شوشان - یوسف مداحیان:
آدمها برای ادامه جامعه ناچارند که قانون وضع کنند، وزیر و رئیس بگمارند، اما جنگل هیچکدام از اینها را ندارد، کم و کسری هم ندارند؛ اما ما آدمها نفسانیاتی داریم که بر ما غلبه میکنند و راه را گم میکنیم. هیچ حیوانی برای خوابیدن قرص خواب نمیخورد. هیچ ببری دلهره وجودی ندارد و ...
ما انسانها در تمدن به ساختاری رسیدیم که باید بعضیها را بر بعضی دیگر برتری میدادیم. ما راه اصلی را برای تداوم مدنیت نیافتیم. برای همین از دل تمدن استثمار و استحمار و استعمار هم سر بیرون آورد. استبداد و دروغ و ریا هم به زندگیمان راه یافتند.»
این روزها دروغ و استبداد در لایههای مختلف زندگی ما نفوذ کرده است استبداد خانواده، استبداد کار، استبداد اجتماعی، استبداد سیاسی و ... هرکدام جامعه را به سمتی سوق دادهاند که نسل امروز ما را به سردرگمی عمومی دچار کرده است*.
ازدیاد طلاق، ازدواج سپید، فساد و فحشا، رشوه و ارتشاء و شیوههای جدید از ناهنجاریها در جامعه نتیجه عدم راهبردی صحیح تمناهایی انسانی بوده است*.
نتیجه عدم اهمیت به نیروهای مستعد و متخصص، نتیجه عدم درک جوانان بوده است*.
بهراستی سیاسیون و مسئولان ما در کدام راه گام برمیدارند. حاصل اینهمه جلسات، بحث و گفت گو و سخنرانی چه بوده است؟
چرا ساختار ذهنی اغلب مردم ما بهراستی و صداقت و درستکاری سمتوسو پیدا نمیکند؟
چرا همهی کارهای ما به روزمرگی کشیده شده است؟ *ایکاش به شرافتها و دوری از چپاول بازگشتی هوشمندانه میکردیم*.
سیاسیون ما اغلب دکان چند نبش زدهاند و مشغول کاسبی هستند. پیدا و پنهان وامدار اینوآن هستند. هر که بامش بیش برفش بیشتر. هر که بیشتر چاپلوسی کند سهم بیشتری میبرد*.
نکته جالب اینکه در دنیای امروز، همه آن موجودات که اشرفشان میپنداشتیم، رو به انقراضاند و در مقابل هم آنها که در چشمشان ضعیف و خفیف بودند رو به ازدیادند. شما ببینید *شیرها و پلنگها و یوزها چه اندک شدهاند و در عوض سوسکها و موشها و کفتارها چه زیاد*.
کافی است به جامعه انسانی هم با چشم بصیرت بنگریم تا دریابیم که شیر مردها کم شدهاند و کفتار صفتها زیاد. ایکاش تا بیشتر دور نشده است کمی اندیشه کنیم. *البته اگر فرصتطلبی و منفعتطلبیها بگذارند.