شوشان - قاسم امیری :
داستان پرستوها انگار در حال تبدیل شدن به یک پدیده تعیینِ سرنوشت برای شخصیت ها،گروهها و احزاب سیاسی می باشد. یعنی توسعه سیاسی به جای آنکه شیب صعودی خود را پیدا کند، برعکس با اهرم های غیر اخلاقی و غیر حرفه ای روز به روز در باتلاقی از تعفن فروتر می رود.
از آنچه در حوادث اخیر و تحلیل ها و اخبار می توان استنباط کرد این است که پرستو پرانی در آسمان آدم های صاحب قدرت و منزلت یا توسط یک شخص (همان پرستو) انجام می شود یا از طریق یک گروه ،نهاد یا بخشی از آن نهاد طراحی و اجرا می شود. تاسف بارتر آنجاست که بپذیریم این پرستو پرانی توسط نیروهای صاحب قدرت و تعریف شده در نظام سیاسی یک کشور انجام می گیرد. گروههایی که باید از مهم ترین سرمایه های یک سیستم ،یعنی نیروی انسانی ،صیانت کنند خود به عوامل نابودسازی این نیروها بدل می شوند!!حکومتی که بر مبنای ایدئولوژی و مکتب اسلام شکل گرفته باشد معمولا مدیران،مسئولان و افراد شاخص مذهبی ،به عنوان الگوهایی برای طبقات فرودست جامعه،جوانان ، هوادارن و دوستداران نظام ،تلقی می شوند. اگر این الگوها ، تهی و توخالی از آب در بیایند، رابطه صمیمانه بین مردم و نظام دستخوش تغییرات جدی می شود.
در میان اندوه مشکلات پیچیده ای که برای نظام جمهوری اسلامی طی چهل سال گذشته بوجود آمده است ، دو معضل جدی ۱۵ سال اخیر،فساد اقتصادی مسئولان و فساد اخلاقی مدیران، این پتانسیل را دارند که نظام را به خط آخر برسانند.و مسئولان تصمیم گیر هر چه سریعتر باید فکری اساسی برای این دو معضل نمایند.
هر چند به نظر می رسد طرح پرستوپرانی در فضای مدیریتی و سیاسی کشور برای بدنام کردن فعالان سیاسی و مدیرانی که اهل تعامل!!! نیستند ،در بین مردم باشد امابه نظر می رسد خود فعالان سیاسی بیشتر در این بازی قرار گرفتند و همگام با توده مردم و طراحان به تاختن به شخصیت های سیاسی،احزاب و گروههای فعال هستند. خوشحالی قابل مشاهده در بین بعضی سیاسیون که گروه رقیب را با چنین مضامینی می نوازند نشان از نوعی "ناپختگی سیاسی" و عدم توسعه سیاسی می باشد. جریانات سیاسی و فعالان و کنشگران عرصه اجتماعی و سیاسی ،نباید داستان این پرستوها را با زاویه ای نگاه کنند که به فرآیندی برای پایان عمر سیاسی یک گروه یا یک شخصیت بیانجامد. اینکه بخواهیم یک شخصیت سیاسی یا یک گروه سیاسی را با توسل به چنین موضوعی تخریب کنیم ، از اخلاق حرفه ای به دور است. مثلا احمدی نژاد چه گناهی کرده است که با موضوع آقای داوری بخواهیم در بین افکار عمومی و طبقه مذهبی جامعه علیه ایشان فضا را مسموم کنیم؟یاخطای آقای نجفی که یک خطای غیر اخلاقی شخصی و نامرتبط با تشکیلات را انجام داده است، چه ارتباطی به تشکیلات حزبی و جریانات سیاسی دارد که بخواهیم آنرا به همه جریان ، تعمیم دهیم؟
فراتر از آن،وقتی می گوئیم دام، ابتدا باید طرف مظلومی را بگیریم که در این دام گیر افتاده است. و خباثت کسانی را مذمت کنیم که برای رسیدن به اهداف کوتاه مدت خود، بخشی از سرمایه های این نظام را عملا منهدم می کنند. سرمایه های نظام را به این دلیل عرض می کنم که این سیستم از طریق هزینه کردهای زیاد و قراردادن فرصت های زیاد در اختیار یک سری آدم های مبتدی، آنها را به مدیرانی صاحب تجربه و جایگاه تبدیل کرده است. کسانی که به طرق مختلف سرمایه انسانی یک سیستم را به نابودی می کشانند در برابر سهامداران آن سیستم(مردم ) باید پاسخگو باشند. البته بخشی از این پاسخگویی باید توسط خود قربانیان صورت گیرد.
بنابر این اهالی قلم و رسانه، فرهیختگان و فعالان سیاسی و اجتماعی، محققان و پژوهشگران، باید به جای "خوشحالی موذیانه " و نواختن گروه های رقیب در فاش شدن صید دام پرستوهای خفاش صفت، تمرکز خود را برای حل ریشه ای و قانونی این موضوع، و آسیب شناسی عمیق و تلاش برای صدور مجازات شدید برای کسانی که دام ها می تنند و تعیین جرم مشخص برای پرستوهایی که در اجرای نقشه ،سهم بسزایی دارند. امید که بررسی دقیق پرونده های اخیر ، چراغ راهی برای ریشه کن کردن این غده سرطانی باشد.