شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۷۸۸۲۶
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۶ - ۲۲:۳۳
در سالگرد سفر عفت فتحی بانوی رسانه ای خوزستان
محمد مالي

براي چشم هاي تشنه ديدار علي ميلاسي... صادقانه؛ از همان نقطه آغاز به سوداي "نوشتن و خواندن"، همچنان كه گمانم تا امروز به اين "سخت جاني" خود نبود، هيچ گاه نمي انديشيدم در سوگ خواهري چنان سرزنده، شاداب و سرشار از اميد و يكپارچه انگيزه؛ "وجيزه اي" قلمي كنم. حال آنكه بانوي جنّت مكانِ خلد آشيان "عفت فتحي" براي اين قلم ناچيز و ديگر مردان قبيله قلم خوز در حكم "خواهرانه اي دلسوز"، براي بانوان فعّال در عرصه رسانه "مادرانه اي مهربان" و براي مخاطبان و مردمش يك "دختر كوشنده با زباني برّان" بوده و از اين روست كه عدم او به معناي نيستي و خالي از وجودش بودن نيست.

در همه اين روزهاي بي او گذشته، نبودش پُررنگ و يادش لبريز بود، اين اما خاصيّت انسان بودن و زيست شرافتمندانه است كه هيچ گاه گَرد فراموشي را بر رفتگانِ نيكو خصال نمي نشاند و طرفه اين كه هر چه از هجران اين عزيزان مي گذرد، زمان بر زخم فصل، مرهم نمي گذارد و اين زخم كاري روح بازماندگان را مي خراشد و به پيش مي رود تا مغز استخوان.

از بانو عفت فتحي كه وقتي چهره بشّاش و حيامندش را در ذهن مرور مي كنم چند تصوير ماندگار در ذهن دارم كه مي تواند سوختِ لازمِ پايان اين نوشته باشد. 

داشتن پشتكار و پُر كاري، با انگيزه بودن و اميدواري، دلسوزي و نگراني، سوژه يابي و پيگيري، و در نهايت؛ دردمندي و مساله محوري هر كدام اما از ويژگي هاي بارز و برجسته يك روزنامه نگار حرفه اي به شمار مي رود، در حالي كه اين داشته هاي ارزشمند، يكجا در اين بانوي سفر كرده تجمع داشتند و استمرار حيات اين پديده مي توانست او را به يك الگو در جامعه خبري استان خوزستان مبدل سازد، افسوس او حالا در ميان ما نيست، خروارها خاك در برش گرفته و ترديدي ندارم هنوز اما نگران و دلسوز و پيگير ماست. سنّت بانو فتحي و ميراثي كه بر جاي نهاد اكنون زنده و ماناست، بنابراين او در ميان ماست، او همين جاست، كافي است سري بچرخانيم، قلمي در دست بگيريم، سوژه اي از ميان دردهاي مردم محروم خود بيابيم و بدون مصلحت انديشي، مساله اي را روي تلكس اندازيم و بر صفحه رسانه اي بنشانيم.

او جايي است كه دقت نظر، انصاف و عدالت، حق طلبي و مردم گرايي باشد، او همين جاست؛ كافي است چشم ها را بشوييم و دست ها را بگشاييم تا باران لطف الهي ببارد و ببارد و ببارد. خواهر مهربان ما خود از باران بود، باراني، ناگهان يك روز مقدّر، دلش گرفت، باريد و رفت.

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار