لفته منصوری
من سریال پایتخت را دوست دارم. حتی امسال که در تعطیلات نوروزی به زیارت عتبات عالیات مشرف شدیم، به پسرم مهدی گفتم که آن را برای من ضبط کند تا قسمتهای اولش را از دست ندهم.
نمادهای دین ورزی و هویت دینی در پایتخت فراوان است؛ مانند جامعهی ایرانی که این نمادها را در خود، بر خود و برای خود دارد.
بابا پنجعلی علاوه بر «نهار نخردمه»، «عباس معصومیه؟»، «بخابونم تو دهنت»، «زنته؟»، «لیلایه؟»؛ «الکی میگه»! البته الکی گفتنِ بابا پنجعلی به همهی حرفهای دوروبر خودش را باید جدی بگیریم، چون نمادی از بیاعتمادی در جامعهی ایرانی است. بیاعتمادی، از شکست برجام و حملهی آمریکا و اسرائیل به ایران، افت قیمت نفت پایه وست تگزاس اینترمدیت آمریکا، خشکسالی، کاهش ارزش پول ملی، ورشکستگی فولاد و تورم و بیکاری؛ مهیبتر و مصیبتبارتر است!
اما بابا پنجعلی نماز میخواند؛ هنگام سقوط بالن در دریا برای بستگانش فاتحه میفرستد؛ هنگام تشنگی و نوشیدن آب بر حسین شهید سلام میکند و در سریالهای قبلی آرزوی رفتن به مشهد داشت. نقی، هما، سارا، نیکا، ارسطو، فهیمه و دیگران همه نماز میخوانند. هنگام، تصادف شاسیبلند ارسطو، سقوط بالن و تیراندازی زن داعشی، توسل به حضرت ابوالفضل العباس و حضرت موسی بن جعفر علیهمالسلام که بابالحوائج هستند؛ از زبان همه شنیده میشود.
اما دین ورزی در پایتخت بر اساس رسالهی عملیه مراجع تقلید نیست. دینداری در پایتخت ملتزمانه و مقیدانه نیست. عمل دینی در پایتخت در چارچوب ایدئولوژی رسمی و نسخهی حوزههای علمیه که در شبکههای صداوسیما، نماز جمعهها و مساجد تبلیغ و ترویج میشود، نیست. انگار دین ورزی در پایتخت بیشتر برحسب نیازهای شخصی و دلبخواهانه است. هنگام احساس خطر مانند سقوط بالن، دین ورزی غلیظ میشود و درجاهای دیگر آن بخش از شریعت که با ریتم زندگی و روابط گرم اجتماعی درآمیخته میشود، آرام و لطیف میگردد.
نقیِ مغرورِ هد فامیل، مرتب چاخان و دروغ گفته و انا الحق میزند. بهتاش جوان امروزیِ جاهطلب، دزدانهِ عاشق مُبینا شده، سیگار میکشد و با همدستی رحمان و رحیم که خواننده و موزیسین هستند، 15000 دلارِ ارسطو را میدزدند. عشق زمینی ارسطو، فهیمه، رحمت و بهتاش برخلاف ایدئولوژی رسمی مجاز شمرده میشود. نیکا، نیم ساعت مینشیند برگهی تقلب برای امتحان عربی مینویسد. تقی و برخی از اهالی علیآباد و محترمین راستهی بازار بوتیک ارسطو، فس فس میکنند. همه باهم میرقصند و مرز خطرناک «حرکتهای موزون» ایدئولوژی رسمی را درمینوردند.
هویتهای فردی، فکری، جنسیتی، نسلی، قومی، ملی و سبک زندگی در پایتخت و جامعهی ایرانی رشد کرده و هویت دینی را سخت منعطف ساخته است. زیرپوست جامعهی ایرانی هویتهای غیردینی تکثیرشده است. در جامعهی امروزی همه «قائلِ به دین» هستند، اما لزوماً «عاملِ به دین» نیستند. دین ورزی اقتضایی وجهی از دینداری «بیشکل» است که در پایتخت و جامعهی امروزی ما رواج یافته است.