امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - محسن بهداروند مرداسی :
ای کاش
نقاب بر روی خاک نمی کشید
جهت
دیدارش به دزفول رفتم. دزفول نماد مقاومت و
پایداری. اگر چه گذشت روزگار کم کم دارد گرد
فراموشی بر حافظه ام می نشاند اما گاهی خاطرات خوب چیزهای از یاد رفته را. به یاد آدمیزاد
می آورد. مشغول جابجایی خانه در اهواز بودم که ناگهان یکی از دوستان از در وارد
شد و خبر درگذشت قیصر را بمن داد. بی اختیار در کنج دیوار افتادم و مدتی گیج و منگ
تمام چشمانم با اشک گرم شده بود و زمانی که جنازه ی او را تشییع می کردند جمعیتی مالامال
از شاگردان ، همکاران، دوستان شب شعر، خویشاوندان، جوانان و آشنایان صمیمی همه یاد
او را گرامی می داشتند و پشت سر جنازه دسته های گل چیده شده بود.
روزی
بمن گفت: در زندگیت به کسی تکیه نکن اما تا می توانی تکیه گاه دیگران باش.
تابوت
او حزن و اندوه سنگینی بر روح و روان هر کدام از ما بجا گذاشته بود. به جرائت می گویم
در کالبد قیصر حتا به اندازه یک دانه کوچک ارزن بدخواهی و بدجنسی نبود و از یک روحانیت
درون بدور از تعلقات مادی وجود داشت و هرگز در روابط بدی ها را بازگو نمی کرد و به دروغ در برابر کسی سر خم نکرد. و امروز با صدای
بلند می گویم وقتی از جاده ی دوپیران کوشکک به سمت صحرای جنت مکان (جلکون) و یا عقیلی
و گتوند و از کنار مقبره ایشان عبور می کنم با صدای رسا می گویم که نام تو همیشه زنده
خواهد ماند و در این بیشه ها و صحرا و هر جا که می روم تو را می بینم و مانا و ماندگار
هستی. روحت شاد. بدرستی که قیصر فرزند زمانه و سند روشن روزگار خویش بود. نگاه خیره کننده ی او
به شط و زمزمه می کرد :
خواب
در دهان مسلسل ها خمیازه می کشد
این
رودخانه جاری
در انحصار
هیچ کسی نیست
شاعری
که می خواهد در شهر بماند
تا
بسازد
دوباره
زمزمه می کند
دردهای
من
درد
مردم
زمانه است
قیصر
از ابتدای جوانی با سیاست حال و هوای مناسبی نداشت. جنس او از جنس شعر فرهنگ و ادب
و گفتمانش تب تاب ادبی داشت. دوباره می گوید
:
لبخند
ما به زخم بدل شد
و زخم
هایمان تا استخوان رسید
و بوسه
هایمان پوسید
صد سال
آزگار ماندیم
بارقه
های امید و رگه هایی از عشق در آثارش موج می زد. آنجا که می گوید:
ما هر دو در بهار
در یک
بهار چشم بدنیا گشوده ایم
اعجاز
ما همین بود
ما عشق
را به مدرسه بردیم
اما
من
بی نام
تو
حتی
یک لحظه
احتمال
ندارم
لحن
صریح و تند در مضامین و مصنوعات شعری، تشبیهات و کنایات
و اشارات از ویژگی های منحصر بفرد او بود.
حمل بر گزافه گویی نشود و از مداهنه کردن بیزارم
. ایشان صاحب سبک و قلم و به نحو شایانی در
کار خود خبره بود و ای کاش نقاب بر روی خاک
نمی کشید. به همین دلیل اسیر و شیفته ی کلامش بودم. او از انتحال و سرقت ادبی رنج می
برد. از عرصه و کتب های تاریخی و مضامین شعری که پر شده بود از تزویر، تخریب، درد می
کشید. بارها و مکررا تاکید می کرد که گویی
هر کسی زودتر خودش را به درب یک انتشاراتی رسانید و یا هر کسی زودتر از دیگران جل پلاس خویش را جمع
کرده و ساکن تهران شده پایه و اساس دگر اوست. او از رندان دهل دریده ای که همه چیز
طرف بی نوا را به نام خویش و برای خویش تصاحب می کند بیزار بود.
و همیشه
همدم کسانی بود که یا پای رفتن به پایتخت را نداشتند یا توش راه غم شان بود از آنها حمایت همه جانبه می کرد
قیصر
متولد ۲ اردیبهشت
۱۳۳۸ و عضو هئيت علمی زبان و ادبیات فارسی و از درآمدان شعر روزگار
پس از انقلاب اسلامی بود. او توانست در درازنای ۳۰ سال شاعری مخاطبان بسیاری را جذب کند. در ۴۸ سالگی در تهران در گذشت و در زادگاهش گتوند به خاک سپرده شد.
یادش
تا ابد مانا و ماندگار
۸ آبان 97