شوشان_عبدالرحمن نیک سرشت
فوتبال ایران، اشتیاق هر سرمربی را برای هدایت تیم ملی آن برمی انگیزد. زیرا، دارای استعدادها و جاذبه های فراوانی به شرح زیر است.
۱-وجود تنوع بازیکن در تیپیک بدنی و تکنیک بازی، در آن موج می زند. مثلا، در جنوب کشور(خوزستان، بوشهر، هرمزگان و ...) ما بازیکنانی با تیپیک تکنیکی چون آمریکای جنوبی و لاتین( برزیل، آراژنتین، اروگوئه و ....) داشته و همینطور در فلات مرکزی، تهران، و شمال کشور، بازیکنانی با تیپیک تاکتیک پذیری فوق العاده ای چون بازیکنان اروپایی(آلمان، فرانسه، ایتالیا، کرواسی، لهستان و ....) وجود دارد و نیز در مناطقی چون آذربایجان، کردستان، ایلام و لرستان بازیکنانی با تیپیک قدرتی همچون تیم های ملی روسیه، آفریقای جنوبی نیجریه و .... وجود دارد و همچنین در استان هایی چون خراسان، سیستان و بلوچستان بازیکنان سرعتی و ریز نقشی به مانند کشورهای شرق آسیا (ژاپن، چین، کره و ....)داریم.
۲-فدراسیون فوتبال ایران فارغ از دسته بندی های سیاسی و رانتی، دارای ساختاری مدرن و روزآمدی است که می شود در آن برنامه ریزی نمود تا بتوانند از همه ی ظرفیت های موجود فوتبال ایران بهره برداری نمایند. در حقیقت فدراسیون ایران این پتانسیل را دارد که با مدد دانش مدرن، به شکل تخصصی فوتبال ایران را دپارتمانی مدیریت کند و صاحبنطران و بهترین های ما را در این رشته ی ورزشی در سازمان فوتبال خود جای دهد.
کارلوس کیروش، تنها سرمربی متخلقی بود که به وجود این سرمایه های اجتماعی در فوتبال ایران پی برد و با رفتار و کردار خود توانست کلاس فوتبال ایران را ارتقاء بخشد و مهمتر این که در حل معماهای بزرگ فوتبال ایران گام موثری بردارد با وجود این که وی با تناقضات فوتبال ایران دست و پنجه نرم می کرد و در عین حال مواردی را هم نتوانست با توجه به بضاعت فوتبال ایران به رشد حداکثری برسند.
آری، بعضی از ضعف های کیروش، برمی گردد به عدم زمانبندهای دقیق در مورد برنامه ریزی های منسجم از حیث تقویت تاکتیکی که به بهای ضربه زدن به نقاط قوت و غنای تکنتیکی فوتبال ما منجر نشود.
برای مثال، وقتی کیروش تمام قوای تکنیکی و برجستگی های متنوع بازیکنان تیم ملی ایران را، در خدمت شیوه ی تاکتیک دفاعی آبرومندانه ی خود در می آورد، تا شطرنجی از گروه مربوطه صعود کند، یعنی؛ دقیقا، همان چیزی که ما آن را در دو جام جهانی ملاحظه نمودیم. بدرستی که دیگر استمرار این شیوه ی تاکتیکی صلاح نیست که استمرار یابد، هرچند آن تلاشهای مثبت و دستاوردهای تجربی حداقلی قابل ارج نهادن باشند زیرا، آن تاکتیک نتوانست ما را در عین شایستگی به اهداف نهایی خود برساند.
برای بهتر روشن شدن منطور نگارنده، اشاره می شود به نبرد تیم ملی اسپانیا و پرتغال، در مصاف با ایران در جام ۲۰۱۸، که آن دو تیم به هیچوجه از حیث تاکتیکی بر تیم ایران برتری نداشته و صرفا از طریق تکنیک فردی بازیکنان خود توانستند در برابر ما به نتیجه ی مطلوب خود برسند زیرا، مهاجمان آن دو تیم مثل طارمی، آزمون و کریم انصاری فر مجبور نبودند ۸۰ متر طول زمین را در هر رفت و برگشت بپیمایند تا در خدمت تاکتیک دفاعی تیمی باشند و مصاف برآن وظیفه ی گلزنی را هم به عهده داشته باشند.
آری، دومین ضعف تاکتیک تیم داری کیروش، ضعف تیمی ما در بازهای ترکیبی و بازی سازی های مفید در سه منطقه میدان بوده که از ترس فضا دادن به حریف مجبور به بازی مستیقیم یا یارگیری های فشرده می شدیم.
اکنون به شرط عقل برای ارتقای جایگاه و سطح فوتبال ایران، فدراسیون باید در عصر پسا کیروش بتواند به گونه ای برنامه ریزی کند که به طور علمی تناسبی بین ظرفیت ها و سازماندهی های علمی سازمان فوتبال به شرحی که در بیان ضعف های کارلوس کیروش بیان شد عمل نماید.