شوشان - آرش قلعه گلاب
مدخل
اهواز : بر وزن شهناز، نام شهریست از ولایت خوزستان. گویند هوای بسیار بدی دارد و هر که یک سال در آن جا مقام کند البته در عقل او نقصان بهم رسد و عقرب آن جا هر که را بزند جان بسلامت نبرد و اکنون خرابست و نام ولایتی هم هست .
آن چه در مورد اهواز شرحش در بالا رفته است، تعریفیست نه چندان جامع از محمد حسین بن خلف التبریزی متخلص به «برهان» مؤلف فرهنگ لغات، با نام «برهان قاطع» که در سال 1062هجری قمری در حیدرآباد دکن هندوستان تألیف شده و به سلطان عبدالله قطب شاه تقدیم گشته است .
اشارهی فوق به شهر اهواز از فرهنگ لغاتی تألیف شده در قرن یازدهم هجری، بیش از آن که بر پایهی اشرافی دیداری و میدانی نگاشته شده باشد بر شناختی شنیداری بنا شده است و این شاید خود گویای نگاهی کلی به اهواز و استان خوزستان در تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در قرون گذشته باشد.
نگاهی که بیشتر از آن که برابرانه باشد، بالا دستانه بوده و فرمان گرانه. اما در این نوشتار نه چندان جامع، کلان دلایل توسعه نیافتگی خوزستان در یک صد سال اخیر مورد تدقیق نظر قرار گرفته و بررسی اجمالی شده است.
اول : فوران نفت و انضباط سنترالی
به حتم، اگر که توریستی خارجی به کشورمان بیاید و از شهرهای مسجد سلیمان در شمال خوزستان و آبادان در جنوب خوزستان دیدن کند، بعید است باور کند این دو شهر در یک صد سال اخیر، منبع اصلی تغذیهی مالی اقتصاد ملی در ایران بوده اند.
البته این باور برای ساکنان دیگر نقاط کشورمان هم با اولین دیدارشان از این دو شهر باور کردنش مشکل است. چرایی این امر چندان سخت نیست، چرا که با فوران طلای سیاه از چاه های نفت مسجد سلیمان و استحصال آن درپالایشگاه آبادان، به هیچ وجه قرار نبوده است که در آمد حاصل از این فوران و استحصال، در همان مسجد سلیمان فوران کرده و در آبادان مستحیل شود.
درخور توجه این است که به تقریب و هم زمان با شکل گیری انقلاب مشروطیت در ایران و بوجود آمدن دولت مقتدر مرکزی، تسلط بر این فوران و استحصال نفتی نیز شکل گرفته و انضباطی سنترالی را بر این منبع غنی ملی حاکم کرده است.
انضباطی که منتج به واریز شدن درآمدهای اقتصاد نفتی به جیب دولت ملی شد، پیش از آن که از این فوران طلای سیاه، صاحبان واقعی این چاه های نفت، سیراب شوند و به تبع این فوران و استحصال، ساختاراقتصادی قدرتنمندی در سنترال شهر ایران شکل گرفت که به دیگر اکناف و اطراف ایران نگاهی زیر دستانه داشت.
هرچند با شکل گیری انقلاب اسلامی در سال 57، قرار و مدار ِقانون اساسی جدید بر چرخشی غیر سنترالی بنیان گذاشته شده بود اما تعدیل این اقتصاد سنترالی به ظاهر، هم چنان به تعویق افتاد و جنگ تحمیلی، میتوانست دلیل بسندهیی بر این تعویق گذاران باشد. هرچند بر مردم این دیار هیچ گاه نه بسنده بود و نه قابل توجیه.
دوم : چند پارهگی قومی و کند شتابی اقتصادی
به همان اندازه که همزیستی اقوام مختلف با زبانها و گویشهای متفاوت در استان خوزستان از دیرباز، منتج به نوعی فرهنگ تساهل گرا و همزیست مدار شده است، به همان اندازه نیز این تعالی همزیستانه، به کندی توسعه و شتاب اقتصادی در خوزستان انجامیده چرا که این کند شتابی اقتصادی را نیز باید در همین ترکیب جمعیتی رصد نمود و شناخت .
البته همیشه ارجحیت این همزیستی مسالمت آمیز اقوام، برای ساکنان خوزستان بیش از شتاب اقتصادی آن اهمیت داشته است اما کتمان این کندی شتاب اقتصادی را نیز نمیتوان به راحتی کتمان کرد.
صرف نظر از خواست مسؤلان و تصمیم گیرندگان دولتی دراستان خوزستان برای شتاب بخشیدن به روند توسعه در این استان، نباید از نظر دور داشت که خواستگاه های متفاوت اقتصادی اقوام مختلف در خوزستان و ارجحیت قومی و منطقهیی اقتصاد دراین استان، هیچ گاه ناظر بر یکپارچگی سیستم اقتصادی« افزون گشت » اقتصادی نبوده و همیشه سمت و سوی « تفریق اقتصادی» را به خود گرفته است.
سوم : جنگ تحمیلی و تبعات تحمیلی امنیتی
جنگ تحمیلی، بیش از آن که ساکنان استان خوزستان به تبعات زیان بار اقتصادی اش اشراف داشته باشند برای ساکنان آن زیان باربوده است.
سوای از خسارت های مستقیم ناشی از خود جنگ به زیر ساختهای اقتصادی این استان، همزمان با بمبارانهای پیاپی تأسیسات نفتی، گازی و اقتصادی استان خوزستان، باعث عدم توسعهی همه جانبهی تأسیسات صنعتی و بندری خوزستان در مدت 8 سال جنگ تحمیلی، بالاخص در آبادان و خرمشهر( با مختل شدن فعالیت پالایشگاه آبادان و گمرک خرمشهر) شد و شتاب اقتصادی را در استان خوزستان نه تنها کند نمود بلکه برای چند دهه به عقب راند.
چهارم : برون کوچی نخبگان و درون کوچی بیکاران
استان خوزستان، سوای شتاب کند اقتصادیاش( شتاب کند اقتصادی با درآمدزایی تند اقتصادی اشتباه نشود) همیشه بازپرورندهی نخبگان زیادی در دل تاریخ یک صد سالهی اخیر در ایران بوده است که به طور عموم هم این نخبگان فعل رفتن از این استان را به قید ماندن در آن ترجیح دادهاند و این برون کوچی نخبگی یکی از عمده دلایل(اما پنهان) افت اقتصادی خوزستان بوده است.
در جهت عکس این برون کوچی، باید متذکر شد که سیل بیکاران استانهای نزدیک به استان خوزستان در چند دههی اخیر و جذب بیشتر آنان در صنایع نفت و پتروشیمی و بعضن بازارهای استان، بیش از آن که به شکوفایی اقتصادی استان خوزستان بینجامد به برون رفت سرمایه های مادی از این استان ختم شده است و صدالبته که این مورد چندان هم به موشکافی روزنامه نگارانه احتیاجی ندارد.
کارگران بیکار دیگر استانها با آمدن به استان خوزستان و اشتغال به کار در این استان، همهی آن چه را که کسب میکنند در همین استان خرج نکرده و بخش حداکثری اندوختههایشان را به استان محل تولدشان میفرستند.
اشارات چهارگانهی فوق، تنها با نگاهی گذرا به عمده دلایل کند شتابی رشد و توسعه در استان خوزستان مورد رصد و تحقیق قرارگرفته و نمیتوان معترف به « بود دلایل » دیگری در این حوزهی نظری نبود.