شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۸۴۱۹۲
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۶ - ۲۱:۴۹
دکتر حسن دادخواه / استاد دانشگاه شهید چمران اهواز 

شهید علی جمالپور، را به جهت چیرگی اش بر مباحث پیشرفته دانش فلسفه قدیم و جدید، می توان یک اندیشه ورز و خرد ورزی به شمار آورد که کوشش می کند تا به پرسش های برآمده از جستجوی عقلی خود، پاسخی منطقی بیابد. از این رو، نیروی شعور و شناخت در او بالنده و پویا بود. از سوی دیگر، شور و بی تابی و احساس و عاطفه انسانی و الهی در رفتار ایشان، چه بسا نخستین نشانه ای بود که توجه هر تازه آشنا با ایشان را به خود جلب می کرد. بر این پایه می توان آن شهید را آمیخته ای از شور و شناخت دانست که هر یک از این دو نشانه، ضمن آنکه در جایگاه خود، از ارزش و ارج دیگری نمی کاست؛ با دیگری چنان در آمیخته شده بود که جداسازی هر کدام از دیگری، دشوار است.
این دو نشانه، به ویژه در برهه ای که با جنگ و شهادت و احساسات انقلابی همراه شد، در شخصیت ایشان نمود و درخشش بیشتری به خود گرفت.

 وی همزمان با تدریس مباحث ایدئولوژک و فلسفی در دانشگاه و انجمن های دانشجویی و دانش آموزی و حوزوی، به مانند یک رزمنده ساده و یک بسیجی مسجدی، دل در جبهه های نبرد سپرده بود و در فراغ دوستان و یارانی که هر روز به خیل شهیدان می پیوستند؛ بی تابی می کرد.

امروز، پس از گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و آزموده شدن ایده ها و خواسته های نسل دوران انقلاب و پایان یافتن شور و آرام گرفتن غبار جنگ، اگر به پشت سر خویش و راه طی شده، نگاهی نه به نیت رد و نفی بلکه با نیت نقد و اصلاح بیفکنیم و شور و شناخت موجود در شخصیت شهید جمالپور را به نیغ واکاوی بسپاریم، چه پاسخی برای پرسش های زیر می توانیم پیدا کنیم؟ 

1- سرچشمه شور و بی تابی شهید جمالپور، کجاست؟ آیا گفتمان سال های نخستین انقلاب اسلامی توانسته بود این احساس را در او متولد و بالنده و پر توان گرداند؟
2- فروتنی و بی آلایشی و ساده زیستی او برآمده از چه بود؟
3- دلدادگی او به روحانیت و علاقه مندی ایشان به حوزویان، برخاسته از چیست؟
4- اگر او امروز مانند ما زیستی دنیایی و مادی داشت؛ به کدام گرایش سیاسی نزدیکتر بود؟
5- آیا جمالپور در دهه نود، همان جمالپور در دهه هفتاد بود؟

بی گمان پاسخ به پرسش های یادشده نمی تواند قطعی و جزمی باشد بلکه به گمانه و تحلیل نزدیکتر است، چه هیچیک از نزدیکان او نیز نمی توانند تغییرات احتمالی و یا عدم تغییر وی را بطور قطعی و جزمی بیان کنند.

به گمان نگارنده، که سال های هجده تا بیست و چهار سالگی خود را در محیط دانشگاه شهید چمران اهواز و در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه با ایشان گذرانده است؛ حضور شهید جمالپور در جبهه های نبرد نه به انگیزه پیروزی بر دشمن متجاوز و یا همراهی با دوستان و حتا دفاع از مرزهای سرزمینی و لبیک به امام خمینی و رهبر انروز انقلاب بود، بلکه به نوعی پاسخگویی به بی تابی خود در دیدار جمال حق و یافتن گمشده خود و راضی کردن و سیراب کردن عطش و تشنگی احساس جستجو گری خود در هستی بی پایان، بود. این احساس که می توان آن را "عشق خود جوش" نامید، برآمده از همان چیرگی او به مباحث هستی شناسانه با محوریت نقش الله و پروردگار هستی در سراسر آیات و پدیده های مادی بود. از همین روست که شور و شناخت در ایشان چنان در هم آمیخته شده بود که شناخت هر یک، در گرو شناخت دیگری است. 

بر پایه آنچه گفته شد روشن است که گفتمان انقلاب اسلامی در بهترین حالت، فراهم کننده بستر برای تجسم و تبلور این دو ویژگی در ایشان بود و نه سرچشمه و منشا آن و دلدادگی ایشان به حوزه و روحانیت آنروز، از این رو بود که نهاد حوزه و استادان فلسفه و اخلاق در آن، می توانستند ایشان را و راه او را در پیمودن و رسیدن به گمشده هایش، هموار و همراه کنند.

بی آلایشی و فروتنی ایشان، از این رو بود که در فلسفه هستی شناسانه، او به عنوان یک انسانی از این جهان بی پایان، خود را در برابر بزرگی الله و پروردگار، بنده ای کوچک می دانست.

چنین انسانی، بی گمان نمی تواند و نمی خواهد خود را به پایمان کردن حقوق دیگران راضی کند و در فرآیند تصمیم گیری هایی قرار گیرد که به بدحالی و سیاه روزی مردم و میهن منجرگردد. ایشان بر اساس فلسفه هستی شناسانه خود، انسان دوست است و به همه انسان ها بدون در نظر گرفتن رنگ و جنس و مذهب و گرایش سیاسی احترام می گذارد و مورد مشورت قرار می دهد.

بر این پایه، شهید جمالپور اگر امروز در قید حیات مادی بود، در شناخت زمان و زمین و درک اشتباهات خود و تجدید نظر احتمالی در رویکردهایش بی گمان، با خود و دیگران رودرواسی نمی داشت و به راحتی می توانست متناسب با نیازهای عصر خود، نقش آفرینی کند.

امروز، به رغم گرایش و شیفتگی سیاستمداران و مقامات کشوری به کمیت گرایی و به رغم گسترش فضاهای مجازی و شتاب گرفتن چرخه اطلاعات رسانی، نیازمندی جامعه ایرانی به نظریه پردازی و تولید دانش های زیربنایی بویژه در علوم انسانی، همچنان پابرجاست و بیش از گذشته محتاج تربیت تک ستاره هایی هستیم که بتوانند در پیمودن راه دشوار گریز از خرافه های مذهبی و تصحیح تصورات و توهمات آمیخته با قدرت طلبی، نسل جوان را هدایتگر باشند و به هویت گیری و هویت دهی آنان کمک کنند. 

اگر امروز شهید جمالپور در قید حیات مادی بود، شاید از مباحث فلسفی در جهت اصلاح طلبی دینی و پر رنگ کردن دین عقلانی و آموزش و بسط روش های درست کشورداری متناسب با دنیای معاصر، بهره می گرفت.

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار