شوشان - عبدالرحمن نیک سرشت :
به لطف انقلاب اسلامی مردم ایران، کم و بیش با معارف اسلامی آشنایی شدند.
یک نظام اسلامی باید مدیران دولتی آن، پاکدست و کارآمد باشند و از سویی دیگر، نیز از حداقل های مکفی مالی برای گذران زندگی، نیل بر رشد معنوی و پیشرفت اجتماعی برخوردار باشند.
یک مدیر دولتی نباید قالتاق، مختلس و بی بند و بار باشد و اموال عمومی را به نفع خود و باندش مصادره نماید، این اصل مدیریت اسلامی است.
همه ی مفسران قرآن کریم ، دین خاتم، را طبق خوانش آسمانی، دین وسط نامیدند، چون اسلام نه با رهبانیت مسیحی موافقت داشت و نه به دنیاطلبی یهودیت، مهر تائید زد.
دین اسلام ، دین "لیس الانسان الا ماسعی " است، یعنی؛ مالکیت انسان را براساس دسترنجش محترم شمرده است و این آیه ی مبارکه ی قرانی، مثل یک تابلوی زیبایی است، که سبک زندگی اسلامی را مشخص می نماید.
متاسفانه ، امروز ما با یک سری تبلیغات سیاسی پوپولیستی مواجه هستیم که داعیان آن خود را افراد ضد اشرافی در کشور معرفی می کنند و کم و بیش این حرکات، از سوی بعضی از افراد جناح زده و ناآگاه دامن زده می شود که لزوم برخوردهای ضداشرافی را برای استمرار انقلاب مفید بر می شمارند.
بهتر است بدانیم، که اشراف، یک طبقه ی اجتماعی ست که تاریخ آن را شکل داده و ما فقط آن را در جوامع مسیحی با تفسیر یهودیت در شاکله ی قدرت سیاسی می بینیم .
اشرافیت غربی جایگاه، ویژه متکبرانه ی خود را چنان در قدرت سیاسی باز یافت نمود که فرهنگ امتیاز خوارانه ی خود را ناعادلانه گسترش داده و در ادامه ی تاریخ، در عصر صنعتی شدن بورژوازی (سرمایه داری) آن طبقه را از حیث شکلی تغییر ماهیت داد.
اما در جوامع مسلمان شرقی ما طبقه ای بنام اشراف به آن شکلی که در غرب پدیدار گشت، هرگز نداشتیم ، چون در مشرق زمین دولت، به شیوه ی اقتصاد آسیایی هرگز مجال به رشد طبقه ی اشراف نداده بود.
بنابراین طبقه ی بازرگانان و بازاریان (خرده بورژوا) که خود یک طبقه ی پیوستی به نهاد دین بودند در کنار طبقه روحانیت نقش سیاسی و جایگاه وزین تاریخی خود را مستحکم نمودند.
روحانیون، تجار و بازار اهل خیر و دارای خصلت های معنوی بودند از تظاهر و تکبرورزی پرهیز و فخرفروشی نسبت به طبقات دیگر خودداری می کردند و همواره حامی مظلوم و بانی گسترش عدالت بودند و در ظلم هیچ ظالمی معاونت نداشتند.
پس امروز ما نباید در عصر جمهوری اسلامی، به هر رانت خوار دولتی که در هر لباسی در قدرت سیاسی ورود کرده و متعلق به طبقه ی نوظهور نومانکلاتور است و همچنان با ارتزاق حاکمیتی زندگی می گذرانند، عنوان اشرافیت را اطلاق نمائیم.
القصه بدترین تعاریف، پیوسته این است، که ما در قبال اشرافیت ستیزی تخیلی، زیرآب بخش خصوصی را در کشور بزنیم و در بین مردم، تلویحا، رهبانیت و دوری از دنیا را تبلیغ نماییم.
پس بهتر است این آقایان بدانند که به جای این حرکات غیر علمی ،دزدان درون حاکمیت را شناسایی کرده و خود نیز، برای رسیدن به قدرت سیاسی در نابودی طبقات اجتماعی نکوشند.
همانطوری که گفتیم دین اسلام، دین وسط است و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در تمام اصول چندگانه خود به این ارکان اساسی تمسک جسته، در اقتصاد، فرهنگ، سیاست و سایر اصولی که قانون صراحتا، رهبانیت و انزوا را تزویج نکرده و برعکس، این تلقینات و تلقیات باطل را رد کرده، به گونه ای که همه ی احاد شهروندان را به تلاش مبتنی بر دستیابی به رفاه و مستغنی بودن تشویق نموده و همچنین در ادبیات فارسی، این ادیبان ایرانی بودند که همپای عالمان دینی مردم را ضمن پرهیز از اسراف و تبذیر، آنها را به کسب مال حلال تشویق کرده، بطوری که در غزل های حافظ شیرازی ضمن برائت از زهد و ریا، ایرانیان را به تعادل و میانه وری و دوری از رهبانیت توصیه نمودند.
پیامبر اسلام زیباترین لباس ها را می پوشید، بهترین مرکب ها را سوار می شد و خود را به خوش بوترین عطرهای دنیا می آرائید و در مسجد به عبادت می ایستاد .
حضرت علی علیه السلام بعنوان حاکم و خلیفه ی مسلمین بشدت برنامه محور بود و به تولید ثروت اهمیت می داد و ساختار مند به وظایفش عمل می کرد .
حضرت علی علیه السلام بدون سر و صدا و تظاهر به مردمداری، عالمانه رابطه ی بین ساختار و کارگزاری را منطقی برقرار می ساخت و دستورات خود را براساس منشورنامه های اجرایی به فرمانداران و والیان خود ابلاغ می کرد.