باید یکبار تکلیف خودمان را با مدیریت بحران و مدیران بحرانزا مشخص کنیم! اگر همه این نهادها و سازمانها مسئولیت خود را...
ولیالله شجاعپوریان
زلزلهای اتفاق افتاده است؛ هموطنان زیادی جان خود را از دست دادهاند؛ خسارتهای بیشماری به شهروندان غرب کشور وارد شده است؛ تبعات جانی، روحی، روانی، مالی و... تا سالها و بلکه دههها دامن حادثهدیدگان را میگیرد؛ امنیت روانی و اعتماد شهروندان سایر مناطق به دلیل هراس از وقوع حوادث مشابه و ضعف نهادهای نظارتی و آسیبپذیری کشور در برابر هرگونه بحرانی دستخوش آسیب قرار میگیرد؛ اما با این همه کشته، آسیب و خسارت، کسی در انجام وظایف خود قصور و تقصیری نداشته است؟ دریغ از محاکمه و پاسخگویی یک فرد یا دستگاه.
ویرانههای مسکن مهر چون گواهی روشن بر ضعف دستگاهها و نهادهای حاکمیتی و نظارتی در مناطق زلزلهزده خودنمایی میکند؛ ضعف دستگاههای مرتبط برای مدیریت بحران با وجود همه تلاشها و خدماتی که در این روزها ارائه شده، مشهود و مبرهن است؛ بیمارستان تازهساخت مناطق زلزلهزده که اصولا باید ضدزلزله ساخته شده باشد، دچار خسارتهای شدید شده؛ سازمان مدیریت بحران کشور عملا نقشی در اداره امور مناطق زلزلهزده ندارد و سلبریتیها، ورزشکاران، هنرمندان، اساتید دانشگاه و... به صورت خودجوش و شخصی وارد کار شدهاند که آسیبشناسی این موضوع فرصتی دیگر میطلبد؛ دهیاریها، شهرداریها، فرمانداریها و استانداری مناطق زلزلهزده به صورت کامل در بحران کم آوردهاند و توانایی ارائه خدماتی حسابشده ندارند و کمکهای مردم به صورت فلهای و بدون هیچ برنامه و نظمی میان مردم توزیع میشود.
در چنین شرایطی آیا مردم حق ندارند این پرسش را مطرح کنند که مسئول این حجم از بینظمی، بیبرنامگی، آسیبپذیری، انفعال و ضعف نهادهای حاکمیتی و دستگاههای مسئول و سوءمدیریت بحران در چنین شرایطی کیست؟ آیا با وجود این همه ضعف آشکار و نهان، هیچ مقصری وجود ندارد و نباید یک نفر محاکمه شود؟ یک نفر نباید استعفا بدهد؟ یک نفر نباید پاسخگو باشد؟ آیا از مسئولیت فقط جایگاه و مزایا و حقوقش به مسئولان میرسد و وظیفه آنان به ارائه یک پیام تسلیت و ابراز همدردی تقلیل مییابد؟
آیا مردم حق ندارند بگویند اگر سازمان مدیریت بحران در مواقع بحران کنترل اداره امور را از دست میدهد پس فلسفه تشکیل چنین سازمانی عریض با بودجه و ساختار عریض و طویل چیست؟ اگر جمعیت هلال احمر با همه تلاشها و خدماتش از ارائه خدمات اولیه چون توزیع چادر در همان ساعت اولیه در مناطق زلزلهزده عاجز است، پس فلسفه وجود چنین دستگاهی چیست؟ اگر قرار است همچون همیشه مردم با کمکهای خود به داد زلزلهزدگان برسند، پس به این همه سازمان و دستگاه عریض و طویل اداری، دولتی، حاکمیتی و... چه نیازی است؟
باید یکبار تکلیف خودمان را با مدیریت بحران و مدیران بحرانزا مشخص کنیم! اگر همه این نهادها و سازمانها مسئولیت خود را بهخوبی ایفا کرده بودند که این حجم تلفات برای یک زلزله پیش نمیآمد؛ پس برای امنیت نسلهای آینده و جلوگیری از آلام و دردهایی که به دلیل عدم پاسخگویی و تعارف با مسئولان در سالهای گذشته برای جامعه امروز فراهم شده، از فردای زلزله باید یقه مسئولان را بگیریم و آنها را ملزم به پاسخگویی بدانیم؛ این مطالبه نه سیاسیکاری است نه نادیده گرفتن خدمات تلاشگرانی که این روزها در حال خدمترسانی در مناطق زلزلهزده هستند، بلکه مردم حق دارند وقتی مسئولیت حفاظت از جان، مال و امنیت زندگیشان را به مسئولان تفویض کردهاند و مسئولان هم از مواهب مدیریت و مسئولیت بهرهمند هستند، نقش مطالبهگرانه خود را نیز ایفا کنند. اجازه بدهیم متخلفان محاکمه شوند تا نسلهای آینده شاهد چنین فجایعی نباشند.