شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۹۸۵۸۰
تاریخ انتشار: ۱۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۸:۴۴
شوشان - زمان بابادی شوراب :
حکایت
 روایت شده است روزی غضنفر و‌ مظفر که از بزرگان منطقه و رقبای یکدیگر بودند و سر موضوعات مختلف باهم بسیار کرکری داشتند روزی برای دعوتی، به سمت روستای همجوار حرکت نمودند.

غضنفر سوار بر الاغی ماده که صاحب آن بود به سمت مقصد حرکت  کردند ،  مظفر برخلاف غضنفر چیزی برای سوار شدن نداشت و مجبور بود پیاده پشت سر غضنفر الاغ سوار، راه را بپیماید.
مسیر طولانی و ‌مظفر خسته و غضنفر سرحال و شاداب بود.

به همین جهت غضنفر تصمیم گرفت مظفر را اذیت نماید و‌ به همین جهت در فواید الاغ ماده که حتی سرگین (عنبر و نسا) این حیوان پر خاصیت ترین مدفوع جهان است سخن می راند و‌ پیشنهاد داد اگر سرگین الاغش را بخورد، الاغ را به او می بخشد.
مظفر در لحظات اولیه نپذیرفت اما ‌وقتی خستگی طاقت فرسا به وی فشار آورد خودش را توجیه کرد که در این بیابان چه کسی متوجه این عمل زشتش می شود؟ و قبول کرد و از سرگین الاغ چند حبه(شکل فیزیکی)خورد و‌ صاحب الاغ شود.
بعد از دید و‌ بازدید و برگشت از مهمانی، مظفر صاحب جدید الاغ، قصد انتقام گرفت و ‌به غضفر خسته از راه رفتن، گفت؛ خودت بهتر از من از ارزش خاصیت های سرگین الاغ اطلاع داری و به همین جهت من دیگر توضیح نمی دهم حالا اگر تو‌ نیز چند حبه از سرگین این الاغ را بخوری من الاغت را به تو بر می گردانم و غضنفر خسته با همان توجیه مظفر ( کسی متوجه این عمل نمی شود) پذیرفت و با خود گفت سرگین الاغ که از زهر بدتر نیست چند حبه از سرگین الاغ خودش را خورد.

هنگامی که آن دو به نزدیکی های ورودی آبادی خود رسیدند و‌ دیگر بهانه ایی برای تمسخر هم نداشتند.
غضنفر رو به مظفر گفت وقتی که حرکت کردیم الاغ مال من بود، حالا هم‌ که به آبادی رسیدیم الاغ باز مال من است، پس این وسط سرگین الاغ  خوردن مان از چه بابت بود؟

حقیقت
 این روزها زمزمه هایی از ارتباط با آمریکا به گوش می رسد و عنوان می شود برای رهایی از مشکلات جامعه اسلامی، و مردم کشور ، حتما باید پای میز مذاکره نشست تا بتوان بخشی!؟ از مشکلات جامعه و مردم را حل کرد!!
این موضوع  من را به سال های ۵۶ و ۵۷ و قبل از انقلاب اسلامی  برد، کشور ایران همه چیز داشت و از لحاظ علمی رفاهی امنیتی اجتماعی در زمان خودش یکی از مطرح ترین کشورهای دنیا بود، اگر مردم ایران پیکان و پژو و... داشتند در دنیا کشورهایی بودند که دیدن ماشین برای آنها معجزه به حساب می آمد و مردم ایران را بعنوان مردمانی پولدار و با فرهنگ و،،،،،، می شناختند ،که بیان آنها شاید جایز نباشد 
و حکومت ما به پشتوانه آمریکا، ژاندارم خلیج فارس لقب داده بودند، یعنی کشورهای منطقه برای هر کاری باید از حکومت وقت ما اجازه می گرفتند و با مجوز ما بود که آنها می توانستند در آن زمینه اقدام کنند
و تنها مشکل ما را ارتباط نامیمیون  با استکبار جهانی (جمع آمریکا، شوروی، انگلیس، چین و فرزند ناخلف آنها اسراییل) می دانستند و به همین دلیل شعارهای اول انقلاب بیشتر در تضاد با  این کشورهای یاد شده بود.
چند سال اول کم کم استکبار جهانی به آمریکا و اسراییل منتهی شده و بقیه کشورها از لیست استکبار جهانی رفع حصر شده و با ما دوست شدند  و القاء و جا انداختن منظور ما از استکبار جهانی در شعارهای اولیه  آمریکا و اسراییل بوده و بقیه نیستند، چهل سال با این موجودات کاملا ضد بشریت ( لولوها) دشمنی کردیم، سرمایه های ملی را از دست دادیم، جوانان مملکت را در راه مبارزه با استکبار جهانی و‌مزدوران وی  و برپایی عدالت از دست دادیم، مردم ما از فقر به فلاکت افتادند، جامعه ما با این امید و آرزو که سختی های ما بدلیل مبارزات حق طلبانه مان می باشد، همه چیز را تحمل کردند!؟ ، درجه های مان را از ما گرفتند و از ژاندارم خلیج فارس به سرباز تبدیل شدیم، حالا بعد از چهل سال، مسئولین محترم  در راس دولت متوجه شده اند که اشتباه شده و چیزی به اسم استکبار جهانی وجود نداشته و ما ملت را بدلیل توهمات خودمان به نابودی سوق داده ایم و برای بهبود جامعه باید به سمت آمریکا رفته و دست کمک و نیاز دراز کنیم.

نکته آخر :
ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است ولی افسوس برای جوانانی که پرپر‌ و ‌حذف فیزیکی شدند و ماهایی که به ظاهر زنده  و نفس می کشیم!
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار