حمید آل حمودی / فیلمساز
جناب آقای سید عباس صالحی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران
ضمن عرض سلام و خیر مقدم
بعنوان یک فیلمساز خوزستانی با شما سخن میگویم هم در ساحت وزیر فرهنگ و هنر و هم در کسوت نماینده دولت تدبیر و امید.
بدو کلام در محضر شما برخود واجب می بینم از دکتر جوروند سکان دار فهیم و عملگرای فرهنگ و هنر استان و یار دیرینه ی فرهنگ و هنر جناب آقای چنانی که درمقاطع بحرانی با عقلانیت، درایت و سعه صدر امور را رتق و فتق می کند، خاصه در مورد اخیر فیلم لاتاری که هم از جانب دوستان و هم از جانب مغرضین مورد قضاوت های غیر منصفانه ای قرار گرفت، اما سینه ی فراخ ایشان رازدار خیلی از درد و دل هاست... برای هر دوی این بزرگواران آرزوی سلامتی دارم.
به باور بنده قانونی ترین و رسمی ترین نهاد برای تولیت فرهنگ و هنر این کشور همانا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است اما عملا چند ده نهاد موازی هستند که هر کدام با مانیفست خاص خود و البته با بودجه های نجومی، بطور جزیره ای در حال فعالیت هستند. خوزستان از این منظر متشتت ترین و مبهم ترین سیاست های فرهنگی هنری را شاهد است.
بواقع استان ما متشکل از مجمع الجزایر و مناطق فرهنگی موازی و متقاطع است: منطقه آزاد، منطقه قرنطینه، منطقه مین گذاری شده و مناطق نامرئی ، غیر قابل نفوذ و منطقه ی وابسته!!
همه ی اینها اوضاعی را در حوزه فرهنگ پدید آورده اند که بنده آنرا تجزیه ی فرهنگی استان نامگذاری می کنم. تجزیه ی فرهنگی ای که مفهوم وحدت را در همه ی ساحت هایش خدشه دار، و روند اثر بخشی فرهنگی را با موانع جدی مواجه کرده است. باور کنیم فرهنگ و هنر استان فقط با حضور یک مدیرکل پای کار، پویا نمیشود، بلکه با مشارکت و همدلی علمی و حرفه ای سایر مدیران فرهنگی استان میتواند به بالنده گی و اثر بخشی برسد.
مقام معظم رهبری عبارت کوتاه و عمیقی دارند: "همه چیز ذیل فرهنگ است." لاکن شوربختانه در تفکر برخی مدیران فرهنگی استان خوزستان فرهنگ بمثابه ی یک حوزه ی ضمیمه ای و پیوستی برای پروژه های سازمانی تلقی گردیده و عملا ابزاری ست برای بیلان سازی! و بدیهی ست که در چنین فضایی پیش نماز یک اداره ی کل با تاسیس موسسه فرهنگی هنری بودجه و رانت های فرهنگی را در قبال تحویل کارهای بی خاصیت و فرمایشی، می بلعد!! و لذا متخصصین این حوزه بیکار و بی اثر گوشه نشین می شوند.
در این باب وزارت ارشاد اگر چه به برخی از مناطق مزبور دسترسی ندارد اما می تواند تدابیری قانونی بیندیشد تا از حدت و شدت این پنهان کاری ها و موازی کاری های بودجه سوزِ بی حاصلِ فرهنگی هنری بکاهد.
در این خصوص بنده ایده هایی دارم که در صورت تمایل متعاقبا تقدیم می کنم. یکی از این ایده ها که اخیرا منتشر کردم تشکیل هیئت منصفه ی فرهنگی اقوام استان با ماهیتی نخبه محور و مردمی است. این هیئت منصفه وظیفه اش پیشگیری از هر گونه تبعیض و سعی و خطاهای فرهنگی هنری هزینه بر و چالش برانگیز احتمالی و صیانت و هم سو سازی اقوام در ساز و کار تولیدات فرهنگی هنری استان است. و ناگفته پیداست زمانی این هیئت منصفه میتواند کارکرد داشته باشد که برای رای و نظرش وجاهت و ضمانت اجرا تعریف گردد.
اما در باب انجمن سینمای جوان خوزستان که بنده 31 سال است عضو فعال و دلبسته ی این انجمن هستم و آنرا خانه ی خود می دانم. همانگونه که مطلع اید عرصه ی هنرهفتم، از همه هنرها بهره می گیرد و برای تولید و نمایش آثار نیاز به یک مجموعه ای از عوامل متخصص و امکانات گسترده دارد و بر خلاف هنرهای دیگر که برای تولید و عرضه هنرشان به نسبت سینما، به لجستیک کمتری محتاجند، سینما عملا نمی تواند بدون حمایت مالی و معنوی به حیات خود ادامه دهد.
قطعا حضرتعالی اشراف دارید که انجمن سینمای جوان خوزستان در حال حاضر حدود 25 هزار عضو رسمی و غیر رسمی فعال دارد و می تواند ظرفیتش را در کمیت جذب هنرجو و در کیفیت آموزش و تولید فیلم و عکس بالا ببرد و متعاقب آن در فرهنگ سازی و وحدت بخشی اجتماعی و جلوگیری از انتشار یاس در این استان مرزی و متاسفانه امنیتی، نقش آفرینی کلیدی داشته باشد.
اینجانب به جریان امید و انفتاح اعتقاد دارم و باورم این است که با تشدید سیاست های انقباضی و تفکر انسدادی نمی توان از فرهنگ و هنر انتظار تولید جریان اجتماعی سازنده و امید بخش را داشت.
اگر رهبر فرزانه ی انقلاب با بصیرت خویش ابراز نگرانی از تبلیغات فرهنگی دشمنان این ملت میکنند، نیک واقفند که آنان با ایجاد شک و تردید نسبت به آرمانهای انقلاب، قلب جوانانمان را نشانه رفته اند و در صددند تا با ترویج تشیع انگلیسی هویت انقلابی و حسینی (ع) مان را [نرم،نرم] منقلب کنند. اگر ما برنامه ریزی دقیق فرهنگی نکنیم، نمیتوانیم در مصاف با هجمه ی پر رنگ و لعاب آنان موفق باشیم.
و در این میان نکته ی مهم اینست که در برنامه ریزی فرهنگی باید از سانترالیزم فرهنگی حاکم فاصله بگیریم و با اعتماد متقابل به همه ی نیروهای بومی اجازه بدهیم تا متناسب با نیازهای بومی، در ترسیم چشم انداز فرهنگی هنری استان مشارکت کنند. و بپرهیزیم از اینکه یک نسخه ی فرهنگی واحد را برای شمال و جنوب کشور تجویز کنیم و انتظار نتیجه ای یکسان را داشته باشیم. بگذارید قرارگاه فرهنگی مد نظرتان سیال باشد تا در ظرف هر اقلیمی شکل کارآمد خودش را برای آن اقلیم، پیداکند.
ما اکنون در سینمای جوان خوزستان با حداقل ظرفیت و کمترین امکانات ممکن، فقط تلاش می کنیم که چراغ انجمن با عشق و ایمان روشن بماند. انجمنی که در دهه طلائی شصت، علی رغم محدودیت های دوران جنگ تحمیلی، سردمدار تولید وافتخار آفرین ترین انجمن در جشنواره های فیلم های کوتاه کشور بود، امروز در یک تابلو نئون خلاصه شده است.
جناب آقای سید عباس صالحی! لطفا این آخر کلام را واژه به واژه بنوشید!
خوزستان امروز مثل آن ژنرال پیری است که هر روز چمدان چوبی قدیمیش را باز می کند و مدال های زنگار گرفته اش را غبار روبی می کند:
مدال پایتخت کتاب بودن را، مدال دروازه تشیع بودن را، مدال اولین در تولید نفت و گاز و انرژی کشور را، مدال اولین در تولید محصولات استراتژیک کشاورزی را، مدال اولین استان مهاجر پذیر را، مدال اولین نشانه های تمدن بشری را، مدال پیشانی جنگ تحمیلی بودن را، مدال داشتن بیشترین شهید مدافع حرم را و مدال طلائی شهید مظلوم سرلشکر علی هاشمی را ....
با این مدال ها در یک نوستالژی خوش به کما رفتیم تا مدالهای نکبت بار اکنون مان را نبینیم: مدال بحرانی ترین وضعیت محیط زیست و ریزگردهای نفس گیر را، مدال آلاینده های نفتی و صنعتی را، مدال خشک شدن تالاب هایمان را، مدال مرگ هزاران نفراز نخل هایمان را ، مدال اولین در مهاجر فرستی را، مدال اولین در بیکاری را، مدال اولین در حاشیه نشینی و بزه های اجتماعی و فرآوان مدالهای نکبت بار دیگر را ......
جناب آقای صالحی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت تدبیر و امید
لطفا برای ما وقت بگذارید و در جلسات هیئت دولت از ما و دردمندی مان حرف بزنید ....
بگوئید ما خسته شده ایم از اینکه عمری نقش "باکسر" اسب بارکش قلعه ی حیوانات جورج اروول را ایفا کرده ایم!!
اینها را بگویید، اما نه درِ گوشی، که با صدایی بلند و رسا: به بلندای نام خوزستان.
در آستانه ی بهاری دیگر ... اگرباشد!