شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۸۴۸۱۳
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۶

شوشان – کورش کرم پور :

سال 77

همه چیز از قتل محمد مختاری شروع شد.کتاب «تمرین و مدارا»یش را خوانده بودم.پس از قتلش نشریات روشنفکری یکی پس از دیگری به او پرداختند.پشت جلد یکی از همین مجلات ادبی شعری از او چاپ شده بود که خیلی ذهن مرا به خودش مشغول کرد.این شعر با معیارهای پیشینی من از شعر سیاسی یا «شعر متعهد»، همخوانی نداشت.در واقع سنت های سخن روشنفکری چپ ایرانی، در آن نبود.شعری به دور از خشونت کلامی و انقلابی در عین حال آرام، بر محور حقوق شهروندی. عنوان « شعر مدنی » را از همان روز ها با خودم زمزمه کردم.

سال 89

حالا وقتش بود. تصمیم گرفتم که پایان نامه کارشناسی ارشدم، «شعر مدنی» باشد.در فاصله همین سال ها که به دنبال رد پای شعر مدنی در شعر امروز و کلاسیک بودم، به بیتی در شاهنامه برخوردم که ذهن مرا به خودش مشغول کرد.چون با معیارهای پیشین من از مفهوم انقلاب داستان کاوه آهنگر همخوانی نداشت.

سال 96

در بحبوحه اعتراضات اخیر، به دوباره خوانی قیام کاوه علیه ضحاک پرداختم. متوجه رفتاری در ضحاک شدم که با معیار های پیشینی من از دیکتاتوری ضحاک همخوانی نداشت.

انقلاب مدنی کاوه

ضحاک که به دلیل قتل جوانان ایران زمین و خوراندن مغزهایشان به مارهای قدرتش، با اعتراض شدید مردمی رو به رو شده بود، تصمیم می گیرد در بارگاه خود استشهادنامه ای را به تایید حاضرین برساند، دال بر این که او پادشاهی عادل است.

این همان بخشی است که گفتم با معیارهای من از پیشفرض های رفتاری ضحاک دیکتاتور همخوانی نداشت. به عبارت دیگر ضحاک خواستار تجدید عهد و بیعت ملت با خود و حکومتش است.به عبارت امروزی تر خودش را به رای مردم می گذارد که« ضحاک؛ آری یا نه؟ »

کاوه که برای دادخواهی به بارگاه آمده استشهاد نامه را زیرپایش می سپرد و قاطعانه فریاد می زند: نع!

تا اینجای ماجرا ما شاهد یک رفتار مدنی از دیکتاتوری به نام ضحاک هستیم.انتخابات و رای و خود را به قضاوت ملت گذاشتن.اما قواعد بازی های جامعه مدنی این است که پایان  باز دارد و قابل پیش بینی نیست و نمی شود انتخابات را جوری مهندسی کرد که ملت به تو رای بدهد.در واقع آغاز و پایان بازی های اجتماعی و سیاسی در جامعه مدنی از شهروندان آغاز می شود و با شهروندان هم ادامه می یابد و پایانی هم برای آن نمی توان متصور شد.پایانی خارج از اراده سیستماتیک دستگاه حکومت دیکتاتوری.چرا که مخالف خوان ضحاک، یک شهروند است . «شهروند» نسبت به تمام احزاب سیاسی و بنیان حکومت، «دیگری» محسوب می شود.کاوه یک شهروند مستقل است و به گروه اجتماعی خود تعلق دارد نه حزبی سیاسی که در نهایت یک مخالف خوان حکومتی باشد؛ حالا اصلاح طلب یا هر اسم دیگری که بشود روی آن گذاشت.او شهرونداست.مستقل است و دیگری ِ قدرت محسوب می شود.

این شهروند وقتی که به بازار آهنگران می آید، علیه ضحاک فحش و ناسزا نمی گوید.از وابستگان یا مطرودان قدرت هم نیست که با درز اطلاعاتی شروع به افشاگری کند .کاوه روشنگری می کند نه افشاگری.او دلیل قانونی و شرعی برای عدم صلاحیت ضحاک می آورد، آنجا که خطاب به ملت زمانه خود می گوید ای «یزدان پرست ها»، این ضحاک یزدان پرست نیست و از او با عنوان دیو(شر) یاد می کند.

 و اما چرا یزدان پرستی ؟و چرا قانونی و چرا شرعی؟

در «سنت پادشاهی ایرانی»، شاه باید «فرّ شاهی» و «فرّ ایزدی» داشته باشد.

فرّ شاهی، فرّی موروثی بوده و به خونِ شاهی در رگ شاه مرتبط است.اما فرّ ایزدی مربوط به توجه ویژه اهورا مزدا به شاه بوده که در نتیجه رضایت مردم از حاکمیت وی ،در وجودش متبلور می شده است.این «فر» به واسطه رای ونظر موبدان و روحانیون تایید می شده. فرّ ایزدی در صورت ظلم و ستم پادشاه از او زایل می شود و حکومتش نیز به فنا می رسد. به عنوان نمونه جمشیدشاه در نتیجه غرور قدرت، ادعای حکومت در آسمان ها  می کند و فرّ ایزدی در او زایل می شود و شکوهش فرو می ریزد.

با این اوصاف اکنون متوجه دلیل شرعی و قانونی کاوه برای عدم صلاحیت ضحاک می شویم. این شهروند آهنگر روشنگر ، دلایلی قانونی برای انقلاب خود  و برکناری ضحاک می آورد. شاید اگر ضحاک این دلایل را می پذیرفت دیگر از شاهنامه ایران خون نمی چکید. ضحاکی که خود را به رای مردم زمانه می گذارد: ضحاک ؛آری یا نه؟ و مردمی که قاطعانه به ضحاک گفتند : نع!

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار