شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۹۲۳۱۷
تاریخ انتشار: ۰۲ آبان ۱۳۹۷ - ۱۷:۴۹
نگاهی به نمایش "صحنه هایی از زندگی پدرم"
یکی از تلخ ترین دیالوگ های این نمایش، عشق زن نسبت شوهر و نفرت شوهر از آنچه قضای روزگار بر سرش آورده ، این موضوع نشانگر بحران در اجتماعی است که مرد خانواده برای کسب روزی حلال و حل مشکلاتش باید در مقابل صاحب کار و... سرخم کند، این برای یک جامعه اسلامی فاجعه بزرگی است که غرور مردانِ آن برای لقمه ای نان و فائق آمدن بر مشکلات زیر پا گذاشته می شود.

شوشان - حسن دهقانی :

شناسنامه :

نمایش: صحنه هایی از زندگی پدرم

نویسنده: مهدی میرباقری

کارگردان: فواد عباسی

بازیگران:  پیمان طالبی ، محمد پرتوافکن، فواد عباسی، مرتضی ملک‌پور، مهدی ربانی، دنیا براجعی، پری اسکندری، مهسا بیات،

عوامل: طراح صحنه(فواد عباسی)، بازیگردان(محمد پرتوافکن)، مدیر صحنه(مهسا بیات)، گریم(دنیا براجعی)، موسیقی(امین افروز) ، نورپرداز(ایمان نخلستانی)، عکاس(محمد مشعلی)

درباره گروه تئاتر" همسایه ها"

همه چیز با بیضایی آغاز شد و متن "چهار صندوق" اش و جوانی بیست و یک ساله به نام احمد شمیلی که پیگیر اجرای این اثر نماد گرایانه تاریخی  با تمام مصائب اش بود، که در نهایت در اسفند ماه سال 83  به روی صحنه رفت و این آغازی بود برای گروهی که سالها بعد "همسایه ها" نام گرفت.

اثر دوم این گروه ، متن "زیباترین دشمن"  بود با اقتباسی آزاد از آثار احمد محمود که پس از یک سال تمرین مجوز اجرا نگرفت و به خاطرات گروه اجرایی اش پیوست.

حدود دوسال پس از آنکه "زیباترین دشمن" اجازه  اجرا نگرفت فواد عباسی بازیگر نقش قاضی ِنمایش زيباترين دشمن دست به کارگردانی ِ متنی از  علیرضا نادری ، به نام "سعادت لرزان و مردمان تیره روز" ، زد که این اثر نهایتاً به صحنه رسید .

پس از اجرای "سعادت لرزان" ، فرد دیگری از گروه -  محمد پرتوافکن -  به کمک گروهی که اکنون گسترده تر شده بود آماده اجرای ملودی" شهر بارانی" ، نوشته اکبر رادی شدند و پس از رد شدن از مشکلات همیشگی، کار به صحنه رسید و یکی از نکات مهم این اجرا رفتن به تهران و دیدار با حمیده بانو عنقا همسر اکبر رادی و همچنین دریافت سه تقدیر نامه بازیگری مرد برای عزیز زنگنه و بازیگری زن برای پروین بحری و کارگردانی برای محمد پرتوافکن شد.

پس از آن، در بهمن 94 گروه "همسایه ها" به کارگردانی مجدد فواد عباسی نمايشنامه "یوبیتسومه" نوشته نيما نادري را به صحنه رساند که نگاهی بود به دهه شصت و بحران اقتصادی و مهاجرت در آن دوره.

در زمستان سال ٩٥ گروه همسايه ها نمايشنامه " قصه ظهر جمعه" نوشته سيدمحمد مساوات را به اجرا رساندند. اين نمايش بحران اقتصادي و ورشكستگي توليدكنندگان داخلي و تبعات اجتماعي و بحران روابط خانودگي را بررسي مي كند. اين نمايش با تلاش اعضاي گروه در تير ماه 96 به اجرای عمومی رسيد.

پس از اجراي نمايش "قصه ظهر جمعه" گروه همسايه ها تصميم به اجراي نمايشنامه اي به نام "سال آشوب" نوشته محمود احدي نيا گرفت. اين نمايش نهايتاً به دستور شوراي نظارت براي دريافت مجوز اجراي عموم مجبور به تغيير نام نمايش شد و با نام "عصر است" به كارگرداني آقاي فواد عباسي در بهمن ماه همان سال به اجرا درآمد.

 و در نهایت ، نمايشنامه "صحنه هايي از زندگي پدرم" آخرين اثر گروه نمايشي همسايه ها است كه هم اكنون در حال اجرا مي باشد که در این نمايش سعي شده تا تأثيرات بحرانهاي سياسي و اقتصادي را بر زندگي قشر فقير جامعه بررسي و تصويري شفاف و صريح از زندگي يك خانواده به نمايش برساند.

 اجرا :

"در زندگي زخمهايي هست كه مثل خوره در انزوا روح را آهسته مي خورد و مي تراشد. اين دردها را نمي شود به كسي اظهار كرد چون عموماً عادت دارند كه اين دردهاي باورنكردني را جزو اتفاقات و پيش آمدهاي نادر و عجيب بشمارند و اگر كسي بگويد يا بنويسد مردم بر سبيل عقايد جاري و عقايد خودشان سعي مي كنند آن را با لبخند شكاك و تمسخرآميز تلقي كنند.

زيرا بشر هنوز چاره و دوایي برايش پبدا نكرده و تنها داروي فراموشي توسط شراب و خواب مصنوعي به وسيله  افيون و مواد مخدره است ولي افسوس كه تاثير اين گونه داروها موقت است و پس از مدتي به جاي تسكين بر شدت درد مي افزايند... "(صادق هدایت- بوف کور )

یکی از این دردها را گروهی جوان و درد کشیده در قالب یک نمایش  در پلاتوی استاد لاریان در تالار آفتاب اهواز به روی صحنه بردند. نمایش، داستان مردی  را روایت می کند  که می خواهد با زندگی شرافتمندانه روزگار را سپری کند اما زیر بار فشار مسائل اقتصادی کمر خم کرده و سلامت خود را از دست می دهد.در این میان خانواده او هریک برای کمک دست به کارهایی می زنند که ... .  در این نمایش واقعیت جامعه  متوسط دیروز و امروز ایران را  به روشنی می توان دید. در هر دورانی پدرانی خسته و ملول زیر بار فشار زندگی  ناجوانمردانه رنگ بر رخسارشان نمی ماند و نامهربانی روزگار دست از سرشان بر نمی دارد.

از سوی دیگر ، معصومیت و مظلومیت زن در تربیت فرزندان و به دوش کشیدن مسئولیت خانواده  موضوعی نیست که به سادگی بتوان از کنارش عبور کرد و در تمجید زن ایرانی شرافتمندانه ادای احترام نکرد. همچنان که در این نمایش می بینیم

 سمانه: تو یادت می ره اما من هیچ وقت روز عروسی مونو یادم نمی ره، برات پیرهن خریدم.

جمال: چرا تو اینقدر کم عقلی آخه زن؟ چرا پولارو ریختی دور؟ به نظرت من ارزشی دارم که پول بالام خرج کنید؟

سمانه: چرا این طوری حرف می زنی جمال جان؟

جمال: چینی بند زده چه ارزشی داره؟ پالون ترمه خر رو عوض نمی کنه. من شدم مثل همین ماشین قراضه م که جاش تو...

یکی از تلخ ترین دیالوگ های این نمایش، عشق زن نسبت شوهر و نفرت شوهر از آنچه  قضای روزگار بر سرش آورده ، این موضوع نشانگر بحران در اجتماعی است که مرد خانواده برای کسب  روزی حلال  و حل مشکلاتش باید در مقابل صاحب کار و... سرخم کند، این برای یک  جامعه اسلامی  فاجعه بزرگی است که  غرور مردانِ آن برای لقمه ای نان و فائق آمدن بر مشکلات زیر پا گذاشته می شود.

  سبک و ژانر

«صحنه هایی از زندگی پدرم» یک کمدی – تراژدی  تلخ اجتماعی  است که با دستمایه قرار دادن یک موضوع اصلی و چند موضوع  فرعی  حول محور خانواد و پرداخت عالی توانسته به عنوان یک نمایش حرفه ای ، همذات پنداری مخاطب را از آغاز  تا انتها با  یک خانواده متوسط ایرانی که شامل پدر، مادر و فرزندان است به دنبال داشته باشند.  جسارت کارگردان در پرداختن به موضوعات روز اجتماعی  از قبیل کارکردن دختر در بیرون خانه ، سرباز بودن یکی از فرزندان و بزه کار بودن فرزند پسر دیگر و  عموی متمولی که به واسطه باند بازی  و ... صاحب  ثروتی شده ، در حالی که برادر وی در تنگنا و فقر مالی  به سر می برد و  درصدد سوء استفاده از فرزندانش است،  گوشه دیگری از اجتماعی است که دولتمند همیشه در صدد  استعمار کسانی است که مشکلاتی دارند و این قصه دردمندی جامعه متوسط امروز ایران است

مسئولیت  اجتماعی شرکت های بزرگ در حوزه هنر، از رویا تا واقعیت

اغراق نیست اگر بگوییم شرکت های بزرگ در استان خوزستان نه تنها در حوزه مسئولیت اجتماعی آن هم در بخش هنر  به خصوص تاتر هیچ کاری نکرده اند بلکه هنرمندانی که کارمند و کارگرآنها هستند را نیز  نسبت به هنرِ خود دلسرد کرده اند. این در حالی است که سازمانها بايد به مفهوم مسئولیت اجتماعی به عنوان يك فرصت نگاه کنند. مسئولیت اجتماعی گزينه ای برای رشد و پايداری بیشتر جامعه ارائه می دهد. در اين رابطه، سازمانها بايد درباره اين مفهوم برنامه های مستمر داشته باشند؛ چراکه افزايش آگاهی درباره مزايا و نقش حیاتی مسئولیت اجتماعی سازمان ها در بهبود رقابت پذيری و ارتقای استانداردهای اجتماعی، مؤثر می باشد. لذا مفهوم مسئولیت اجتماعی در فرهنگ سازمان. بايستی نهادينه گردد.

 به عنوان مثال آیا خرید 100 – 200 – 300 بلیط تاتر برای سازمان های بزرگ هزینه گزافی است ؟ قطعاً نه. ولی برای هنرمندی که هدفش ارایه یک اثر هنری است، بسیار مهم و حیاتی است . اگر  مدیران شرکت ها  نگاهشان  را به هنرهایی مثل تاتر و  ... متمایل کنند  و به خرید بلیط برای کارکنانشان اقدام کنند این موضوع می تواند علاوه بر اینکه به رشد و تعالی هنر در استان کمک می کند بلکه خانواده را به جای نشستن  و دیدن برنامه های بی محتوای شبکه های ماهواره ای در یک فضای زنده هنری قرار می دهد.

بد نیست بدانیم ، مسئولیت اجتماعی سازمان به عنوان مسئولیت شرکت در قبال جامعه، افراد انسانی، و محیطی است که سازمان در آن فعال است و این مسئولیت از ملاحظات اقتصادی فراتر می رود. مسئولیت اجتماعی شرکت در تعریفی ملموستر اینگونه تعریف شده است: مسئولیت اجتماعی سازمان فعالیت‌هایی است که پیش برنده منفعت اجتماعی بوده  و فراتر از منافع سازمان و آن چیزی است که قانون لازم می‌دارد.

نقش دولت و مجلس در حمایت از هنرمندان

در سال 85 دولت  وقت  (هیات وزیران ) آیین نامه اجرایی بند "ی" ماده (104) قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی جمهوری اسلامی ایران  را که شامل 8 ماده  بود را برای حمایت  از هنرمندان  و آثار هنری آنان ابلاغ کرد آیین نامه ای که در ماده 3 آن، دستگاه ها مجاز بودند تا نيم درصد(5/0%) از اعتبارات خود را براي انجام امور فرهنگي، هنري، سينمايي و مطبوعاتي در جهت ترويج فضايل اخلاقي ومعارف اسلامي كاركنان خود از جمله  فرهنگ ايثار و شهادت هزينه كنند. بعداز آن هیچ  قانونی برای حمایت از هنرمندان توسط دستگاه های اجرایی ابلاغ نشد و این کوتاهی مجلس و دولت را در 11 سال گذشته در حمایت از هنرمندان نشان می دهد. امیدواریم مجلس و دولت  با تصویب قوانینی  شرکت ها و  دستگاه های اجرایی دولتی را مکلف کنند تا از هنرِ هنرمندان این مرز و بوم حمایت کنند تا شاهد شکوفایی هنر در ایران اسلامی باشیم .

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار