امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - مرتضی آژند :
اینکه پیدا کردن لاشه هواپیمای
تهران به یاسوج با آن سایز و حجم این همه زمانبرده، نشان میدهد که فرقی نمیکند که
حادثه در دل پایتخت، دریا، کوه و یا هوا اتفاق افتاده باشد، مهم این است که در
هر صورت و در هر شرایط، کاری از دستمان ساخته نیست، مهم این است که با واکنشهایی
که نشان میدهیم همه حوادث را به بحران تبدیل کرده و در همه آنها نهتنها کسی را نجات
ندادیم بلکه نتوانستیم جنازهها را به موقع پیدا و خارج کنیم.
هر سانحهای که در یک سال اخیر
اتفاق افتاده بیشتر از آنچه زورش بوده قربانی گرفت، کسی هم نبود که در مقابل او قد
علم کند، قد علم کردن نه از بابت اینکه مدیریت قبل از حادثه کنند و مثلا هواپیماهای
نو بخرند یا خانهها را ایمن، از بابت اینکه بعد از اتفاق افتادن حادثه هم توانایی
انجام واکنش سریعی را نداشتند.
ماندیم تا آتش خاموش شد و خاکسترهای
پلاسکو را جمع کردیم، ماندیم تا آب، کشتی سانچی را خورد و حوصله کردیم تا پس لرزه های
کرمانشاه همه تلفاتش را گرفت،
پرواز تهران به یاسوج هم که چنین شد، تنها گفتیم که انشاءالله زنده هستند، انشاءالله
در یک نقطه امن منتظرند، بعد هم که گفتیم متاسفیم همه توانمان را گذاشتیم ولی در همان
ساعت های روز اول حادثه فوت شدند.
حق با شماست، همه توانتان را
گذاشتید و در هیچ کدام از حادثه ها کم کاری نکردید، خواستید مدیریت کنید، اما نشد،
چرا نشد؛ چون توان مدیریتی و تجهیزاتی در همین حدی بود که بروز دادید و عمل کردید،
به صحبت های دهن پرکن فلان و بهمان می کنیم که نیست، به عمل کردن در روز عمل است که
همیشه با نمره بسیار بد در آن مردود شدید.
استادم می گفت، در این کشور دو
نوع مدیر وجود دارد که مصیبت هستند، یک عده سرمایه و منابع را حیف می کنند و عده دیگر
میل، کسانی که میل می کنند تعداد کمی دارند و چندان به سیستم ضربه نمیزنند، ممکن است
در هر کشوری هم باشند. مشکل اصلی از کسانی است که سرمایه، منابع و وقت را حیف می کنند،
عده ای که اشتباهی یک منصب و مدیریت را می گیرند و با اولویت بندی های غلط، مدیریت
های ناصحیح همه چیز را بر باد می دهند، در واقع این عده که جمع کثیری از مدیران را
تشکیل می دهند آفت این کشورند و وضع نگران کننده امروز را رقم زدند.
به اطراف نگاه کنید مدیران حیفی
را همه جا می بینیم، کسانی که تنها به لطف رابطه های سیاسی، خونی، قومی و ... بدون
داشتن تخصص و توانایی یک مسئولیت را گرفته و سخن پراکنی می کنند، اگر هم واگذاری مسئولیت
ها به متخصصین و افراد توانمند ولو با رابطه صورت می گرفت که مشکلی نبود، کشور خودشان
بود دوست داشتند که این افراد متخصص آن را اداره کنند، درد این است که امور به افرادی
واگذار می شود که تخصصی ندارند، یک چیز دیگر خوانده است و در جای دیگر امر و نهی می
کند، بماند که کجا و چی خوانده است.
از قول رهبر یوگسلاوی سابق نقل
شده است، که از سرویس امنیتی "ک گ ب" به ما اطلاع دادند که در کابینه شما
یک جاسوس سیا وجود دارد، پس از آن تمام تلفن ها و افراد کابینه را تحت کنترل قرار دادیم
و به نتیجه نرسیدیم، از روسیه خواستیم تا جاسوس را معرفی کند و آنها گفتند که معاون
اول تو جاسوس است.
او می گوید یک روز اسلحه را روی
شقیقه معاون اول گذاشتم که جاسوس هستی و معاون اول اعتراف کرد که هستم، پرسیدم چه جاسوسی
هستی که هیچ ارتباطی از تو کشف نشده؛ گفت جاسوسی من نیازی به ارتباط ندارد، سیا به
من جاسوسی داده تا پست ها را به افراد غیرمتخصص واگذار کنم و این کار را کردم.
رهبر یوگسلاوی میگوید بعد از
این اعتراف به مدیران ارشد نگاهی کردم دیدم همین طور است، طرف دکترای کشاورزی دارد
ولی وزیر نیرو شده یا دیگری که برق خوانده وزیر مسکن است. او از قول معاون اول ادامه
می دهد که تحلیل سیا این بود
که با این روش، انقلاب بدون کودتا و حمله خارجی از درون متلاشی می شود، زیرا با این
روش هم کشور تخریب می گردد و هم ارزش های ملی و ایدئولوژیک تباه می شود.
به هر حال مسلم است که مدیران سفارشی و نابلد باعث شدند تا وضع کشور چنین شود و با پیشگیری نکردن و اجازه تبدیل شدن هر حادثه به بحران، مرگ این همه انسان رقم بخورد، همین ها باعث شدند یک عده هنوز منتظر برگرداندن جنازه های عزیزانشان از کف دریا و دل کوه باشند، یا مادری که از زلزله کرمانشاه جان سالم به در برده به خاطر شرایط اسف بارش بگوید کاش در جنگ مرده بودیم.