخگو ، از خموده به با نشاط و با انگیزه محصول یک اهتمام جمعی و مطالبه گری ست.
در آخر ضمن دعا و اظهار امیدواری به یافته شدن سه مفقود این حادثه اما باید در نظر داشت که «پدیده بوم گردی» به یکی از واقعیت های جامعه در پر کردن اوقات فراغت و به عنوان سفرهایی مفرح و ارزان در جامعه مرح شده است که با گره خوردن آن با شبکه های اجتماعی پدیده ای رو به تزاید است و باید برای استفاده بهینه از این فرصت برنامه ریزی دقیق کرد. این پدیده غیر رسمی در حال فراگیر شدن است و بیشتر از انکه تهدید باشد باری جامعه و شهروندان فرصت است.
در این باره باز هم خواهیم گفت....