دکتر حسن دادخواه
تاریخ معاصر ایران شاهد جلوه هایی از حضور مردم در سپهر سیاست و در فرآیندهای سرنوشت ساز بوده است. بی گمان، بسترها و انگیزه ها و اهداف هر کدام از این حضورها، بسی متفاوت از دیگری است و بررسی و تحلیل هر یک، نیازمند مطالعه اسناد و واکاوی رخدادهای مربوط به آن است. عمق و گستره و سمت و سو و سطح خواسته ها و مطالبات مردم و جایگاه تاریخی هر یک از آن حوادث نیز متفاوت و متغیر است.
با وجود همه تغایرها و تفاوت ها، مطالعه و بازخوانی هر یک از آن رخدادها، می تواند به عنوان درس و پند و عبرت مورد بهره برداری مردم و مسئولان کشوری و مقامات عالی نظام جمهوری اسلامی قرار گیرد تا در شیوه حکمرانی از آن درس ها و پندها، به سود منافع ملی و مصالح عمومی هر چه بهتر و بیشتر استفاده کنند.
حوادث منتهی به پانزدهم خرداد سال ۱۳۴۲ گر چه از دامنه و گستره و ژرفای اجتماعی و بازتاب خبری فوق العاده ای در آن برهه برخوردار نبود و نشد ولی به جهت آنکه در پیشاپیش آن، یک روحانی و مدرس حوزوی قرار داشت که در دهه های پس از آن، ایشان در شخصیت بی مانندی چون حضرت امام خمینی ظاهر گشتند و رهبری انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ را در دست داشتند، از این رو، حوادث پانزدهم خرداد بیش از دیگر حوادث همگن و هم وزن خود، مورد توجه همگان قرار گرفته است.
اینکه آن حوادث را نهضت یا قیام یا اعتراض یا نارضایتی بدانیم یا هر نام دیگری بر آن بگذاریم، از ارزش تاریخی و از فواید امروزین آن برای ما، نمی کاهد.
به هر حال، مجموعه نارضایتی های مردم و ناپختگی های حکومت و ناشنوایی آن، دست به دست داد و انقلاب بزرگ و فراگیر سال ۱۳۵۷ موجبات نیستی و برچیده شدن یک نظام و سیستم حکومتی را در کوتاه ترین زمان ممکن فراهم آورد.
اگر بخواهیم اسباب و زمینه های پدیدار شدن حرکت پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ را در گزاره هایی کوتاه گردآوریم شاید موارد زیر گویا باشد:
۱_ ورود جامعه ایران از شکل نسبتا سنتی و بسته به جامعه ای نسبتا باز و مترقی و متنوع شدن مطالبات مردم.
۲_ بهبودی نسبی وضع معیشتی طبقه متوسط و اقتصاد عمومی جامعه از رهگذر فروش نفت و بالارفتن قیمت جهانی آن که می توانست موجبات استقلال رژیم سلطنت از کشورهای قدرتمند را فراهم کند.
۳_ نبودن امکان حضور واقعی مردم و نخبگان در تصمیم سازی ها و چیرگی خواست و نظر سلطنت و شاه بر ارکان و رده های پایین دستی.
۴_ اتکای و وابستگی سلطنت و شاه به کشورهای مترقی و درباریان و بی توجهی به نقد و نظرهای نخبگان داخلی.
دو بند اثباتی یک و دو و دو بند نفی ای سه و چهار، در کنار هم، وضع ناپایدار و شکننده ای را برای رژیم سلطنت فراهم آورده بود آنچنان که دستگاه های امنیتی کشور از پیش بینی بروز واکنش و نارضایتی عمومی از سوی مردم، درمانده بودند.
امروز بیش از نیم سده از سال ۱۳۴۲ می گذرد و جامعه جهانی و از جمله جامعه ایران از هر لحاظ و جنبه دستخوش دگرگونی ها، تغییرات و تحولات شگرف و تولد و تربیت نسل هایی کاملا متفاوت از گذشته، شده است. جوامع مدرن امروز و ارتباطات بی منازعه مردم جهان با یکدیگر، سطح خواسته ها بلکه الگوهای زیست و از همه مهمتر تلقی های فلسفی و ایمانی مردم را هم متحول کرده است.
در این شرایط تازه و پیچیده، لزوم و ضرورت نرمخویی حاکمان در قبال خواسته های عمومی و بالارفتن آستانه تحمل و تقویت قدرت شنوایی نزد آنان، شرط لازم و بقای دولت ها و حکومت ها شده است.
عبرت و درس آموزی امروزی ما از حوادث پانزدهم خرداد ۱۳۴۲، احترام به رای مردم و لحاظ کردن زیست آبرومندانه آنان و ترجیح منافع ایران و گوش سپردن به نقد و نظرهای نخبگان داخلی است.