شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۹۰۲۶۰
تاریخ انتشار: ۲۳ تير ۱۳۹۷ - ۱۸:۰۱
مصطفی نظاری

(1) صلات ظهر تابستان، دماسنج ماشین مدل 95 که کولرش در بهترین حالت، باد داغ بیرون می دهد، درجه 72 را زیبنده مانیتور سوخته از فرت گرما در هوای جهنمی اهواز به معرض اکران می گذارد و به زور آفتاب گیر، برچسب دودی، پرده و صدها چیز دیگر کمی جرأت می کنی فرمان را نوازش کنی، اما در همین آتشبار جهنمی، آنطرف چهار راه دقیقا جایی که بخار روی آسفالت را به وضوح می بینی که هم قد و قواره کودکی شده که برای خورده های جیبت شیشه ماشین را تمیز می کند! هوا آنقدر گرم است که زورت می گیرد لای شیشه را کمی پایین دهی تا هزاری مچاله شده ای که از جیبت بیرون آورده ای نثار لبخند کودک کنی. وای که این گرما چقدر پوست کودک را سوزانده اما شاید گریزی نباشد.

(2) وقتی از تراژدی غمبار لنز دوربین عکاس خوزستانی، عکس یکی از مادران این شهر که دست در زباله دان های بد قواره شهرداری می کند و تا کمر در کیسه های هزار رنگ خم می شود، ثبت شد به حال مادر فکر می کنی، که عرق شرم او شاید کمتر از عرق روزهای 70 درجه ای اهواز نباشد. کسی چه می داند لحظه ای که در مرکز شهر با تردد بالای آدم های بی تفاوت، شروع به کسب روزی از سطل زباله می کرد به چه می اندیشید؟ باز هم از این صحنه دلت به درد می آید اما شاید گریزی نباشد.

(3) وقتی 40 سال پس از انقلاب اسلامی می بینی که در سرزمین آب و آفتاب جهت دریافت یک دبه 20 لیتری آب برای مصرف روزانه صفی به اندازه خریداران آخرین مدل گوشی آیفون که شاید پول دو ماه زندگی، خوراک، قبوض، هزینه های جاری و ... تشکیل شده است دلت به درد می آید، دلت به درد می آید که کسانی هستند که نان ندارند و کسانی دیگر برای خرید گوشی با قیمت چند میلیونی صف می گیرند! اما شاید گریزی نباشد.

(4) آنسوتر اما در 15 کیلومتری همین صف دبه های آب، و نجیب مردمانی که مثل همیشه با کمبودها ساختند عده ای در منطقه آزاد اروند فاکتور نهارشان 600 هزار تومان می شود! که شاید نه در اعیان ترین نقطه کلانشهر، نه در خوزستان، بلکه در پایتخت نیز چنین مبلغی خیلی تعجب برانگیز و قابل تامل باشد. چه نهاری است که هزینه 600 هزار تومانی را زیبنده خود می داند و این کجای شعار های عدالت انقلاب جای دارد؟ راستی اگر قرار بود این فاکتور نه از دریچه مالی و ذیحسابی منطقه آزاد اروند بلکه از عابر بانک مبارک آقای «ایکس» پرداخت گردد تاس او چگونه و با کدام عدد به زمین می افتاد؟

(5) وقتی یکی از هزینه های جاری و قابل توجه سازمان ها تهیه بلیط هفتگی اهواز - مهرآباد و بلعکس برای مدیران پروازی است که خوشایندشان نیست اهل منزل و آقا زاده هایشان را در این کمبود امکانات آورده و پایتخت نشینی را ترجیح می دهند! آنها که ادعای خدمت گذاری و علاقه شان به خوزستان گوش فلک را کَر می کند. و زیر بار کمبودهای خوزستان نمی روند! سریالی هزار قسمت از پارادوکس هایی است که فقط نشان دهنده انحراف عمیق از شعارهای انقلاب را است و ذهن هر ایرانی را پر از تاسف می کند.

به راستی که با کدام چرتکه می توان این فقر عدالت را جمع و ضرب کرد؟ با کدام معیار می توان نادیده گرفتن جفایی که در حق مردم شده را اندازه گیری کرد؟

چگونه سهم عده ای از مردم سفره رنگین است و عده ای دیگر، تکه ای نان خشک و به عده ای دیگر پس مانده های سفره هم نمی رسد؟
سهم ما از سفره انقلاب چیست؟ قرار بود مستضعفان پیش قراولان نشستن بر سفره انقلاب باشند. قرار بود همه چیز عادلانه باشد. قرار بود انقلاب اسلامی در عمل عدل علی را تا حد امکان اجرا کند. 

قسم به دستان به دعا نشسته مادری که منتظر ارز دولتی برای خرید داروی کودک بیمار خود، دست از امید نمی کشد، و قسم به چشمان خون آلود فرزند همین سرزمین که لُنگ در دست منتظر قرمز شدن چراغ است و قسم به گوشه چادر مادر این سرزمین که پس از خم شدن در اعماق زباله ها لکه ای آلوده نشده است (!) راه را آنقدر اشتباه آمده ایم که در انحراف و سرگیجه این همه پارادوکس گم شده ایم.

ای کاش به حرمت همه قسم های شریف بالا سهم ما از سفره انقلاب 2 مثقال عدالت بود. همین!
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار